دخترم کجاست؟
کد خبر :
۱۷۷۵۷
بازدید :
۳۰۹۳
تقریبا یک سال از دزدیده شدن زینت شهزادی میگذرد ولی اتاقش هنوز حال و هوای همان روزها را دارد.
میز آرایشش حالا خاک گرفته. شانه و رژ لب مورد علاقهاش دقیقا همان جایی است که صبح روزی که گم شد گذاشته بود.
لباسهایش در کمد آویزان است و کنیز بیبی، مادرش، آنها را تمیز نگه میدارد و اتو میکشد.
خانواده کنیز بیبی با دزدیده شدن دخترش از هم پاشیده
او میگوید "همین تازگیها لباسهای زمستانهاش را کنار گذاشتم و تابستانهها را بیرون آوردم تا وقتی برگشت بپوشد."
دستهایش هنگام تمیز کردن وسایل زینت میلرزد؛ صدایش هم همینطور.
مادر زینت حاضر نیست امیدش را از دست بدهد ولی صدام، پسرش، برادر کوچک زینت، نتوانست طاقت بیاورد.
صدام که ۱۷ سال داشت در ماه مارس خودکشی کرد. خانوادهاش میگویند او بهترین دوست زینت بود.
به گفته کنیز بیبی "او هر روز از من میپرسید زینت کی به خانه برمیگردد. تا اینکه روز آخر گفت مامان، زینت هیچ وقت برنمیگردد."
کنیز بیبی روسری را جلوی صورتش میگیرد و گریه میکند.
"همهاش تقصیر من است. نباید جلوی او برای زینت گریه میکردم. طفلک دیگر تحملش تمام شده بود."
پیوند به هند
زینت شهزادی خبرنگار آزاد، برای شبکههای محلی کار میکرد و دوست داشت خودش را فعال حقوق بشر هم معرفی کند.
با وجود اینکه سابقه خانوادگی خاصی نداشت، توانست شغلی برای خود دست و پا کند و سرپرست مالی خانوادهاش بود.
زینت، که ۲۴ ساله بود، پیش از دزدیده شدن داشت روی پرونده حمید انصاری، شهروند هندی، کار میکرد که در نوامبر ۲۰۱۲ در پاکستان ناپدید شده بود.
صدام، برادر کوچک زینت، نتوانست با ناپدید شدن خواهرش کنار بیاید
او توانسته بود از طریق شبکههای اجتماعی با مادر حمید در مومبای تماس بگیرد و از طرفش به دادگاه دادخواست بدهد.
او در ترغیب کمیسیون ناپدیدشدگان اجباری دولت برای بررسی پرونده حمید نقش مهمی ایفا کرد.
نتیجتا سازمانهای امنیتی در برابر این کمیسیون اقرار کردند که حمید در بازداشت آنها است.
حمید در ادامه کار در دادگاه نظامی محاکمه و زندانی شد. و زینت هم در همان سال ناپدید شد. هینا جیلانی، وکیل حقوق بشر، میگوید ناپدید شدن زینت اتفاقی نبوده.
او میگوید که "خانواده زینت به او گفتهاند که زینت یک بار پیش از ناپدید شدن به اجبار توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده و چهار ساعت را در زندان گذرانده بود."
"او به خانوادهاش گفته بود که موضوع بازپرسیها، حمید انصاری بوده."
ربوده شده در خیابان
زینت شهزادی روز ۱۹ اوت ۲۰۱۵ با ریکشا سر کار رفت ولی هرگز به محل کارش نرسید. دو ماشین راهش را بسته بودند و مردانی مسلح از ماشینها پیاده شده و او را دزدیدند.
او قرار بود چند روز بعد از آن در برابر کمیسیون ناپدیدشدگان اجباری دولت حاضر شود و در ارتباط با پرونده حمید انصاری شهادت دهد.
سازمانهای حقوق بشری نگرانند که دزدیده شدن زینت بخشی از یک روند خطرناک باشد.
او اولین خبرنگار زنی است که "ناپدید" شده و این اتفاق در وسط روز در شهر شلوغ لاهور افتاد و نه در جادهای دورافتاده.
هینا جیلانی میگوید "ما شکی نداریم که مسئولیت این کار با سازمانهای مخفی دولتی است، چون وقتی کسی توسط آنها بازداشت میشود دیگر کاری از دست پلیس ساخته نیست. اتفاقی که در این پرونده به روشنی افتاده."
پرونده زینت چند وقتی است که برای بررسی در اختیار کمیسیون دولت قرار گرفته. به گفته یکی از مقامات ارشد، که تنها به صورت غیررسمی حاضر به حرف زدن بود، تلاشها برای "یافتن" او ادامه دارد و اظهار امیدواری کرد که در آینده نزدیک شاهد پیشرفت در پرونده باشیم.
این مقام ارشد در عین حال گفت که سازمانیهای امنیتی هرگونه رابطه با ناپدید شدن او را رد کردهاند.
فرای قانون؟
با وجود اینکه دولت این کمیسیون مخصوص را با هدف پیدا کردن افراد ناپدید شده در پاکستان ایجاد کرده، ولی فعالان حقوق بشری میگویند که سازمانهای امنیتی این کشور به هیچ عنوان پاسخگو نیستند.
طبق آمار دولتی، از ۳ هزار پروندهای که به این کمیسیون ارجاع داده شده، ۱۳۰۰ پرونده هنوز حل نشده باقی ماندهاند.
در این میان، فعالان حقوق بشری از قوانینی که اخیرا برای مبارزه با تروریسم و آرام کردن اوضاع بیثبات کشور تصویب شدهاند ابراز نگرانی میکنند - این قوانین دست سازمانهای امنیتی را تا حد زیادی برای بازداشت غیرقانونی افراد بدون داشتن حکم و یا توضیح باز میگذارند. خیلی راحت میتوان در پاکستان ناپدید شد.
به گفته جیلانی "وقتی قوانینی تصویب میکنید که به موازات نظام حقوقی موجود اجرا میشوند، با این کار به افراد و سازمانهای مشخصی اجازه میدهید تا بدون پاسخگویی و ترس از مجازات عمل کنند."
ولی بیشترین زجر را احتمالا خانواده افراد ناپدید شده میکشند.
مادر زینت با سر زدن به مزار پسرش اندکی آرام میشود. گل میآورد و دعا میکند. و ساعتها بین سنگها مینشیند.
ولی داستان زینت هنوز برای کنیز بیبی حلنشده باقی مانده.
"آیا کسی پیدا میشود که بگوید دخترم، مرده یا زنده، کجاست؟ من حتی نمیدانم باید به انتظار بازگشتش بنشینم یا برای روحش دعا کنم."
۰