ممیزی مقابل دیوانگیِ شاعر

ممیزی مقابل دیوانگیِ شاعر

شعر از شهود و جنون و دیوانگیِ شاعرانه می‌جوشد و باخرد هنرمند به سامان می‌رسد. می‌دانیم زمینه‌ساز آن شهود و جنون شاعرانه، جسارت هنرمند است. اگر او را مداوم ممیزی کنیم و جنبه جسور روح او را بتراشیم، از آن جنون شاعرانه چه می‌ماند؟ متاسفانه ممیزی‌ها در طول زمان تا حدود زیادی برخی از شاعران و نویسندگان را محافظه‌کار و ازکارافتاده کرده است.

کد خبر : ۵۱۰۹۴
بازدید : ۱۳۲۸
ممیزی مقابل دیوانگیِ شاعر گروس عبدالملکیان | صددرصد با ممیزی مخالفم و این مخالفت درباره ممیزی اثر هنری، شکلی مضاعف پیدا می‌کند، چراکه اثر هنری ماهیت خود را از «نه» گفتن به فضای معمول جهان و جامعه کسب می‌کند.
به فضا و نگاه معمول و متداول «نه» می‌گوید تا از منظری تازه مخاطب را به شناختی عمیق و تازه از هستی و جهان زنده اطراف برساند.
حال مراد از این «نه»، گاه از زاویه‌ای متفاوت دیدن است و گاه به چالش کشیدن روند‌های معمول. این «نه» می‌خواهد شرایط موجود جهان را نقد کند، از صافی زیبایی‌شناسی بگذراند و مخاطب را به شناختی تازه از لایه‌های زیرین و حقیقت دنیای اطرافش برساند. شعر با حرکت در مسیر متفاوت و گاه جهت مخالف است که شعر می‌شود.
اگر قرار باشد این حرکت در مسیر معمول زندگی باشد که خلق هنری اتفاق نمی‌افتد. به‌واسطه شعر است که به خواننده نشان می‌دهیم از زاویه‌ای تازه، جهان اطراف خود را نظاره کند و به شناختی دیگر برسد. این نمونه از شعر احمدرضا احمدی مصداقی از همین حرف‌هاست «یک شهر گفت: آری/ پرنده‌ای که از کنار برج بلند می‌گذشت، گفت: نه!»

حال اگر قرار باشد این «نه»‌ی شاعرانه، این اتفاق زبانی که در خیال، محتوا و فرم رخ می‌دهد را ممیزی کنیم، دیگر چه چیزی برای شعر می‌ماند.
شعر از شهود و جنون و دیوانگیِ شاعرانه می‌جوشد و باخرد هنرمند به سامان می‌رسد. می‌دانیم زمینه‌ساز آن شهود و جنون شاعرانه، جسارت هنرمند است. اگر او را مداوم ممیزی کنیم و جنبه جسور روح او را بتراشیم، از آن جنون شاعرانه چه می‌ماند؟ متاسفانه ممیزی‌ها در طول زمان تا حدود زیادی برخی از شاعران و نویسندگان را محافظه‌کار و ازکارافتاده کرده است.
شاعر و هنرمند را اینگونه نخواهیم؛ چراکه شاعران حتی اگر درباره تلخی‌ها بنویسند، نهایتا دارند روح انسان را از صافی‌های زیباشناسانه عبور می‌دهند تا صاف‌ترش کنند. با ممیزی سازوکار روح شاعرانه را دچار خلل می‌کنیم.

یعنی نمی‌توان منکر تاثیر روانی ممیزی بر شاعر و هنرمند شد و اثر‌های مخرب این تاثیر منفی نهایتا به جامعه بازمی‌گردد. هنرمند با پرواز خود افق‌های روشن‌تری را به ما نشان می‌دهد، پس پر‌های این پرنده را کوتاه نکنیم. مگر آنکه جهان و جامعه را تاریک‌تر بخواهیم.

در کنار این گفته‌ها چرا فراموش کرده‌ایم که شعر، بخشی از زندگی روزمره شاعر است. شاعر در زندگی روزمره خود مثل هر انسان دیگر کار‌های مختلفی انجام می‌دهد که یکی از آن‌ها هم نوشتن شعر است.
حال اگر طی این مسیر، آسیبی به شخص یا بخشی از جامعه وارد کرد، آن شخص یا نهاد می‌تواند به عنوان شاکی خصوصی یا عمومی، شکایت خود را از شاعر در مراجع قانونی مطرح کند.

ضمنا با این نگاه هم موافق نیستم که از ناشران ممیز بسازیم و ممیزی را به آن‌ها واگذار کنیم چراکه ناشر هم ناچار می‌شود به دلیل کسب‌وکار خود به هنرمندان فشار بیاورد. بنابراین نهایتا پیشنهادم این است که بهتر است به‌جای تمام این کارها، به شاعران‌مان اعتماد کنیم.
قبول کنیم که شاعر می‌تواند مسوولیت کار خود را بپذیرد و اگر بعد از انتشار شعرش، کسی هم حرف و انتقادی بجا داشت، طبیعتا شاعر در برابرش پاسخگو خواهد بود. بیاییم دست‌به دست هم بدهیم و این فرهنگ را تمرین کنیم.
اگر مسوولان فرهنگی نگاه بازتری داشته باشند و به هنرمندان احترام بگذارند و این نکته را در نظر بگیرند که هنرمندان نیز در همین جامعه زندگی می‌کنند و خیر فرهنگی مردم و اجتماع خود را می‌خواهند، این گره گشوده خواهد شد.

نهایت سخن اینکه مسوولان نباید در این مورد نگران باشند؛ چراکه اگر درباره این مقوله به این نتیجه کلی برسیم، در گام‌های عملیِ بعدی می‌توان قدم‌به‌قدم با آسیب‌ها و چالش‌های آن روبه‌رو شد و در یک حرکت جمعی اندک‌اندک آن‌ها را نیز حل‌وفصل کرد؛ اما تمامیِ این گام‌های روشن نیازمند قدم اول و حذف ممیزی در شکل و شیوه‌ای بسته است.
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید