چگونه گندم تاریخ بشر را تغییر داد؟
حدود ۱۲ هزار سال قبل، انقلاب نوسنگی به طور اساسی اقتصاد، رژیم غذایی و ساختار اولین جوامع انسانی را در هلال حاصلخیز خاور نزدیک تغییر داد. با آغاز کشت غلات مانند گندم و جو و اهلی کردن حیوانان، اولین شهرها به عنوان یک بافت اجتماعی جدید ظهور کردند.
کشت گندم، علفی که تبدیل به غذایی اساسی شد، نقطه عطفی در پیشرفت تمدن بشری بود. امروزه این محصول مهمترین محصول جهان از نظر امنیت غذایی به شمار میرود، اما دادههای اتحادیه اروپا هشدار میدهند که تأثیرات تغییرات آب و هوایی میتوانند قیمت این غله را به میزان قابل توجهی افزایش دهند و روند تولید آن را در مناطق خاصی از جهان دستخوش تغییر کنند.
به نقل از ساینسدیلی، حدود ۱۲ هزار سال قبل، انقلاب نوسنگی به طور اساسی اقتصاد، رژیم غذایی و ساختار اولین جوامع انسانی را در هلال حاصلخیز خاور نزدیک تغییر داد. با آغاز کشت غلات مانند گندم و جو و اهلی کردن حیوانان، اولین شهرها به عنوان یک بافت اجتماعی جدید ظهور کردند.
اکنون مطالعهای که با همکاری دانشگاه بارسلونا، مرکز آگروتکنیو (Agrotecnio) و دانشگاه لیدا (Lleida) در مجلهی «Trends in Plant Science» منتشر شده است به بررسی تکامل سنبلههای گندم از زمان شروع کشت آن توسط ساکنین بینالنهرین باستان یعنی مهد کشاورزی در جهان میپردازد و نگرانیها در مورد تاثیر تغییرات جوی بر این غلات مهم را بیان میکند.
در طول فرآیند بومیسازی گندم، فنوتیپ گیاه در عرض چند صد سال دستخوش تغییرات سریع و در عرض هزاران سال دستخوش تغییرات آهسته شده است. فنوتیپ به ویژگیهای بارز یک گیاه یا جاندار گفته میشود و از جملهی این تغییرات میتوان به ضعیف شدن محور سنبله (Rachis)، افزایش اندازه بذر و کاهش یا ناپدید شدن داسه (awn) اشاره کرد.
داسه به خسهای سرتیزی که بر سر دندانههای گندم در خوشه وجود دارد گفته میشود.
به طور خاص، گونههای گندم داسهدار و بدون داسه در سرتاسر جهان یافت میشوند، اگرچه، مورد دوم در مناطقی با آب و هوای خشک بهویژه در مراحل پایانی کشت در اواخر بهار که شرایط آن مشابه محیطهای مدیترانهای است، بیشتر یافت میشود.
روت سانچز-براگادو (Rut Sánchez-Bragado)، نویسنده اول این مطالعه میگوید: انجام مطالعاتی که نشان میدهد کدام گونه از گندم با شرایط مختلف محیطی، به خصوص تغییرات آب و هوایی بهترین سازگاری را دارد، حائز اهمیت است. مطالعه گذشته میتواند ایدهای از تکامل کشت گندم در طول هزاران سال از زمان ظهور کشاورزی در بین النهرین باستان به ما بدهد.
جوزپ لوئیس آرائوس (Josep Lluís Araus)، استاد گروه زیست شناسی تکاملی، بومشناسی و علوم محیطی میگوید: داسهها بخشهایی از سنبله گیاه هستند که به طور سنتی با سازگاری گیاه با شرایط خشکی مرتبط بودهاند.
با این حال، سوابق باستان شناسی و تاریخی نشان میدهد که برای بیش از ۱۰ هزار سال پس از بومیسازی سنبله گندم عمدتا با داسه آن همراه بوده است و تنها در هزار سال اخیر است که در بسیاری از موارد عدم وجود داسه دیده میشود، که نشان دهنده انتخاب احتمالاً غیرمستقیم گندم بدون داسه توسط کشاورزان است.
گوستاوو اسلافر (Gustavo A. Slafer)، محقق مسئول این مطالعه، میگوید: نقش داسههای گندم در عملکرد آنها با وجود دههها مطالعه هنوز بحثبرانگیز است.
آیا وجود داسه روی سنبله برای گیاه و محصولات زراعی مفید است؟
آرائوس میگوید: اگرچه هیچ اتفاق نظر علمی وجود ندارد، اما همه چیز نشان دهنده آن است که در شرایطی که گیاه از تنش آبی رنج نمیبرد، ظرفیت فتوسنتزی اضافی داسهها سایر اثرات منفی بالقوه از جمله کاهش حساسیت به بیماریهای قارچی را جبران نمیکند.
براگادو، نویسنده اول این مطالعه میگوید: با این حال، در آب و هوای مرطوب، داسهها رطوبت را جمع میکنند و میتوانند باعث گسترش بیماریها شوند. بنابراین، از آنجایی که جمعیت جهان به طور مداوم یک کالای غذایی اولیه مانند گندم برآورده شود.
پروفسور آرائوس میگوید که در شرایط خشک، داسهها ویژگیهای فیزیولوژیکی بهتری نسبت به برگها دارند.