5 نکته دربارۀ «اَبَر انسان» نیچه؛ «انسان چیزی است که باید شکستش داد»

5 نکته دربارۀ «اَبَر انسان» نیچه؛ «انسان چیزی است که باید شکستش داد»

نیچه در «چنین گفت زرتشت» می‌نویسد: «من دربارۀ "ابر انسان" به تو می‌آموزم. انسان چیزی است که باید بر آن غلبه کرد. تو برای غلبه بر او چه کرده‌ای؟». این خلاصه‌ای بسیار فشرده از مفهوم نیچه‌ای «ابر انسان» است؛ انسانی که قرار است فراتر از انسان باشد. اما این فراتر بودن دقیقا چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟

کد خبر : ۲۰۴۴۵۸
بازدید : ۹۶۶۳

فرادید| ایده «ابر انسان» نیچه یکی از مفاهیم مرکزی در فلسفه اوست. این ایده نخستین بار در کتاب «چنین گفت زرتشت» مطرح شد، جایی که نیچه از طریق شخصیت زرتشت، ابر انسان را به عنوان فردی معرفی می‌کند که حاضر است همه چیز را به خاطر پیشرفت بشریت به خطر بیندازد.

به گزارش فرادید؛ برخلاف «آخرین انسان» که تنها به دنبال راحتی و بقای خود است و هیچ خلاقیتی ندارد، ابر انسان کسی است که ارزش‌های جدیدی برای زندگی ایجاد می‌کند و این ارزش‌ها می‌توانند دیگران را تحت تأثیر قرار دهند.

ابر انسان و خلق ارزش‌های تازه

نیچه باور دارد که ابر انسان نه تنها بر زندگی خود بلکه بر زندگی دیگران نیز تأثیر می‌گذارد. او فردی است که با خلق ارزش‌های جدید و مستقل، مسیر زندگی خود را تعیین می‌کند و این ارزش‌ها به گونه‌ای هستند که گویی هرگز از پیش تعیین نشده‌اند. به عبارت دیگر، ابر انسان می‌تواند تاریخ و فرهنگ را به نحوی تغییر دهد که حتی پس از مرگش، تأثیر او در جهان باقی بماند. نیچه ناپلئون را به عنوان مثالی از ابر انسان ذکر می‌کند، زیرا او تغییرات عمده‌ای در اروپا ایجاد کرد که تأثیرات آن تا امروز نیز دیده می‌شود.

ابر انسان و ارادۀ معطوف به قدرت

این مفهوم با ایده دیگری از نیچه موسوم به «اراده معطوف به قدرت» نیز مرتبط است. نیچه معتقد است که زندگی اساساً یک مبارزه دائمی برای قدرت است. این مبارزه می‌تواند به اشکال مختلفی بروز کند، چه سازنده و چه مخرب. ابر انسان نیچه کسی است که از اراده معطوف به قدرت برای خلق و تأثیرگذاری به صورت خلاقانه استفاده می‌کند، به طوری که قدرت و تأثیر او حتی پس از مرگ نیز ادامه می‌یابد.

9

ابر انسان و رنج

نیچه همچنین به موضوع رنج و بی‌معنایی زندگی می‌پردازد و راه‌حلی برای مقابله با این مسائل ارائه می‌دهد. او در «چنین گفت زرتشت» مفهوم بازگشت ابدی را مطرح می‌کند، ایده‌ای که می‌گوید ما باید فرض کنیم که زندگی‌مان به همین شکلی که هست به طور مکرر و بدون وقفه از ابتدا تا انتها تکرار می‌شود. در این دیدگاه، ابر انسان کسی است که با آگاهی از این تکرار ابدی، می‌تواند زندگی را به گونه‌ای ببیند که «هر لحظۀ آن» ارزش تکرار داشته باشد. او به زندگی به عنوان یک کل نگاه می‌کند، جایی که همه اتفاقات، چه خوب و چه بد، به ضروری‌ترین شکل ممکن رخ داده‌اند و او را به فردی تبدیل کرده‌اند که امروز هست. ابر انسان از رنج نمی‌نالد زیرا می‌داند که رنج برای تبدیل شدن او به انچه که هست ضرورت داشته است.

ابرانسان و تعادل آپولونی-دیونیزوسی

یکی دیگر از جنبه‌های مهم فلسفه نیچه، تعادل بین اصول آپولونی و دیونیزوسی است؛ مفاهیمی که نیچه آن‌ها را از اسطوره‌های یونانی به وام گرفته بود. اصل آپولونی برای نیچه نمایانگر نظم، عقلانیت و روشنایی است، در حالی که اصل دیونیزوسی نمایانگر بی‌عقلی، شور و اشتیاق و تاریکی است. نیچه باور دارد که برای داشتن یک زندگی معنا‌دار، باید تعادلی میان این دو اصل وجود داشته باشد. او بر این باور است که هنر، به ویژه هنر دیونیزوسی، می‌تواند به انسان‌ها کمک کند تا به این تعادل دست یابند. در آثار بعدی‌اش، نیچه بیشتر به ارزش اصل دیونیزوسی می‌پردازد و آن را به عنوان مبنایی برای زندگی با معنا معرفی می‌کند.

نیچه در تقابل با عقلانیت مطلقی که فرهنگ غربی و علم به آن تأکید دارند، بر اهمیت شور و اشتیاق و جنبه‌های غیرمنطقی زندگی تأکید می‌کند. او معتقد است که فرهنگ غربی بیش از حد بر اصول آپولونی تأکید کرده و خلاقیت و احساسات انسانی را سرکوب کرده است.

ابر انسان نیچه فردی است که نه تنها این شور و اشتیاق و جنبۀ غیرمنطقی زندگی را می‌پذیرد، بلکه از آن‌ها برای خلق ارزش‌های جدید و زندگی بامعنا استفاده می‌کند. او به خلاقیت، احساسات و تمایلات طبیعی خود اجازه می‌دهد تا به طور کامل بروز کنند و از این طریق، زندگی‌اش را به چیزی تبدیل می‌کند که حتی در تکرار ابدی نیز ارزشمند و رضایت‌بخش باشد. ابر انسان نیچه با پذیرش جنبه‌های تاریک و غیرمنطقی زندگی، از آنها به عنوان ابزارهایی برای خلق زیبایی و معنا استفاده می‌کند و از این طریق تأثیر خود را بر جهان و تاریخ به جا می‌گذارد.

ابر انسان و ستایش «نابرابری»

در نهایت، نیچه معتقد است که تنها برخی افراد، با استعدادها و توانایی‌های خاص، قادر به تبدیل شدن به ابر انسان هستند. او برخلاف مارکس که به برابری همگان باور دارد، بر تفاوت‌های افراد تأکید می‌کند و دعوت به «برابری انسان‌ها» را به نوعی دعوت انسان‌ها به تبدیل شدن به یک تودۀ بی ارزش قلمداد می‌کند. نیچه ابر انسان را به عنوان کسی معرفی می‌کند که قادر است از محدودیت‌های سنتی و قراردادهای اجتماعی فراتر رود و ارزش‌های مستقلی برای خود خلق کند. ابر انسان نیچه با آگاهی از محدودیت‌ها و رنج‌های زندگی، از هر لحظه آن لذت می‌برد و با خلق زیبایی و معنا، تاریخ را به طور نامحدود تحت تأثیر قرار می‌دهد.

۴۶
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید