فلسفۀ «هنر»؛ آیا میتوانیم بفهمیم هنر چیست؟

چه چیزی «هنر» را از «غیرهنر» متمایز میکند؟ این پرسش اصلی در حوزه مطالعاتی به نام زیباییشناسی است که به مسائل فلسفی درباره هنر میپردازد.
فرادید| سال ۱۹۶۴، اندی وارهول تعدادی جعبههای صابون بریلو ساخت که کاملاً مشابه نمونههای سوپرمارکتی بودند و آنها را در یک گالری هنری در نیویورک به نمایش گذاشت. جعبههای وارهول آن زمان آثار هنری در نظر گرفته میشدند، در حالی که جعبههای سوپرمارکت اینگونه نبودند.
به گزارش فرادید، مجسمه داوود میکلآنژ، مونالیزای داوینچی و سمفونی نهم بتهوون نمونههای آشکار هنر شناخته میشوند، اما یک ماشیندوخت، مخروط ترافیک یا مایکروویو هنر در نظر گرفته نمیشوند.
بنابراین این پرسش میتواند مطرح شود که چه چیزی هنر را از غیرهنر متمایز میکند؟ این مقاله تلاشهای فلسفی اثرگذار برای تعریف هنر و متمایز کردن آن از غیرهنر را بررسی میکند.
1. گونههای هنر
هنر به اشکال مختلف وجود دارد: نقاشی، مجسمهسازی، معماری، موسیقی، رقص، تئاتر، ادبیات، شعر، فیلم و هنر اجرایی همواره به عنوان انواع هنر شناخته میشوند. برخی معتقدند آشپزی، مد و بازیهای ویدیویی هم هنر هستند یا میتوانند هنر باشند. اگر بتوانیم «هنر» را بهدرستی تعریف کنیم، باید بتوانیم تشخیص دهیم چه چیزی هنر است و چه چیزی نیست.
بسیاری از تعاریف هنر در دو دسته کلی قرار میگیرند: رویکرد رویهای یا فرایندی و رویکرد کاربردی. هر یک سعی دارد ویژگیهای تعیینکننده آثار هنری را توضیح دهد.
2. نظریههای رویهای
نظریههای رویهای میگویند چیزی هنر است که مردم آن را در موقعیتهای مشخص «به عنوان هنر» بشناسند یا با آن رفتار کنند. یکی از نظریههای رویهای اثرگذار، نظریه نهادی هنر است. این نظریه میگوید چیزی هنر است که «جهان هنر» (هنرمندان، منتقدان، موزهداران) آن را شایسته قدردانی زیباییشناختی بداند.
این نظریه میتواند توضیح دهد چرا جعبههای صابون بریلوی وارهول «هنر» در نظر گرفته شدند. آنها در سوپرمارکت بستهبندی بودند؛ اما در گالری، توسط جهان هنر به رسمیت شناخته شدند.
منتقدان استدلال میکنند این تعریف دوری است: هنر توسط جهان هنر تعریف میشود و جهان هنر توسط هنر تعریف میشود. چرا جهان هنر برخی آثار را به عنوان هنر میپذیرد؟ شاید به این دلیل که آن آثار دارای ویژگیهایی هستند که آنها را پیش از داوری جهان هنر، هنری میکند.
رویکرد رویهای دیگر، تعریف تاریخی هنر است. این نظریه میگوید چیزی هنر است که قصد داشته باشد به همان شیوهای که آثار هنری گذشته دیده میشوند، دیده شود. برای نمونه، هرچند نقاشیهای قطرهای جکسون پولاک غیرمعمول بودند، باز هم نقاشی در نظر گرفته میشدند، بنابراین این نظریه میگوید آنها باید هنر محسوب شوند. اما این پرسش را ایجاد میکند که اگر معیار سنجش، پیشینه تاریخی باشد، چه چیزی موجب شد آثار هنری قدیمیتر هنر محسوب شوند.
3. نظریههای کاربردی
نظریههای کاربردی، هنر را با آنچه انجام میدهد تعریف میکنند، نه با نحوه شناسایی آن. به شکل خاص، این نظریهها میگویند چیزی هنر است که ارزش یا تجربه زیباییشناختی ایجاد کند. تجربه زیباییشناختی، برخورد لذتبخش با چیزی برای شکل، زیبایی یا بیان آن است، نه برای استفاده عملی. لذت بردن از یک اجرای موسیقی، جذب یک فیلم شدن یا غرق شدن در یک کتاب نمونههایی از تجربه زیباییشناختی هستند.
اما رویکردهای کاربردی نیز با چالشهایی روبهرو هستند. اشیاء طبیعی مانند رنگینکمانها و آبشارها، افرادی همچون مدلها و سلبریتیها، حیواناتی مانند عقابهای طاس و اسبها، همگی میتوانند تجربه زیباییشناختی ایجاد کنند، با این حال، آثار هنری محسوب نمیشوند. به بیان دیگر، این نیتها هستند که اهمیت دارند: اگر کسی سنگها را هنرمندانه در ساحل بچیند، ممکن است هنر محسوب شود، در حالی که شکلگیری طبیعی سنگ چنین نیست.
جز اینها، نظریههای کاربردی باید تصمیم بگیرند آیا هنر با نیت هنرمند یا تجربه مخاطب یا هر دو تعریف میشود. یک هنرمند میتواند اثری خلق کند بدون اینکه اثر زیباییشناختی آن را پیشبینی کند یا مردم میتوانند تجربههای زیباییشناختی نسبت به یک شئ ساختهشده داشته باشند، گویی آن شئ اثر هنری است، حتی اگر هیچ کس آن را با نیت هنری خلق نکرده باشد. بنابراین، آیا چیزی هنر است که کسی آن را برای هنر خلق کرده باشد یا چون موجب تجربه زیباییشناختی میشود یا ترکیبی از هر دو؟ نظریههای کاربردی باید به این پرسش پاسخ دهند.
4. آیا هنر قابلتعریف است؟
برخی فلاسفه اساسا تردید دارند که بتوان تعریف دقیق و روشنی از هنر ارائه داد. نمونهاش، لودویگ ویتگنشتاین که استدلال کرد برخی مفاهیم فاقد ویژگی واحد و تعریف روشن هستند، در عوض با شباهتهای متداخل یا شباهتهای خانوادگی تعریف میشوند. بازیها گواه این ایده هستند: شطرنج، فوتبال و بازیهای ویدیویی بهشکل قابلتوجهی متفاوت هستند، اما همگی در یک دستهبندی قرار میگیرند و «بازی» شناخته میشوند. تعریف هنر ممکن است به همین شکل عمل کند.
برپایهی مفهوم «شباهت خانوادگی»، نظریه رویکرد خوشهای پیشنهاد شده است. این نظریه میگوید یک شیء احتمالاً هنر محسوب میشود اگر مجموعهای از ویژگیها را از یک خوشه از ویژگیها داشته باشد، مانند ارزش زیباییشناختی، بیان احساسی، مهارت فنی یا اصالت. همه ویژگیها لازم نیستند؛ داشتن تعداد کافی از آنها کفایت میکند. برای نمونه، یک شئ ممکن است اثر هنری شناخته شود اگر فقط ارزش زیباییشناختی و مهارت فنی داشته باشد، بدون هیچ یک از ویژگیهای دیگر. رویکرد خوشهای، انعطافپذیری و توانایی پوشش طیف گستردهای از انواع هنر را دارد.
منتقدان میگویند رویکرد خوشهای تعریف واقعی نیست. آنها راهنماییهایی برای شناسایی هنر ارائه میکنند اما به درستی تعیین نمیکنند چه چیزی هنر است. با این حال، این رویکردها کمک میکنند درک کنیم چگونه چیزهای متفاوتی مانند رقص، نقاشی و موسیقی همگی میتوانند انواع هنر شناخته شوند.
5. چرا تعریف هنر اهمیت دارد
تعاریف هنر پیامدهای مهمی دارند. آنها بر آنچه در موزهها به نمایش گذاشته میشود اثر میگذارند. اگر عکاسی یا گرافیتی هنر شناخته نشوند، ممکن است نادیده گرفته شوند. تعاریف بر آموزش نیز اثرگذارند. یک برنامه درسی تاریخ هنر که برپایه تعریف محدودی شکل گرفته باشد، ممکن است کل سنتها یا شکلهای هنری را از قلم بیندازد. تصمیمگیریهای مالی نیز به تعریفها وابسته است، زیرا بنیادهای فرهنگی باید تصمیم بگیرند کدام فعالیتهای خلاقانه شایسته حمایت هستند.
تعاریف بر تفسیر آثار هنری نیز اثر میگذارند. اجراهای تجربی یا چیدمانهای دیجیتال ممکن است بسته به معیارهای مورد استفاده به عنوان هنر پذیرفته یا رد شوند. رویکردهای رویهای، کاربردی یا خوشهای همگی نحوه تعامل جامعه با آثار خلاقانه را شکل میدهند. فهم این چارچوبها بیانگر اهمیت قضاوت هنری است.
تعریف هنر از دید شخصی هم اهمیت دارد: دیدگاه بسیار محدود از هنر ممکن است مانع تجربه و قدردانی از تجربیات زیباییشناختی جدید شود.
6. نتیجهگیری
جستجو برای تعریف هنر نشان میدهد که هنر چقدر غنی و متنوع است. امروزه شکلهای زیادی از هنر وجود دارند که حتی صد سال پیش کسی تصورشان را هم نمیکرد. حتی بدون یک تعریف جهانی، بررسی این نظریهها درک ما از هنر و اهمیت آن را عمیقتر میکند.
مترجم: زهرا ذوالقدر