آیا آمریکا به یک الیگارشی بدل میشود؟
هر چه باشد، الیگارشی عنصری اقتصادی در خود دارد؛ در واقع، الیگارشی مشخصاً اقتصادی است. الیگارشی حاکمیت تعداد معدودی است و از زمان ارسطو، اینکه این تعداد معدود، مردان ثروتمند، ملاک، اشرافزده و امثالهم هستند، معلوم بوده است.
کد خبر :
۶۹۲۱۶
بازدید :
۲۷۶۲
فرادید| مایکل توماسکی: پیت بوتهجج که در همین روزهای اولیۀ رقابت برای ریاست جمهوری سال ۲۰۲۰، نشان داده که تحلیل دقیقی از مسائل دارد، به تازگی در مصاحبه با چاک تاد از شبکۀ انبیسی که از او دربارۀ کاپیتالیسم پرسیده بود، جواب بسیار خوبی داد. او گفت، البته که من کاپیتالیست هستم؛ آمریکا "یک جامعۀ کاپیتالیستی است. "
اما، ادامه داد که: "باید یک کاپیتالیسم دموکراتیک باشد. "
به گزارش فرادید به نقل از نیویورکتایمز، آقای بوتهجج گفت که اگر موانع و محدودیتهای دموکراتیک، کاپیتالیسم را محدود نکنند، دیگر با کاپیتالیسمی که زمانی در این کشور رونقی گسترده را تولید کرده بود، سروکار نداریم. او گفت: "اگر میخواهید ببینید که کاپیتالیسم بدون دموکراسی چه شکلی است، میتوانید آن را در روسیه ببینید. تبدیل به کاپیتالیسم رفاقتی میشود و آن هم بدل به الیگارشی میشود. "
پاسخ آقای بوتهجج، به غیر از اینکه او را از سوال دشواری که بسیاری را به دردسر انداخته به سلامت عبور داد، یک نکتۀ مهم را به ما یادآوری میکند: در کاپیتالیسم، یک عنصر دموکراتیک وجود دارد، یا باید باشد؛ و در تعریفی که از دموکراسی میدهیم نیز باید یک عنصر اقتصادی وجود داشته باشد.
هر چه باشد، الیگارشی عنصری اقتصادی در خود دارد؛ در واقع، الیگارشی مشخصاً اقتصادی است. الیگارشی حاکمیت تعداد معدودی است و از زمان ارسطو، اینکه این تعداد معدود، مردان ثروتمند، ملاک، اشرافزده و امثالهم هستند، معلوم بوده است.
اما دقیقاً مشخص نیست که چطور، اما تعریفی از دموکراسی که در طول سالیان به ما رسیده، این واژه را به وجود و اجرا شدن چند حق و اصل اساسی تقلیل داده است. حالا، مردم، حائز هیچ مشخصۀ اقتصادی خاصی نیستند. این اشتباه است. تعریف ما از دموکراسی نیازمند تغییر است.
در صورت تمرکز بیتناسب ثروت، دموکراسی نمیتواند شکوفا شود. این تفکر نه رادیکال است و نه غریب. قدیمی، عام و به اندازۀ توماس جفرسون آمریکایی است.
اینکه به جفرسون اشاره میکنم، دلیل دارد. همه میدانند که او تابستان سال ۱۷۷۶ را چگونه گذراند؛ مشغول نوشتن اعلامیۀ استقلال بود. اما پاییز آن سال مشغول چه بود؟ او عضوی از مجلس ویرجینیا بود و در نوشتن و حمایت از قانونی برای حذف قوانین "استلزام" و حق فرزند ارشد که به جا مانده از حکومت انگلیسیها بود پیشگام شده بود. این قوانین ملکهای بزرگ را در طول نسلها در چنگ خاندانها نگاه میداشتند.
آیا اینکه اینقدر سریع بعد از نوشتن سند دموکراسی به سراغ نوشتن لایحهای برای حذف قوانین ارث که از انگلستان به آمریکا رسیده بودند رفت، تصادفی بود؟ او، و به طور کلی موسسان ایالات متحده، باور داشتند که انبوه ثروت موروثی، به صورت بنیادی با دموکراسی ناسازگار است.
آنها بیش از همه چیز نگران ثروت ارثی بودند. مثل آدام اسمیت که ثروت ارثی را یک مشکل اقتصادی بزرگ میدانست.
اما دغدغههای اقتصادی آنان به همینجا ختم نمیشد. آنها میان سلامت دموکراسی با رونق کلی اقتصاد یک ارتباط بدیهی میدیدند. این را جان آدامز میگوید، که چندان روابط گرمی هم با جفرسون نداشته است. او زمانی نوشته بود که همۀ عناصر جامعه با "در یک اصل دموکراتیک همکاری کنند، اینکه هدف از حاکمیت، خوشبختی مردم است: و در این مورد، بیشترین خوشبختی برای بیشترین تعداد، نقطهای است که باید به آن رسید. " "خوشبختی" در نزد موسسان ایالات متحده به معنای رفاه اقتصادی بود، و توجه کنید که آدامز آن را "دموکراتیک" میخواند.
بنابراین، دموکراسی و این نابرابری اقتصادی که در دهههای اخیر در این کشور شاهد بودهایم، با هم جور درنمیآیند. برخی ممکن است بگویند که بسیاری از کشورهایی که حتی بیش از آمریکا نابرابر هستند، همچنان دموکراسی هستند- کشورهایی نظیر آفریقای جنوبی، برزیل، و هند. اما آیا اینها کشورهایی هستند که ایالات متحدۀ آمریکا باید به آنها اقتدا کند؟
تعدادی از پژوهشگران در سالهای اخیر چنین استدلالهایی را مطرح کردهاند که از جمله میتوان به گانش سیتارامان اشاره کرد که در کتابی به نام "بحران قانون اساسی طبقۀ متوسط" به این موضوع پرداخته است. تمام این کارها اهمیت بالایی داشتهاند. اما اکنون که برخی از سیاستمداران نیز چنین حرفهایی میزنند، بالاخره میتوانیم یک گفتگوی ملی که سالهاست شدیداً به آن نیاز داشتهایم، داشته باشیم.
برنی سندرز یک مالیات بر ارث پیشنهاد کرده که موسسان ایالات متحده مطمئناً عاشقش میشدند و الیزابت وارن مالیات بر ثروتی را پیشنهاد کرده که پدران آمریکا مسلماً تاییدش میکردند. نیازی نیست که از حامیان کاندیداهای مذکور یا برنامههایشان باشد، تا این ایدۀ عمومی که تمرکز شدید ثروت غیردموکراتیک است را متوجه شوید و از آن دفاع کنید.
سیاستهایی که حول این تفکر شکل میگیرند، آمریکا را تبدیل به اتحاد شوروی یا ونزوئلا نخواهند کرد. این سیاستها آمریکا را بدل به کشوری خواهند کرد که بنیانگذارانش به دنبالش بودند؛ و این، همانطور که واژههای آقای بوتهجج برمیآید، پاسخی است که کاندیداهای دموکرات باید در مواجهه با سوال در رابطه با سوسیالیسم بدهند (البته به غیر از آقای سندرز که سوسیالیست است): نه، من کاپیتالیسم هستم؛ و به همین خاطر خواهان تغییر کاپیتالیسم هستم.
مایکل توماسکی، ستوننویس Daily Beast است
۰