ضرورت دین شادمانه در ایران
تحلیل جامعهشناختی موضوع امید اجتماعی و پرداختن به نسبت آن با دین شادمانه از جمله ضرورتهایی است که بهویژه برای جامعه دینی ایران، کاملا احساس میشود.
کد خبر :
۷۰۸۳۵
بازدید :
۱۰۵۸
روز گذشته اولین جلسه از چهارمین همایش کنکاشهای مفهومی و نظری درباره جامعه ایران، به همت انجمن جامعهشناسی در دانشگاه علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد. در این همایش که طی دو روز برگزار میشود، استادان جامعهشناسی در پنلهای اختصاصی درباره مسائل روز اجتماعی کشور به بحث مینشینند.
در یکی از نشستهای این همایش که با موضوع دین در مواجهه با پویایی برگزار شد، محمدباقر تاجالدین در بخشی از سخنرانی خود با موضوع دین شادمانه، محملی برای امید اجتماعی بیان کرد: امید اجتماعی (Hope Social) از جمله مهمترین و زیربناییترین پایههای شکلگیری پویایی اجتماعی در هر جامعهای محسوب میشود.
تحلیل جامعهشناختی موضوع امید اجتماعی و پرداختن به نسبت آن با دین شادمانه از جمله ضرورتهایی است که بهویژه برای جامعه دینی ایران، کاملا احساس میشود.
دانش بدون مفهوم دانش نیست
روز گذشته در افتتاحیه این نشست که در سالن ابنخلدون برگزار شد، پس از خیرمقدم سیدحسین سراجزاده، رئیس انجمن جامعهشناسی ایران، دیگر استادان جامعهشناسی علاوهبر یادبود درگذشت دکتر محمدجواد قانعیراد، درباره شرایط کنونی کشور به بحث پرداختند. دکتر باقر ساروخانی، استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران، یکی از سخنرانان این مراسم بود. وی بیان کرد: از کسانی که بانی برگزاری این جلسه هستند تشکر میکنم. آنها از پنج ماه پیش از نوروز جلسات خود را تشکیل میدادند.
من هم میدیدم که چقدر برای برپاکردن چنین همایشی تلاش میکنند. گرامی باد یاد عزیز ازدسترفته، دکتر محمدجواد قانعیراد که باعث افتخار ما بود. شاید آخرین کتبی را که ایشان در زمینه خانواده تهیه کردند، در حال بیماری بودند، اما نشان تعهد ایشان بود که در سالهای واپسین زندگی در حال تحقیق بود. وی افزود: انجمن جامعهشناسی فکری اساسی کرده است.
من تصور میکنم که اساسا دانش بدون مفهوم و نظریه دانش نیست؛ بنابراین از نظر من مفهومسازی و مفهومپردازی آستانه دانش است و اگر ما بخواهیم دانشی تولید کنیم مفهومپردازی اصل کار است. اینکه ما مدام دور اعداد و ارقام باشیم و جدول بکشیم، چیزی به ما نمیدهد، هرکسی هم میتواند این کار را بکند و همینجاست که اندیشه وارد میشود و دانشمند حضور پیدا میکند. وی افزود: همیشه فکر میکنم اگر در پزشکی واژههایی مانند سرطان و تراخم وجود نداشت، آیا پزشکی میتوانست پزشکی باشد؟ شخص راه نمیرود و ناخوش است؟ چه باید به او بگوییم؟
اینجاست که مفهوم به کمک ما میآید؛ بنابراین دانش ما همین است، دانش ما مثل همه دانشهای دیگر نیازمند مفاهیم جالب و اصیل است تا شش وظیفه را انجام دهد؛ اول اینکه زبان دانش وقتی به وجود میآید، موجب قوام دادهها میشود، دادهها شکل میگیرند و تنظیم میشوند.
دوم اینکه دادههای تنظیمشده تبدیل به ماده دانش شده و سپس انتقال پیدا میکنند و بعد در جریان این انتقال متوالی تقاطیع اندیشهها ایجاد شده و تجربه مضاعف تولید میشود و بعد نوبت ماندگاری تجربههاست؛ تجربههایی که در این راه تولید شدهاند، وسیلهای میشوند برای گفتوگوی نسلهای مختلف.
ساروخانی تأکید کرد: مهمتر از همه هستی دانش و تولید دانش است. ما در این زمینه چه وضعیتی داریم؟ تصور من این است که ما در این زمینه چندان پیشرفتی نکردهایم. از طرفی هنوز سیطره کمیگرایی شیدایی نسبت به آزمونهای مختلف و کمیت در ما وجود دارد؛ یعنی شما امروز اگر مقالهای میدهید، اگر تولید دانش و اندیشه کرده باشد، مقاله شما را نمیپذیرند؟ از شما میپرسند مقاله شما در کجا کار کرده؟ این کار درستی نیست و ما باید از این سیطره کمیگرایی و آمارزدگی بیرون بیاییم.
آخرین سخنران مراسم افتتاحیه، دکتر فرهاد خسروخاور، مدرس عالی مطالعات اجتماعی پاریس بود که سخنرانی او به صورت ویدئوکنفرانس برگزار شد. خسروخاور گفت: مباحثی که امروز مطرح میکنم، مرتبط با مفاهیم جدید جامعهشناسی است که در غرب استفاده میشود. بخش اول این مفاهیم ظرفیت است. ظرفیت جدید پدیدهای است که در غرب جامعهشناسان روی آن کار میکنند.
پدیده دوم دولت است. بحث دولت در جامعهشناسی مبحث مهمی است و درحالحاضر روی دولتهای جدید حاضر، خصوصا دولت ترامپ، دولتهای اروپای شرقی و آمریکایلاتین و خاورمیانه بحث میکنند و این دولتها نسبت به گذشته ویژگیهایی جدید دارند. سومین مسئله مهم در جامعهشناسی تکنولوژی است و سؤال در مورد این تکنولوژی این است که چه پدیدههایی را ایجاد میکنند و چقدر باعث پیشرفت میشوند و تا چه حد باعث میشوند مراودات اجتماعی محدود شود.
آخرین بحث، بحث حرکتهای اجتماعی است؛ اینکه حرکتهای اجتماعی بر چه ضوابطی پدیدار میشوند و چطور میتوانند در تحولات سیاسی و اجتماعی مؤثر باشند. وی افزود: در این حوزه من درباره نقش بخش مدنی صحبت میکنم. بخش مدنی که در اروپا و آمریکا رویش کار میشود تا حدودی از جامعه مدنی مجزا محسوب میشود و میتواند تأثیرگذار باشد و در بازکردن فضای سیاسی مؤثر باشد.
خسروخاور افزود: یکی از مسائلی که در جامعهشناسی جدید مطرح است، سوژه یا فرد است. این پدیده از فردیتی سخن میگوید که رابطه خود را با دیگران و جامعه بهصورت جدید مطرح میکند. این فرد جدید بهعنوان مثال باعث میشود خانواده بسیار ضعیف و دچار بحران شود و انواع جدیدی از خانواده در غرب و شرق مطرح شود.
این انواع جدید همانطورکه میدانید میتواند اشکال جدید به خود بگیرد که درحالحاضر ۲۷ خانواده در برخی کشورها شکل گرفته است و درباره آنها مطالعه میشود. درحالحاضر فردیت جدید در ایران هم وجود دارد و بر نقش پدر و مادر و فرزندان تأکید میشود.
در خارج از کشور بیشتر روی این فرد کار میشود، چراکه نشاندهنده بحران در خانواده است و این بحران را در زمینههای مختلف بنیادگرایی میبینیم. بنیادگرایی بهجز ابعاد سیاسی، ابعادی در حوزه انسانشناسی دارد؛ برای مثال بحران خانواده در کشورهای اروپایی باعث شده بسیاری از جوانها به کشورهایی مثل عراق بروند تا ضد کشورهای غربی بجنگند. روی این بحران خانواده درحالحاضر بحث مهمی است و این فردیت جدید تحت تأثیر آن است.
فرهنگ، مرکزیترین موضوع شناخت
بخش دوم همایش کنکاشهای مفهومی و نظری درباره جامعه ایران از ساعت ۱۴ روز گذشته در سه سالن دانشگاه تهران برگزار شد. نشست اول با موضوع تطورات خانواده در ایران معاصر بود که با مدیریت دکتر تقی آزادارمکی برگزار شد و سخنرانان آن دکتر تقی آزادارمکی، گیتی خزاعی، انسیه زواره، سمیرا شاهاسماعیلی و محمدحسین شریفیساعی بودند.
تقی آزادارمکی در سخنرانی خود با موضوع «خانواده و امکان نظریهپردازی در جامعهشناسی» بیان کرد: در اقدامی برای نظریهپردازی در جامعهشناسی میتوان شروعهای متعددی داشت. عدهای به کنکاش در مبانی معرفتشناسانه پرداختهاند و عدهای هم به تلفیق و عدهای هم به آرمانگرایی رو آوردهاند؛ اما با اصلقراردادن سرگذشت جامعهشناسی و نگاه از درون این حوزه اندیشهای با اقدامی دیگر روبهرو میشویم.
با تأمل در سرگذشت جامعهشناسی، شاهد اقدامی دیگر هستیم، در این اقدام میتوان به نحوه توجه به خانواده و جادادن این نهاد در سامان نهادی جامعه در شکلگیری دستگاههای نظری متفاوت پی برد. او افزود: در اینکه کدامیک از نهادها و جریانها و امور اجتماعی، مرکزیترین موضوع بحث و تأمل در حوزههای جامعهشناسی است، میان جامعهشناسان وحدت نظر وجود ندارد؛ در یک سنت فکری نهاد خانواده، در دیگری نهاد اقتصاد و در دیگری طبقات اجتماعی و در نزد جامعهشناسان معاصرتر، فرهنگ مرکزیترین موضوع شناخت و تأمل و نظریهپردازی است.
نحوه چینش نهادی و تمرکز بر آنها در هر نظریهای با نظریه دیگر متفاوت است، ولی امر مورد توافق میان جامعهشناسان، کانونیشدن تأمل و توجه به نهاد خانواده است، زیرا وضعیت این نهاد، حکایتکننده نحوه زیست و ساماندادن رویههای اجتماعی کنشگران اجتماعی در سطح خرد و میانی و بهلحاظ پیامدی در سطح کلان است.
از طرف دیگر نوع رابطه بین نهادی، نشاندهنده از وضعیت سامان و تغییرات اجتماعی در سطح کلان اجتماعی است. اگر درباره دستگاه فکری و نظری متفکری مانند مارکس که در مرز جامعهشناسی، فلسفه، ایدئولوژی و جریانهای روشنگرانه قرار دارد، تأمل کنیم، هرچند نهاد مالکیت و اقتصاد را مرکزی دانسته، ولی بدون نظر درباره این نهاد باقی نمانده است، چون او مانع اصلی در رهایی از سلطه و ظهور نابرابری را در مالکیت (جنسی) در این نهاد میشناسد و حکم بر تغییر شکل بنیادین این نهاد میدهد.
پس از او در ادامه مسیری که به شکلگیری جامعهشناسی انجامیده است، جامعهشناسان فرانسوی و آلمانی و در نهایت جامعهشناسان انگلیسی و آمریکایی با تصور بنیادینی که با اتکا به مباحث مردمشناسانه نسبت به سرنوشت خانواده پیدا کردهاند، ضمن اینکه توانستهاند شرایط دستیابی به دستگاه نظری مناسب پیدا کنند، از دگرگونیهای مهم ساختاری سخن گفتهاند.
انسیه زواره، دیگر سخنران این نشست با موضوع تحولات نسلی خانواده معاصر ایرانی بود. او گفت: مطالعات خانواده دربرگیرنده حوزههای گسترده و درعینحال، جذابی است. این مطالعات، ساختارهای نظری این حوزه را شکل دادهاند و یافتههای تجربی براساس رهیافتهای نظری سامان مییابند.
درباره تحولات مفهوم نسل و روابط نسلی نیز مطالعات متعددی انجام شده است. این پژوهش بهدنبال مطالعه روند کیفی تغییرات نسلی در میان سه نسل در خانواده ایرانی است. روش مطالعه، کتابخانهای و اسنادی بههمراه مطالعه کیفی در سه گروه نسلی کهنسال، میانسال و جوان در خانوادههای شهر تهران است که با روش نمونهگیری غیراحتمالی هدفمند، درباره ۳۰ نمونه مطالعه شد.
نتایج پژوهش گویای آن است که افراد هر سه نسل، وقوع تغییرات را اجتنابناپذیر میدانند و نسبت به آن پذیرش نسبی دارند، البته در بسیاری موارد، افراد توانستهاند تغییرات را با یک نقطه مشترک پیوند بزنند. تمایل به تجارب نو و تازه از جمله این نقاط مشترک است. ضمن اینکه تغییرات ارتباطی، امکان در دسترسی برای درک بیشتر از تغییرات است و باید در نظر داشت تغییرات در برخی حوزهها منشأ نگرانی نسل کهنسال و میانسال است، بهویژه تغییر در الگوی روابط جنسی و تغییرات معناشناختی.
در نهایت میتوان گفت: تمایل به نوگرایی و رسیدن به تجربههای تازه، فرصت پیوند نسلی را فراهم میآورد که میتواند ظرفیت حفظ خانواده را بههمراه داشته باشد.
ضرورت دین شادمانه در ایران
موضوع نشست دیگری که در این بخش برگزار شد دین در مواجهه با پویایی بود که با مدیریت محمدباقر تاجالدین برگزار شد. تاجالدین در بخشی از سخنرانی خود با موضوع دین شادمانه، محملی برای امید اجتماعی بیان کرد: امید اجتماعی (Hope Social) از جمله مهمترین و زیربناییترین پایههای شکلگیری پویایی اجتماعی در هر جامعهای محسوب میشود.
تحلیل جامعهشناختی موضوع امید اجتماعی و پرداختن نسبت آن با دین شادمانه از جمله ضرورتهایی است که بهویژه برای جامعه دینی ایران، کاملا احساس میشود. واقعیت این است که هم موضوع امید اجتماعی و هم موضوع دین شادمانه (در برابر دین غمگنانه) تاکنون در جامعهشناسی دین نهتنها در کشور ایران، بلکه حتی در جهان آنگونه که شایسته و بایسته است، به آن پرداخته نشده است.
امید اجتماعی در تعریفی موجز به معنای معرفت و آگاهی نسبت به جایگاه فرد در جامعه و تصویر فرد از خود و ارتباط عامل انسانی با کلیت نظام اجتماعی است. بر این اساس امید اجتماعی بیش از آنکه یک درک احساسی از وضعیت موجود باشد، نوعی آگاهی و معرفت نسبت به جامعه و ارتباط متقابل فرد و نظام اجتماعی است. به تعبیر جاناتان ترنر پویاییهای عاطفی در ساختار اجتماعی و فرهنگ حک شدهاند.
از این منظر اگر بخواهیم امید اجتماعی را در نسبت با دین شادمانه تحلیل کنیم، میتوان گفت: دین شادمانه نیز مانند امید اجتماعی در ساختار اجتماعی و فرهنگی هر جامعهای حک شده است، بهگونهای که دین اولیه و ارتدکس نهتنها چندان غمگینی و ناراحتی را تبلیغ نکرده، بلکه شادمانی را بیشتر مد نظر قرار داده است.
دانشگاه تهران از ساعت ۱۶:۳۰ تا ۱۸:۳۰ نیز میزبان گروههای دیگری از جامعهشناسان بود که در همایش کنکاشهای مفهومی و نظری درباره جامعه ایران نشست مسئولیت اجتماعی دانشگاه را برگزار کردند. در این نشست که به مدیریت محمدسعید ذکایی برگزار شد، ذکایی در سخنرانی خود با موضوع فرهنگ رسانهای و مشاهیر دانشگاهی در ایران گفت: اقبال روزافزون رسانههای نو به گفتمانهای علمی و دانشگاهی و نیز توجه روزافزون دانشگاهیان در بهکارگیری رسانهها و بهویژه رسانههای دیجیتال، فضای جدیدی را در میدان آکادمیک ایران ایجاد کرده است.
شبکههای اجتماعی، چرخشی آرام بهسوی مشاهیر آکادمیک پیدا کرده است و مشاهیر آکادمیک بهکارگیری ژانرهای جدید رسانهای را اولویتی برای ارتقای آگاهیهای عمومی و انجام مسئولیتها و تعهدات اجتماعی خویش مییابند. مشارکتهای دیجیتال آکادمیک البته مناقشات و جنجالهایی را نیز بهدنبال داشته است.
نگرانی از بابت تنزل دانش علمی و عامهپسندکردن آن، انتخاب دستور کارهایی کمتر جدی و عمیق، کلیشهسازیهای آکادمیک و تضعیف استدلال علمی و در وجه خوشبینانه، علاقهمندکردن توده مردم به دستاوردهای علمی علوم اجتماعی و دموکراتیکساختن آن از جمله استدلالهای رقیب طرحشده نسبت به این پدیده در سالهای اخیر در کشور است.
استدلال بر این است که تکنولوژیهای جدید با وجود پتانسیل بالای خود در برقراری رابطهای مولد و شفاف بین دانشگاهیان و عامه مردم، در ایران بیشتر در ظرفیت نمایشگرایانه خود به کار گرفته شدهاند و همچنان فاصله زیادی از نقشآفرینی آنها در مسیر یک فرهنگ آکادمیک فراگیر به چشم میخورد.
نهال نفیسی، دیگر سخنران این مراسم، تصریح کرد: در سالهای اخیر، گرایشی در دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی برای در پیشگرفتن سیاستی مشابه «مسئولیت اجتماعی شرکتها در توسعه پایدار» (یک الگوی کسبوکار معروف به «سرمایهداری باوجدان» که در قرن بیستویکم در جهان رواج یافت) به چشم میخورد. گرچه مسئولیت اجتماعی دانشگاه، بحث جدیدی نیست و در صد سال اخیر در برهههای تاریخی مختلف بهگونههای متفاوت، طرح و بحرانی شده است، مدل قرن بیستویکمی یادشده این مسئولیت را مشخصا در یک قالب برگرفته از مدیریت و کسبوکار صورتبندی میکند.
در این صورتبندی دانشگاه مانند یک شرکت تجاری دیده میشود که گرچه همچون هر کسبوکار دیگری بهدنبال کارآفرینی و درآمدزایی است، پسندیده است که کار خود را بهگونهای پیش ببرد که در عین کسب سرمایه برای خود، برای اجتماع محلی و محیط زیست هم مفید باشد.
۰