بیبلیط تا ته خط؛ ماجرای اتوبوس دزدی یک جوان که پول کرایه نداشت!
جوان خلافکار پس از سرقت اتوبوس بی آرتی خط راه آهن به تجریش به سمت مشهد حرکت کرد اما ساعتی پس از این سرقت، در شریف آباد دستگیر شد و انگیزه عجیبی را مطرح کرد.
چند شب قبل راننده اتوبوسی که در خط راه آهن به تجریش کار می کرد، پس از آنکه مسافران را در پایانه پیاده کرد و شیفتش را تحویل داد به سمت یک دکه روزنامه فروشی رفت تا برای رفع تشنگی، آبمیوه بخرد. او اتوبوس را متوقف کرد و پیاده شد. به گمان اینکه خریدش خیلی طول نمی کشد، اتوبوس را روشن گذاشت و به سمت دکه رفت؛ غافل از اینکه سارقی فرصت طلب پشت فرمان اتوبوس نشسته و در یکی از عجیب ترین سرقت ها اتوبوس بی آر تی را سرقت میکند.
شکایت
راننده اتوبوس بی آرتی وقتی برگشت و با سرقت مواجه شد، دو دستی بر سرش کوبید و فورا خودش را به نزدیک ترین کلانتری رساند تا شکایت کند.او وقتی مقابل افسر پلیس قرار گرفت، برای وی توضیح داد که سارق فرصت طلب ظرف چند ثانیه، اتوبوس را به سرقت برده است.با این شکایت بود که پرونده ای در دادسرای ویژه سرقت تشکیل شد و گروهی از کارآگاهان جست و جوی خود را برای دستگیری سارق اتوبوس شروع کردند.
تصادف سریالی
درحالیکه تحقیقات ماموران در این پرونده آغاز شده بود، ساعتی بعد گزارش تصادف سریالی در بزرگراه امام رضا(ع) به پلیس اعلام شد. بررسی ها حکایت از این داشت یک دستگاه اتوبوس که با سرعت زیاد در حال حرکت بوده با چند خودروی عبوری برخورد کرده است. رانندگانی که خسارت به ماشین هایشان وارد شده بود، بوق می زدند و از راننده اتوبوس می خواستند تا توقف کند اما او بدون توجه به آنها به راهش ادامه می داد. در این شرایط بود که ماموران پلیس راه ایستگاه شریف آباد حوالی پاکدشت، اتوبوس را متوقف کردند و از او خواستند تا مدارک اتوبوس را نشان بدهد. او اما مدعی بود که مدارک را در خانه جا گذاشته است اما پس از استعلام مشخص شد که اتوبوس سرقتی بوده است. همین کافی بود که راننده جوان بازداشت شود.
بدشانسی پشت بدشانسی
سارق اتوبوس بی آرتی، متولد سال ۷۳ ساله است. او سابقه سرقت در پرونده اش دارد اما معتقد است که انسان بدشانسی است. در زندگی بارها بدشانسی آورده و به چیزهای نسبتا کوچکی که آرزویش بوده نرسیده است. گفت و گو با این متهم را می خوانید.
انگیزه ات از سرقت اتوبوس چه بود؟
می خواستم بروم دکتر!
با اتوبوس بروی دکتر؟
دکتری که پیدا کردم بودم در شهر مشهد بود. می خواستم خودم را مشهد برسانم اما آن شب بدشانسی آوردم. ناچار شدم که اتوبوس را سرقت کنم تا با آن به مشهد بروم و خودم را به مطب دکتر برسانم اما باز بدشانسی آوردم و دستگیر شدم.
بیشتر توضیح بده چرا می خواستی به دکتر بروی؟
پاهایم را ببینید، سوخته است. برای درمان این سوختگی ها می خواستم بروم مشهد. شنیده بودم دکتر خوبی در این شهر است که با هزینه کم، بیمارانی که مثل من مشکل مالی دارند را درمان می کند. درواقع شنیده بودم که دکتر خیر و انسان خیلی خوب، با اخلاق و خیرخواهی هست.
با اتوبوس بی آرتی می خواستی بروی مشهد؟
قصدم سرقت اتوبوس که نبود. اتفاقی پیش آمد. یعنی داشتم دنبال یک ماشین می گشتم که آن را سرقت کنم و همان لحظه چشمم افتاد به اتوبوسی که راننده اش، برای خرید پیاده شد. من هم تا دیدم اتوبوس روشن و سوئیچش هم هست، دیگر وقت را هدر ندادم و فورا پشت فرمان نشستم و آن را سرقت کردم.
چرا با خودروهای عبوری برخورد و تصادف کردی؟
چون پاهایم سوخته و نمی توانستم به خوبی رانندگی کنم. از سوی دیگر کنترل اتوبوس برایم با این پاهای مصدوم سخت بود. تصادفات عمدی نبود و من ناخواسته با چند خودروی عبوری برخورد کردم.
چرا پاهایت دچار سوختگی و مصدوم شده است؟
داستانش مفصل است. می خواستم به سبک سریال خارجی برکینگ بد، یک آشپزخانه تولید ماده مخدر شیشه بزنم اما نتوانستم. همه چیز آماده بود اما من مواد شیمیایی را اشتباه مخلوط کردم و آتش سوزی رخ داد و پاهایم به شدت دچار سوختگی شد.
چرا می خواستی چنین کاری کنی؟
چون دلم می خواست پولدار شوم. خسته شده بودم از این زندگی و حسرت کشیدن برای چیزهای کوچک. اما من آدم بدشانسی هستم. دست به طلا بزنم، ذغال می شود. همیشه بدبیاری می آورم و در هیچ کاری موفق نمی شوم. حتی سلامتی را هم از دست داده ام.
پرونده ات نشان می دهد که سابقه سرقت هم داری؟
همه رویایم داشتن یک گوشی گرانقیمت بود اما با در آمد کمی که داشتم نمی توانستم به رویایم برسم. من با موتورم کار می کردم و پیک موتوری بودم. درآمد کفاف خرج روزمره ام را هم نمی داد چه برسد به خرید گوشی گرانقیمت. یک روز که رفته بودم خانه دوستم متوجه شدم که او گوشی مدل بالا خریده است. وسوسه شیطان به سراغم آمد و گوشی اش را سرقت کردم. دوستم شکایت کرد و من دستگیر شدم. حدود ۵ماه هم زندان بودم و بعد آزاد شدم. بعد از آزادی سریال برکینگ بد را تماشا کردم و به تقلید از آن سریال تصمیم گرفتم آشپزخانه شیشه بزنم که پاهایم سوخت و من ماندم با هزینه سنگین درمان.
آن شب چرا می خواستی با خودروی سرقتی، خودت را به مشهد برسانی؟
آن شب هم یک اتفاق عجیب برایم افتاد و بدشانسی دیگرم بود. رفتم بلیط اتوبوس خریدم و چون خیلی خسته بودم روی صندلی خوابم برد. وقتی از خواب پریدم، متوجه شدم که اتوبوس رفته است. دیگر پولی نداشتم تا بلیط دیگر بخرم. از سوی دیگر روز بعد هم وقت دکتر داشتم. به همین دلیل بود که تصمیم به سرقت ماشین گرفتم. بعد از سرقت اتوبوس هم، قصدم این بودکه در مشهد آن را به مالخر بفروشم و با آن هزینه درمانم را بپردازم که خیلی زود دستگیر شدم.
منبع: همشهری