کریسمسمبارکی به زبان فارسی!
با هیچکدام از این همسایهها معاشرت نمیکنیم؛ چون عقیده داریم تهرانی اصیل ماییم، اینها آمدهاند تهران را قبضه کردهاند. وبیاش این است که همهمان فارسی را سلیس و شیوا صحبت میکنیم و در این ایام حتما فرارسیدن کریسمس را بههم تبریک میگوییم!
کد خبر :
۶۶۰۸۰
بازدید :
۱۲۸۴
گیتی صفرزاده | محلهای که دوران کودکی تا ابتدای جوانی خود را در آن گذارندم ساکنان ارمنی زیادی داشت. هر روز در کوچه و خیابان همانقدر که کلمه سلام را میشنیدیم، کلمه بارو هم به گوشمان میرسید. هم چهارشنبهسوری داشتیم هم جشن آبپاشی.
هم دیدوبازدید نوروزی داشتیم، هم تخممرغ رنگی عید پاکی. از همه جالبتر همسایه دیوار به دیوارمان بود؛ یک مرد نظامی مسلمان که زن ارمنی گرفته بود. مرد را آقای سرهنگ صدا میکردیم و زن را مادام.
مادام فارسی را با لهجه شیرین ارمنی صحبت میکرد، یک مادر پیر هم داشت که اصلا فارسی نمیتوانست حرف بزند و بهگمانم زبان فارسی را هم درستوحسابی نمیفهمید (احتمالا به همین دلیل بود که سالها به خوبی و خوشی همراه دامادش در همان خانه زندگی کرد!).
اگر فکر میکنید زندگی سرهنگ و مادام بهدلیل این وصلت عجیب یک زندگی عاشقانه بود، اشتباه میکنید. زندگیای بود مثل همه زندگیهای زن و شوهری، دعوا داشت، قهر و جروبحث داشت، لحظههای جشن و شادمانی هم داشت.
لاجرم ما هم که همسایه دیوار به دیوارشان بودیم، آمار همه آنها را داشتیم. مادام هم فال قهوه میگرفت، هم در سفره هفتسین قرآن میگذاشت. هم ما وقتی کباب میپختیم به مادام میدادیم، هم مادام پیروک درِ خانه ما میآورد.
هم بابت نم دیوار خانهمان با سرهنگ چانه میزدیم که از لوله خانه آنهاست، هم موقع عروسی دخترانشان میرفتیم و کل میکشیدیم؛ خلاصه تا آخرین روزی که سرهنگ زنده بود و ما در آن خانه بودیم، آنها خانواده بودند و ما خانواده همسایه.
این روزها داخل آپارتمانی در ساختمانی همراه با پنج خانواده دیگر بهسر میبریم. همسایه واحد یک نه پول تعمیر پشتبام را میدهد، نه شارژ آسانسور را. همسایه واحد چهار درباره او میگوید همینطوری ملت را سرکیسه کرده تا توانسته این آپارتمان را بخرد.
خود همسایه واحد چهار هر هفته ماشینش را با شلنگ آب داخل پارکینگ میشوید و دستمال میکشد، همسایه واحد پنج میگوید از آن ندیدبدیدهاست که از شکمش زده تا ماشین مدل بالا بخرد.
همسایه واحد پنجم، اما میخواهد مهاجرت کند و برود، همسایه واحد دو میگوید همان بهتر که برود، چندبار که دم آپارتمانشان رفتهام، دیدهام که اصلا پاکی و نجسی سرشان نمیشود.
همسایه واحد یک میگوید هروقت این پنج واحد یاد گرفتند موقع رفتوآمد در را مثل دروازه خیبر بههم نکوبند من سهم شارژم را میدهم. ما واحد سه مینشینیم، با هیچکدام از این همسایهها معاشرت نمیکنیم؛ چون عقیده داریم تهرانی اصیل ماییم، اینها آمدهاند تهران را قبضه کردهاند.
خوبیاش این است که همهمان فارسی را سلیس و شیوا صحبت میکنیم و در این ایام حتما فرارسیدن کریسمس را بههم تبریک میگوییم!
۰