تهران و واشنگتن، "جوجه ترسو" بازی میکنند؟!
ازی جوجه (Game of Chicken) که در نظریه بازی مفهومی بسیار جا افتاده است، از سوی توماس شلینگ (اقتصاددان برنده نوبل علم اقتصاد در سال ۲۰۰۵) مطرح شد. تحلیلگران با استفاده از بازی جوجه ترسو، آینده روابط میان تهران و واشنگتن را پیش بینی میکنند؛ اینکه آیا جنگ نظامی میان ایران و آمریکا در خواهد گرفت یا خیر.
کد خبر :
۷۱۶۰۶
بازدید :
۷۷۵۹
مرتضی مرادی | دو راننده را در نظر بگیرید که وارد یک بازی خطرناک شده اند: «اینکه در یک خیابان با سرعت زیاد به طرف یکدیگر حرکت کنند.» پیروزی برای یک راننده در این بازی بدین معناست که راننده مقابل از ترس مرگ، فرمان را بچرخاند و از مسیر مستقیم منحرف شود. تحت این شرایط رانندهای که از مسیرش منحرف نشده پیروز بازی خواهد بود و فردی که از مسیرش منحرف شده، بازنده است؛ حال اگر هیچ کدام از رانندگان فرمان را نچرخانند چه؟
در این صورت برخوردی هولناک رخ میدهد و بازی با نتیجه باخت - باخت به پایان خواهد رسید. در دنیای نظریه بازی اگر هر دو راننده «تصور» کنند که طرف مقابل ترجیح میدهد کشته شود تا اینکه به عنوان یک بزدل شناخته شود، اما در «واقعیت» بدترین پیامد برای هر فرد کشته شدن باشد، هر دو نهایتا از مسیر خود منحرف خواهند شد.
فقط و فقط تحت یک شرایط است که یک راننده حتی با علم به اینکه میداند راننده مقابل از مسیرش منحرف نمیشود، فرمان را نخواهد چرخاند و یک تصادف وحشتناک را ترجیح خواهد داد؛ وقتی که ایدئولوژی او بیشتر از جان و مالش برایش ارزش داشته باشد. چرا که در این صورت دیگر تصادف و مرگ برای او به معنای «باخت» نیست و بدترین پیامد ممکن تلقی نمیشود. این ایدئولوژی میتواند «غرور»، «کمونیسم» یا «دین» باشد.
بازی جوجه (Game of Chicken) که در نظریه بازی مفهومی بسیار جا افتاده است، از سوی توماس شلینگ (اقتصاددان برنده نوبل علم اقتصاد در سال ۲۰۰۵) مطرح شد. تحلیلگران با استفاده از بازی جوجه ترسو، آینده روابط میان تهران و واشنگتن را پیش بینی میکنند؛ اینکه آیا جنگ نظامی میان ایران و آمریکا در خواهد گرفت یا خیر.
بازی جوجه (Game of Chicken) که در نظریه بازی مفهومی بسیار جا افتاده است، از سوی توماس شلینگ (اقتصاددان برنده نوبل علم اقتصاد در سال ۲۰۰۵) مطرح شد. تحلیلگران با استفاده از بازی جوجه ترسو، آینده روابط میان تهران و واشنگتن را پیش بینی میکنند؛ اینکه آیا جنگ نظامی میان ایران و آمریکا در خواهد گرفت یا خیر.
ابتدا بگذارید دو مفهوم دیگر که شلینگ آنها را در کتاب «سلاحها و تاثیرات آنها» مطرح میکند توضیح دهیم. یکی از این مفاهیم نظریه مرد دیوانه «madman theory) و دیگری دکترین «تخریب حتی متقابل» (mutual assured destruction) است.
مرد دیوانه، همان رفتاری است که ترامپ سعی کرده در رابطه با ایران از خود نشان دهد. اینکه قابل پیش بینی نیست و هر کاری از او بر میآید. مفهوم دیگر دکترین تخریب حتمی متقابل است که طبق آن، سلاحهای هستهای مانع از جنگ میشوند.
چرا که وقتی دو کشور بدانند در صورت آغاز جنگ، طرف مقابل از سلاح هستهای استفاده خواهد کرد و سلاح هستهای قطعا تخریب حتمی را با خود به دنبال خواهد داشت، از همان ابتدا وارد جنگ نخواهند شد. به زبان دیگر طبق دکترین تخریب حتمی متقابل، وقتی هر دو طرف بازی به سلاح هستهای دسترسی دارند، این سلاح ماهیت بازدارنده دارد چراکه هیچ یک از طرفین بازی نمیخواهند نهایتا نابود شوند.
حالا بگذارید مجددا به بازی جوجه ترسو برگردیم. در حال حاضر مقامات ایران و آمریکا هنوز وارد این بازی نشده اند. درست مانند دو راننده که داخل خودروهای خود نشسته اند، اما هنوز تصمیم نگرفته اند که آیا به سمت یکدیگر حرکت کنند یا نه.
حالا بگذارید مجددا به بازی جوجه ترسو برگردیم. در حال حاضر مقامات ایران و آمریکا هنوز وارد این بازی نشده اند. درست مانند دو راننده که داخل خودروهای خود نشسته اند، اما هنوز تصمیم نگرفته اند که آیا به سمت یکدیگر حرکت کنند یا نه.
نه مقامات ایرانی و نه مقامات آمریکایی هیچ کدام نمیخواهند زودتر از دیگری خودرو را روشن کنند و به حرکت درآورند. نشستن در خودرو یک چیز است و روشن کردن و به حرکت درآوردن آن یک چیز دیگر. اگر هر یک از دو طرف این بازی آغازکننده جنگ باشند یا به زبان بازی جوجه ترسو خودرو را روشن کنند و به حرکت درآورند، حمایتهای بین المللی را از دست خواهند داد.
نه آمریکاییها چنین چیزی را میخواهند و نه تهران. اما اگر یکی از طرفین به هر دلیلی خودرو را روشن کند، طرف دیگر نیز همین کار را میکند و آن وقت است که دو کشور با سرعت به سمت یکدیگر حرکت خواهند کرد. نه برای واشنگتن و نه برای ایران، پاسخ ندادن، گزینهای نیست که روی میز باشد.
تا زمانی که خودروها خاموش است، جز تهدید متقابل چیز جدیدی وجود نخواهد داشت، اما زمانی که خودروها به سمت یکدیگر حرکت کنند، یا یکی از طرفین باید زودتر از دیگری از مسیرش منحرف شود یا اینکه به یکدیگر برخورد کنند.
با ابزار نظریه بازی به این نتیجه خواهیم رسید که همه اصرار آمریکا برای هستهای نشدن ایران، ناشی از علم واشنگتن به دکترین تخریب حتمی متقابل و ماهیت بازدارنده بودن آن است. زمانی که ایران هستهای شود، آمریکا جز تهدید به حمله نظامی چیز دیگری در دست نخواهد داشت و این چیزی نیست که ترامپ بتواند با آن کنار بیاید.
با ابزار نظریه بازی به این نتیجه خواهیم رسید که همه اصرار آمریکا برای هستهای نشدن ایران، ناشی از علم واشنگتن به دکترین تخریب حتمی متقابل و ماهیت بازدارنده بودن آن است. زمانی که ایران هستهای شود، آمریکا جز تهدید به حمله نظامی چیز دیگری در دست نخواهد داشت و این چیزی نیست که ترامپ بتواند با آن کنار بیاید.
اما ایران هنوز هستهای نشده است؛ پس چرا آمریکا جنگ را آغاز نمیکند؟ شلینگ بازی جوجه ترسو را از کاری که جوانان در خیابانها انجام میدادند الهام گرفته است. در این بازی باختن برای هر یک از دو راننده میتواند مطلوبتر باشد تا اینکه به عنوان یک بزدل شناخته شوند.
به زبان پیامدهای نظریه بازی، در واقع زیان ناشی از چرخاندن فرمان و به عنوان یک بزدل شناخته شدن، از زیان مردن برای فرد بیشتر است. در واقع فرد ترجیح میدهد کشته شود تا اینکه فرمان خودرو را بچرخاند.
یکی از راههای پیروزی در بازی جوجه ترسو این است که یکی از رانندگان زمانی که در حرکت به سمت راننده دیگر است، فرمان خودرو را از جا در آورد و به بیرون پرتاب کند. اگر خودروهای تهران و واشنگتن به سمت یکدیگر به حرکت درآیند، مرد دیوانه یعنی ترامپ میتواند آن رانندهای باشد که فرمان خودرو را از جا در میآورد تا نشان دهد هرگز از مسیرش منحرف نخواهد شد.
یکی از راههای پیروزی در بازی جوجه ترسو این است که یکی از رانندگان زمانی که در حرکت به سمت راننده دیگر است، فرمان خودرو را از جا در آورد و به بیرون پرتاب کند. اگر خودروهای تهران و واشنگتن به سمت یکدیگر به حرکت درآیند، مرد دیوانه یعنی ترامپ میتواند آن رانندهای باشد که فرمان خودرو را از جا در میآورد تا نشان دهد هرگز از مسیرش منحرف نخواهد شد.
بارها نیز در سخنرانی هایش به چنین چیزی اشاره کرده است که اگر جنگ شروع شود دیگر کار از کار گذشته است. اگر ایران هستهای شود، دکترین تخریب حتمی متقابل مانع از جنگ میشود. اما ایران هنوز هستهای نیست. قدرت نظامی آمریکا و داشتن حمایتهای بین المللی این اجازه را به ترامپ داده که نقش مرد دیوانه را به خود بگیرد.
مردی که میتواند فرمان خودرو را از جا دربیاورد چرا که هزینههای جنگ نظامی را برای ایران بسیار بیشتر از آمریکا برآورد میکند و انتظار دارد با این کارش تهران از مسیر خود منحرف شود؛ ولی در عمل چنین چیزی رخ نخواهد داد و تهران از مسیرش منحرف نخواهد شد؛ اما چرا؟ پاسخ در «ایدئولوژی» نهفته است. برای مقامات تهران، جنگ حتی اگر هزینههای بسیار زیادی را با خود به همراه داشته باشد قابل قبول است چراکه نابودی برای تهران به معنای شکست نیست.
نزاع دو کشور، یک نزاع ایدئولوژیک است. این نزاع از جنس نزاع میان شوروی و آمریکا (جنگ سرد) یا نزاع میان کره شمالی و آمریکا نیست. این منازعات اگرچه ایدئولوژیک بوده اند، اما جنس آنها مادی بوده است. اما نزاع میان تهران و واشنگتن، در پس زمینه خود یک ایدئولوژی غیرمادی را پنهان کرده است.
سوال این بود که چرا به رغم اینکه ایران هنوز هستهای نیست، واشنگتن به تهران اعلان جنگ نمیکند؟ گفتیم وقتی ایران سلاح هستهای نداشته باشد، دکترین تخریب حتمی متقابلی هم وجود نخواهد داشت. پس چرا آمریکا جنگ را آغاز نمیکند؟ دلیل این است که مقامات در واشنگتن میدانند تهران ترجیح میدهد در صورت آغاز جنگ، خودروی خود را با سرعت هرچه بیشتر به خودروی واشنگتن بکوبد و حتی اگر ترامپ فرمان را از جا بکند، باز هم خودروی تهران از مسیر خود منحرف نخواهد شد، چرا که پیامدی که در ذهن مقامات تهران از جنگ با واشنگتن وجود دارد «باخت» نیست و تهران در هر صورت برای خود «برد» را متصور است. این واقعیتی است که آمریکاییها آن را میدانند. برای همین است که جنگ را آغاز نمیکنند.
منبع: روزنامه سازندگی
۰