بهترین سریالهای کمدی دو دههی اخیر
«پاورچین» برای مدیری و تیمش اعم از نویسندگان و بازیگران به منزلهی سکوی پرتابی بود که توانستند به واسطهی آن موفقیت آثار بعدی خود را هم تضمین کنند، بهعنوان سردمداران ژانر کمدی معرفی شوند و در سینما هم همین مسیر را پیش بگیرند.
کمدی بهانهای است تا دور هم جمع شویم و لحظاتی را به دور از کدورت و تنش سپری کنیم. هیچچیز به اندازهی سریال کمدی نتوانسته از دیرباز تاکنون خانواده و دوستان را در زمان تماشا به یکدیگر نزدیک کند.
لذت تماشای کمدی به صورت دستهجمعی و یادآوری لحظات شیرین آن از زمان «مراد برقی»، «هفت دخترون» و «دایی جان ناپلئون» که به صورت هفتگی پخش میشدند گرفته تا آثار روتین سالهای اخیر نظیر «شبهای برره»، «خانه بهدوش» و … یکی از بزرگترین و باارزشترین سرمایههای خانوادهی ایرانی محسوب میشود.
با کمدی میتوان یکدل و یکصدا در کنار هم خندید و از شدت خنده غش کرد و در عینحال میتوان برای قهرمان و بلاهایی که از زمین و آسمان بر سرش میبارد غصه خورد و چشمان خود راتر و پر از اشک کرد. با کاهش تولیدات آثار کمدی در تلویزیون، شبکهی نمایش خانگی سعی کرده تا با توجه به گسترش پلتفرمها ساخت سریالهای کمدی را در دستور کار خود قرار دهد و این کمبود را جبران کند.
سریال جادوگر ساختهی مسعود اطیابی که در این یک ماه اخیر پخش خود را از طریق دو پلتفرم آغاز کرده، یکی از آثار این ژانر به حساب آمده و به همین بهانه سریالهای کمدی دو دههی اخیر را مرور میکنیم.
۱ زیر آسمان شهر (۱۳۸۰) | کمدی آپارتمانی
۲ پاورچین (۱۳۸۱) | بمب خنده
۳ خانه به دوش (۱۳۸۳) | مرد خانواده
۴ متهم گریخت (۱۳۸۴) | در جستجوی خوشبختی
۵ شبهای برره (۱۳۸۴) | قلهی دستنیافتنی
۶ ترش و شیرین (۱۳۸۶) | عیدی شیرین
۷ مرد هزار چهره (۱۳۸۷) | متهم اشتباهی
۸ سه در چهار (۱۳۸۷) | باجناقها
۹ بزنگاه (۱۳۸۷) | وداع با سیما
۱۰ ساختمان پزشکان (۱۳۸۹) | مصائب آدمحسابی بودن
۱۱ قهوه تلخ (۱۳۸۹) | سفر در زمان
۱۲ پایتخت (۱۳۹۰) | برند یکهتاز یک دهه
۱۳ ساخت ایران (۱۳۹۰) | یک ایرانی در فرنگ
۱۴ دودکش (۱۳۹۲) | مثل کوه پشت و پناه همیم
۱۵ پژمان (۱۳۹۲) | پابیز یوزپلنگ
۱۶ لیسانسهها (۱۳۹۵) | سه دوست
۱۷ نونخ (۱۳۹۸) | روزی روزگاری در غرب
۱۸ زیر خاکی (۱۳۹۹) | مردی که زیاد نمیدانست!
زیر آسمان شهر (۱۳۸۰) | کمدی آپارتمانی
کارگردان: مهران غفوریان
مهران غفوریان پس از ساخت سریالهایی، چون «گلهای ۷۷»، «گلهای ۷۸» «گلهای ۷۹» «حرف تو حرف»، «این چند نفر» و «طبقه وسط» تصمیم گرفت تا بار دیگر سریالی برای شبکهی سه بسازد. «زیر آسمان شهر» عنوان سریالی آپارتمانی بود که غفوریان در سال ۱۳۸۰ به نویسندگی خودش و رضا عطاران در کنار سروش صحت با جمعی از بازیگران مطرح و تازهکار تولید کرد.
تقریبا تمام قسمتهای این سریال اپیزودیک در یک مجتمع مسکونی میگذرد و روایتگر قصهی چند خانواده است که در کنار یکدیگر با وجود تفاوتهایشان روزگار میگذرانند.
«زیر آسمان شهر» از اولین سریالهایی بود که بهدلیل محوبیت بسیار بالا برای فصول دوم و سوم تمدید شد و توانست شمار قسمتهایش را سه رقمی کرده و به عدد دویست برساند، اما هیچکدام از آن دو فصل نتوانستند موفقیت سری اول را تکرار کنند.
رضا عطاران و سروش صحت پس از مدتی از گروه نویسندگان جدا شدند و نویسندگان دیگری جایگزین شدند که موفق نشدند سریال را از ورطهی سقوط در قسمتهای پایانی نجات دهند که در نهایت پایانبندی نسبتا غمانگیزی را به همراه داشت.
با این حال نمیتوان موفقیت فصل اول این سریال را بهسادگی کتمان کرد. موفقیتی که نهتنها شامل حال غفوریان بهعنوان سازنده بلکه شامل حال بازیگرانی شد که باوجود سابقهی بازیگری به شهرت قابلتوجهی تا آن زمان دست پیدا نکرده بودند.
حمید لولایی، یوسف تیموری، مجید صالحی، نصرالله رادش، کیومرث ملکمطیعی، ملکه رنجبر و … از بازیگرانی بودند که توانستند با درخشش در نقشهایشان جایگاه مقبولی برای خود دستوپا کنند. همچنین تکهکلامهای خشایار مستوفی با بازی لولایی و سایر شخصیتها نظیر بهروز خالیبند با بازی غفوریان تا مدتها پس از اتمام سریال بر سر زبانها بود. در سال ۱۳۹۸ مهران غفوریان خبر از ساخت فصل چهارم این سریال را داد که در نهایت بهخاطر مشکلات مالی منتفی شد.
پاورچین (۱۳۸۱) | بمب خنده پاورچین
کارگردان: مهران مدیری
مهران مدیری در دههی ۷۰ توانسته بود با ساخت چندین جُنگ در اعیاد نوروز برای شبکهی سوم سیما شهرت و اعتبار کمنظیری به دست بیارود. سریالهایی که تماما آیتمی بودند و بازیگران نقشهای مختلفی را در هر آیتم ایفا میکردند. بهدنبال استقبال مخاطبان از آثار مدیری، او تصمیم گرفت در سال ۱۳۷۹ سریالی با نام نود شب تولید کند که برخلاف جُنگهای مذکور، شخصیتهای ثابتی داشت و بهنوعی آغازگر سریالهای روتین نود قسمتی بود.
پس از پایان نود شب مدیری با همکاری برادران قاسمخانی سریالی با عنوان «پاورچین» برای شبکهی پنج تهران تولید کرد و رسما به ساخت جُنگهای آیتمی پایان داد و مسیر کاریاش را به سمت متفاوتتری سوق داد.
قصهی «پاورچین» حول محور فردی به نام فرهاد با بازی مدیری میگردد که برای تحصیل در تهران از ناکجاآبادی به نام برره کوچ کرده و با دختری به نام مهتاب ازدواج کرده است. از سوی دیگر داوود برره با بازی جواد رضویان از پایین برره به تهران میآید و ساکن خانهی فرهاد شده و ماجراهای طنزی را میآفرینند.
«پاورچین» برای مدیری و تیمش اعم از نویسندگان و بازیگران به منزلهی سکوی پرتابی بود که توانستند به واسطهی آن موفقیت آثار بعدی خود را هم تضمین کنند، بهعنوان سردمداران ژانر کمدی معرفی شوند و در سینما هم همین مسیر را پیش بگیرند.
با وجود اینکه مخاطبان شهرستانی در آن زمان از تماشای شبکهی پنج تهران محروم بودند، اما پس از گذشت سالها با بازپخش سریال در شبکه آیفیلم به طرفداران آن اضافه شدند.
علاوهبر مهران مدیری و جواد رضویان در نقشهای اصلی، بازیگرانی، چون سیامک انصاری، سحر ذکریا، شقایق دهقان، محمدرضا هدایتی و ساعد هدایتی هم در این سریال ایفای نقش نمودهاند. از نکات قابلتوجه این سریال میتوان به تاثیرپذیری نویسندگانش از سریال معروف دوستان (فرندز) اشاره کرد.
خانه به دوش (۱۳۸۳) | مرد خانواده خانه-به-دوش
کارگردان: رضا عطاران
در زمانیکه تولید سریالهای ماه رمضانی رونق خوبی گرفته بود، رضا عطاران پس از «کوچه اقاقیا» به سراغ ساخت سریالی با نام «خانه به دوش» برای شبکه سه رفت تا بار دیگر پس از «زیر آسمان شهر» با این شبکه همکاری کند. «خانه به دوش» در همان قسمتهای ابتدایی توانست گوی رقابت را از سایر سریالهای مناسبتی بِرُباید و تبدیل به یکی از پرمخاطبترین سریالهای سیما شود. این سریال روایتگر زندگی مردی سادهزیست به نام ماشاالله (حمید لولایی) بوده که با دسیسههای باجناقش اصلان (غلامحسین لطفی) ورشکست شده و با هندوانهفروشی مخارج خانوادهاش را تامین میکند.
از سویی اصلان که وضع مالی خوبی دارد به ماشاالله پیشنهاد میدهد تا در ازای پرداخت پول قابلتوجهی به فردی به نام بیات به کشور مالزی برای کار برود و درآمد خوبی نصیبش شود. «خانه بهدوش» از معدود سریالهایی بود که نگاه متفاوتی به مسائلی، چون فقر و اختلاف طبقاتی و روزی حلال و حرام داشت و عطاران تمام این مضامین را با زبانی طنز و آغشته به کمدی سیاه بهگونهای روایت کرد که با گذشت هفدهسال همچنان در خاطر مخاطبان باقی ماندهاست.
حمید لولایی و مریم امیرجلالی در مقام نقشهای اصلی به همراه علی صادقی، آناهیتا همتی، غلامحسین لطفی و بهنوش بختیاری گروه بازیگران سریال را تشکیل دادهاند. همچنین رضا عطاران در کنار نویسندگی و کارگردانی، یکی از نقشهای اصلی را در این سریال ایفا میکند. «خانه به دوش» با گذشت سالها همچنان از شبکههای مختلف بازپخش میشود و هر بار با تعداد کثیری از مخاطبان مواجه میشود.
متهم گریخت (۱۳۸۴) | در جستجوی خوشبختی
کارگردان: رضا عطاران
عطاران پس از جلب اعتماد مخاطبان و مدیران شبکه سه فرصت دیگری نصیبش شد تا درخشش خود را تقویت بخشد و آن ساخت سریال دیگری برای ماه رمضان، در حالیکه هنوز یکسال از اتمام پخش «خانه به دوش» نگذشته بود.
سعید آقاخانی فیلمنامهی «متهم گریخت» را نوشت که حال و هوای قصه دست کمی از «خانه به دوش» نداشت و در همان فضای جنوب شهر روایت میشد و هاشم آقا نسخهی متفاوتتر و درماندهتری از آقا ماشالله بود.
با توجه به استقبال مخاطبان از خانه بهدوش و انتظار بالای آنها از رضا عطاران، آزمون سخت و پیچیدهای بر سر راه او قرار داشت که با کوچیکترین لغزش و تکرار کار را برایش دشوار میکرد. بااینحال عطاران توانست با پرداختن به مسألهی مهاجرت یک خانوادهی شهرستانی به تهران و تعدد شخصیتها، مضمونی که به نظر میرسید به آن علاقهمند است را بسط دهد تا کمترین میزان تشابه را با سریال قبلیاش داشته باشد.
«متهم گریخت» به لحاظ پیچشهای داستانی، تعداد لوکیشن و بازیگران سریال وسیعتر و سختتری نسبت به «خانه به دوش» محسوب میشد و توانست به هماناندازه تشویق طرفداران عطاران را با خود به همراه داشته باشد.
عطاران مجددا علاوهبر کارگردانی نقشی را در سریال برای خود کنار گذاشت تا قدرت بازیگریاش را هم نمایان سازد و تبدیل به سازندهای همهفنحریف شود؛ بهخصوص آنکه تصمیم گرفت تیتراژ سریال را هم خودش بخواند. سیروس گرجستانی در نقش هاشم آقا با مریم امیرجلالی زوج اصلی متهم گریخت را در کنار بازیگرانی، چون علی صادقی، سعید آقاخانی و محمود بهرامی تشکیل دادند.
شایان ذکر است که متهم گریخت در نهمین جشن حافظ کاندید جوایز مهمی نظیر بهترین بازیگر مرد کمدی، بهترین بازیگر زن کمدی، بهترین سریال و کارگردانی شد که از بین آنها عطاران موفق به دریافت تندیس حافظ برای کارگردانیاش شد.
شبهای برره (۱۳۸۴) | قلهی دستنیافتنی
کارگردان: مهران مدیری
تقریبا کمتر کسی است که «شبهای برره» را ندیده باشد یا با تکیهکلامها و افعال آن در طی این سالها برخورد نداشته باشد. سریالی که در مدت زمان پخش خود توانست انقلابی در میان سریالهای کمدی برپا کند و به موفقیت و اقبال غیرقابل وصفی نائل یابد.
مهران مدیری پس از «پاورچین» و «نقطهچین» که به ترکیب ثابتی در تیم نویسندگان و بازیگریاش رسیده بود، تصمیم گرفت تا مکان خیالی برره که خاستگاه شخصیتهای اصلی سریال پاورچین بود را به شکلی گسترده و مفصل به تصویر بکشد.
قصهی «شبهای برره» از جایی آغاز میشود که روزنامه نگار باسوادی به نام کیانوش استقلالزاده با بازی سیامک انصاری مقالهای انتقادی مینویسد که در نهایت منجر به دستگیری و زندانی شدن او میشود. کیانوش تصمیم میگیرد به هر نحوی از زندان فرار کند، اما با شکست مواجه شده و سرانجام با صدور حکم دادگاه به مکانی دوردست و بیآب و علف به نام برره تبعید میشود و در بین راه با نیش مار از هوش میرود.
شیرفرهاد با بازی مهران مدیری او را پیدا کرده و با خود به برره میبرد و این سرآغاز یک سریال نود قسمتی میشود. با اینکه قصهی این سریال در دوران پهلوی روایت میشود، اما همپوشانی و تطابق تنگاتنگی با مسائل روز جامعه دارد.
تفاوت فرهنگی کیانوش و مردم برره با آن سبکِ زندگی، رفتاری و گفتاری عجیب و غریب بار اصلی کمدی را به دوش میکشد. «شبهای برره» در شبهای پاییز و زمستان سال ۱۳۸۴ به روی آنتن رفت و در این مدت افعال خاصی که توسط نویسندگانش خلق شده بود را در زبان و گفتار مردم نفوذ کرد و تماشای آن جزء جداییناپذیر عادات شبانگاهی خانوادههای ایرانی شد.
با فرارسیدن ماه محرم و صفر، پخش سریال در نود قسمت به اتمام رسید و قرار شد تا ادامه آن که چیزی در حدود چهل قسمت بود ساخته شود که در نهایت با اعلام مدیران وقت سازمان صداوسیما ساخت و پخش آن منتفی شد و «شبهای برره» بدون پایانبندی رسمی به اتمام رسید.
عملکرد پیمان قاسمخانی بهعنوان سرپرست تیم نویسندگان به سبب خلق باورپذیر مکانی خیالی به نام برره مورد ستایش قرار گرفت که البته نمیتوان از تاثیر حضور نویسندگانی، چون مهراب قاسمخانی، خشایار الوند، امیرمهدی ژوله و سروش صحت نیز غافل شد.
«شبهای برره» باعث شد تا مهران مدیری و سیامک انصاری به یکی از موفقترین زوجهای هنری تبدیل بشوند. فلامک جنیدی، سعید پیردوست، محمد شیری، شقایق دهقان، محمدرضا هدایتی، ساعد هدایتی، هادی کاظمی، رضا شفیعیجم و حسن شکوهی از بازیگران مطرح و مهم این سریال به شمار میروند.
ترش و شیرین (۱۳۸۶) | عیدی شیرین
کارگردان: رضا عطاران
«خانهبهدوش» و «متهم گریخت» کافی بود تا بار دیگر مدیران شبکهی سه را مجاب کند تا به همکاری با عطاران ادامه دهند و برای رقم زدن عیدی شاد او را بهکار بگیرند. عطاران سریال «ترش و شیرین» را برای پخش در عید سال ۱۳۸۶ با تغییر کوچکی در تیم بازیگرانش آماده کرد و جایگاه خود را محکمتر از قبل کرد.
«ترش و شیرین» هم مانند «خانهبهدوش» و «متهم گریخت» مضمون آشنایی داشته و اختلاف طبقاتی موتور محرک داستان تلقی و به امضای شخصی عطاران تبدیل شده بود.
از سویی مخاطبان بهدلیل همدلی با شخصیتهای آثار او تمایل زیادی به دیدن این جنس از کمدی نشان میدادند، بهویژه آنکه عطاران همهی شخصیتها را با الهام از مردم کوچه و خیابان و در برخوردهای روزانهاش با آنها خلق کرده بود.
سروش صحت که سابقهی همکاری بیشتری با مهران مدیری و تیمش را داشت بعد از «کوچه اقاقیا» بار دیگر برای عطاران با کمک ایمان صفایی دست به قلم شد.
ماجرای «ترش و شیرین» به زن مستقلی به نام نصرت (مریم امیرجلالی) اختصاص دارد که به همراه فرزندان و داماد سرخانهاش زندگی میکند و خرج آنها را با فروش ترشی در صندوقعقب ماشینش میدهد. در ادامه نصرت با مردی به نام جهان جهانگیری (حمید لولایی) تصادف میکند و جهان خواهان ترشیهای او میشود و رفتهرفته این دو را با هم آشنا میسازد، اما خانوادهی جهان از ارتباط پدر متمولشان با زنی در جایگاه نصرت دل خوشی ندارند.
مریم امیرجلالی در سومین همکاریاش با عطاران بار دیگر مقابل حمید لولایی حضور یافته و زوج اصلی سریال را تشکیل دادهاند.
رضا عطاران هم بهسان آثار قبلی علاوهبر کارگردانی با بازی در نقش ناصر فرصت درخشش مجدد را از خود دریغ نمیکند. مجید صالحی، رضا شفیعیجم، آناهیتا همتی، شهره سلطانی، احمد پورمخبر، خشایار راد و جمعی دیگر تیم پربازیگر این سریال را تشکیل دادهاند.
مرد هزار چهره (۱۳۸۷) | متهم اشتباهی
کارگردان: مهران مدیری
با خداحافظی غیررسمی عطاران، صداوسیما یکی از مهرههای مهم سریالسازیاش را از دست داد و تنها مهران مدیری بود که میتوانست جایگزین مناسبی برای او باشد. «مرد هزار چهره» عنوان سریال نوروزی شبکهی سه بود که مدیری وظیفهی کارگردانی آن را برعهده داشت و فیلمنامهاش توسط همان تیم نویسندگان ثابت و مطرحش نوشته شده بود.
مدیری هم همانند عطاران علاو بر کارگردانی همواره نقشی را برای خود در نظر میگرفت، با این تفاوت که عطاران نقش اصلی را به بازیگر دیگری میسپرد، اما مدیری در تمام آثارش بهعنوان نقش اول ظاهر میشد. «مرد هزار چهره» هم از این قاعده مستثنا نبود و مدیری در نقش مسعود شصتچی فرد بدشانسی را به تصویر کشید که به سبب تشابه اسمی ناخواسته وارد موقعیتهایی میشود که در نهایت برایش دردسر میآفریند.
این سریال بعد از «جایزه بزرگ» دومین تجربهی مهران مدیری در سریالسازی ویژهی تعطیلات نوروز به حساب میآمد. همانطورکه انتظار میرفت این سریال با حجم وسیعی از مخاطبان مواجه شد و فصل دوم آن با نام «مرد دو هزار چهره» برای عید سال بعد روی آنتن رفت.
مدیری در «مرد هزار چهره» از بازیگران همیشگیاش نظیر سیامک انصاری، فلامک جنیدی و شقایق دهقان از حضور بازیگران مطرح دیگری، چون پرویز فلاحیپور، علیرضا خمسه، پژمان بازغی، رضا فیضنوروزی، رسول نجفیان و … بهره برد که اکثر آنها اولین همکاری مشترکشان با مدیری را تجربه میکردند.
مدیری در این سریال کمی از سبک آثار گذشتهاش فاصله گرفت و با ارجاعاتی به فیلم «پدرخوانده» با لحنی کمیک چند لحظهی درخشان خلق کرد. حتی لوگوی سریال او هم به شکل عروسک خیمهشببازی معروف پدرخوانده طراحی شد. «مرد هزار چهره» همچنان از شبکههای مختلف بازپخش میشود و همواره مخاطبان فراوانی را به خود اختصاص میدهد.
سه در چهار (۱۳۸۷) | باجناقها
کارگردان: مجید صالحی
«سه در چهار» دومین تجربهی کارگردانی مجید صالحی بعد از سریال «آشتیکنان» محسوب میشود. سریالی که توسط علیرضا مسعودی نوشته شد و در ابتدا قرار بود محمدحسین لطیفی آن را بسازد، اما در نهایت از پروژه کنار رفت.
در مقطعی نام رامبد جوان بهعنوان کارگردان مطرح شد و حتی قسمتهایی از فیلمنامه هم توسط نویسندگان موردتایید او بازنویسی شد که در نهایت مورد قبول سازمان قرار نگرفت و همان متن قبلی توسط مجید صالحی با مشاوره محمدحسین لطیفی و رضا عطاران ساخته شد. حضور این دو چهره بهعنوان مشاور کمک فراوانی به مجید صالحی کرد و سبب شد تا او در دومین کار حرفهای خود فراتر از انتظار عمل کند.
«سه در چهار» از سریالهایی بود که پیش از آنکه «پایتخت» سبک و ژانر کمدی - خانوادگی را رواج دهد به آن پرداخته بود. سریال دربارهی دو باجناق به نامهای رحمان (محمد کاسبی) و سیروس (مهران رجبی) است که در همسایگی یکدیگر زندگی میکنند. این دو خانواده بهدلیل مشکلات مالی تصمیم میگیرند تا همگی در یک خانه زندگی کنند.
آنها قصد دارند با ودیعهی خانهی سیروس کاری راه انداخته و درآمدی کسب کنند و پس از چند آزمون و خطا به فکر تاسیس یک شرکت خدماتی میافتند و خودشان بهجای کارگران آن شرکت مشغول به کار میشوند. روزی از روزها که آنها برای خدمات به منزلی رفته و با یک قاچاقچی مواد مخدر آشنا شده و از سر سادگی مأمور میشوند تا بستههایی که از محتویات آن خبر ندارند را به مشتریان فرد مذکور تحویل دهند و این سرآغاز ماجراهای مختلف و پلیسی شیرین است.
از نکات جالب سریال این است که پیش از آنکه داستان شاکلهای بههم پیوسته داشته باشد، دارای ساختاری اپیزودیک بود و هر قسمت قصه مجزایی را روایت میکرد. همچنین عطاران علاوهبر مشاوره به مجید صالحی در تیتراژ ابتدایی سریال بهعنوان خوانندهی همخوان حضور دارد.
«سه در چهار» از بازیگران تلویزیونی متعددی بهره برد و صالحی تیم بازیگری متنوع و متفاوتی را تشکیل داد. محمد کاسبی، مهران رجبی، علی صادقی، نادیا دلدارگلچین، شهره لرستانی، اشکان اشتیاق، شهرام قائدی و … از بازیگران این سریال به حساب میآیند. موفقیت «سه در چهار» باعث شد تا از مجید صالحی بهعنوان پدیدهی سریالسازی در ژانر کمدی یاد شود.
بزنگاه (۱۳۸۷) | وداع با سیما
کارگردان: رضا عطاران
عطاران با ساخت «خانهبهدوش»، «متهم گریخت» و «ترش و شیرین» سهم بزرگی را در ایجاد لحظات مفرح برای مخاطبان نصیب خود کرد، بهطوریکه گذراندن ماه رمضان یا عید بدون وجود سریالی از او در قاب تصویر برای طرفدارانش ممکن نبود. از اینرو بار دیگر مأمور شد تا برای ماه رمضان ۱۳۸۷ سریالی تحتعنوان «بزنگاه» بسازد.
با رعایت انصاف نمیتوان افت کیفی محسوس «بزنگاه» را در قیاس با سایر آثار یاد شده از عطاران کتمان کرد، اما این سریال همچنان از هوش و شوخطبعی او بهرهمند بود. با اینکه بخش اعظم داستان در یک خانه با لوکیشنهای داخلی و محدود میگذشت باز هم با استقبال اکثریت مواجه شد.
اما «بزنگاه» در مدتیکه روی آنتن بود، تنشهای بسیاری را متحمل شد و ممیزیهای بسیاری بر روی آن اعمال شد و از سوی منتقدان نقدهای منفی متعددی دریافت کرد و زمزمههای بسیاری درخصوص پایان کار عطاران با تلویزیون به گوش میرسید.
در هرحال «بزنگاه» از گزند توقیف در امان ماند و تا پایان مهمانخانههای مردم در لحظات پس از افطار بود، اما عطاران دیگر هیچوقت به تلویزیون برنگشت و تا امروز این طلسم دستنخورده باقی مانده است.
«بزنگاه» قصهی مرد آسوپاسی به نام نادر است که به مواد مخدر اعتیاد داشته و به همین دلیل همسرش از او جدا شده و نادر با تنها دختر خردسالش در خارج از تهران زندگی میکند.
نادر پس از فوت پدرش، اوس احمد نانوا به تهران میآید و بساط زندگیاش را در خانه برادر بزرگترش صابر برپا میکند. نادر و صابر که رابطهی خوبی با یکدیگر ندارند در مراسم تشییع جنازه بر سر ارث و میراث درگیر شده و نادر او را از بالکن به پایین پرت میکند و صابر فلج میشود.
رضا عطاران که حضورش در جلوی دوربین آثارش تبدیل به رسم و عادت شده با حمید لولایی به نقش صابر شیمی خوبی را به وجود میآورند و کشومکشهای آنها بر سر مسائل مختلف لحظات مفرحی را به ارمغان میآورد.
علاوهبراین مرجانه گلچین که پس از سالها دوری از بازیگری با سریال «زیرزمین» کار خودش را مجدداً آغاز کرده بود با «بزنگاه» اولین حضور خود را در یک اثر کمدی تجربه کرده است. علی صادقی، غلامرضا نیکخواه، سوسن پرور، هنگامه حمیدزاده، احمد پورمخبر و عباس جمشیدیفر از بازیگران دیگر بزنگاه محسوب میشوند.
ساختمان پزشکان (۱۳۸۹) | مصائب آدمحسابی بودن
کارگردان: سروش صحت
سروش صحت با یدی طولانی در نگارش فیلمنامه آثار مطرح تلویزیونی در اواسط دههی هشتاد تصمیم میگیرد تا سریالی نود قسمتی به نام «چارخونه» را با جمع کوچکی از نویسندگان بنویسد و بهعنوان نخستین تجربهی کارگردانیاش آن را روانهی آنتن شبکهی سه کند.
اگرچه «چارخونه» در زمان پخشش با استقبال خوبی مواجه شد، اما با گذشت زمان فراموش شد و خاطرهی مخدوشی از آن در ذهن مخاطب باقی ماند.
مشکل «چارخونه» از آنجایی نشأت میگرفت که صحت با تکیه بر فرمول موفقیت سریالهایی که خودش نوشته بود در سیکل معیوب تکرار و شوخیهای نهچندان بدیع گرفتار آمد. حتی فصل دوم این سریال هم نتوانست مشکلات آن را بهبود ببخشد.
پس از «چارخونه» صحت عزم خود را جزم کرد تا پشت دوربین دومین سریالش بایستد. سریالی که با سرپرستی پیمان قاسمخانی نوشته شد و انتظارها برای دیدن یک کمدی جذاب دیگر بالا رفت. «ساختمان پزشکان» قصهی روانشناس متخصص و متشخصی به نام نیما افشار را روایت میکند که با وجود سواد و تعهد بالا در کار و زندگیاش همواره مورد تحقیر و بیاعتنایی اطرافیانش قرار میگیرد. این سریال متمرکز بر شخصیت نیما افشار بوده و شخصیتهای دیگر و قصههایشان زیر سایهی او گسترش یافتهاند.
سروش صحت نقش اصلی سریالش را به بهنام تشکر که تا آن زمان بازیگر شناختهشدهای در عرصه تصویر محسوب نمیشد، سپرد و نتیجهی اعتمادش را با بازی خوب او دریافت کرد.
«ساختمان پزشکان» از حضوری بازیگران ثابت و مهمان متعددی بهره برده که از میان آنها میتوان به هومن برق نورد، بیژن بنفشهخواه، شقایق دهقان، فرناز رهنما، پروین قائممقامی، هوشنگ حریرچیان و امید روحانی اشاره کرد. استقبال گسترده از دومین سریال سروش صحت توانست ناکامیهای «چارخونه» را جبران کند و بدل به کارگردانی با ذوق و سلیقهی منحصربهفرد که جنس کمدیاش با سایرین تفاوت دارد، بشود.
قهوه تلخ (۱۳۸۹) | سفر در زمان
کارگردان: مهران مدیری
مهران مدیری پس از «شبهای برره» سریال نود قسمتی دیگری نساخت و به ساخت «باغ مظفر»، «گنج مظفر»، «مرد هزار چهره» و «مرد دو هزار چهره» بسنده کرد که مجموع تمام آنها به صد قسمت هم نمیرسید.
در سال ۱۳۸۸ خبری مبنی بر ساخت سریالی تاریخی با نام «قهوه تلخ» برای شبکهی سه به میان آمد که نام مهران مدیری بهعنوان کارگردان در آن خودنمایی میکرد و از آنجاییکه مدیری در ژانری بهغیر از کمدی کاری نساخته بود، انتظار میرفت که اثری همانند «شبهای برره» در راه باشد.
حقیقت امر آن است که مدیری و گروه نویسندگان «قهوه تلخ» متشکل از خشایار الوند و امیرمهدی ژوله قصد داشتند تا شانس خود را برای رسیدن به محبوبیت «شبهای برره» امتحان کنند و همهچیز برای رقم خوردن آن مهیا بود. از بازیگران تا عوامل پشتصحنه گرفته تا حضور برادران آقاگلیان بهعنوان تهیهکننده که رابطهی خوبی با مدیری داشتند.
«قهوه تلخ» در کاخ موزه نیاوران فیلمبرداری شد و از کاخ صاحبقرانیه و کوشک احمدشاهی بهعنوان لوکیشنهای اصلی استفاده شد.
اکثر سکانسهای این سریال هم همانند سریالهای روتین نود شبی مدیری در محیطی بسته خلاصه میشد، اما ساخت سریال نزدیک به یک سال بهطول انجامید و حتی آنهایی که طرفدار دوآتیشه مدیری نبودند هم برای تماشای آن مشتاق بودند.
همهچیز به یکباره دستخوش تغییراتی غیرمنتظره قرار گرفت و صداوسیما از پخش سریال پس از وعدههای بسیار سر باز زد و رئیس وقت سازمان صداوسیما اذغان کرد که «قهوه تلخ» را ما نساختهایم و مورد تأیید ما نیست. در نتیجه سازندگان تصمیم گرفتند تا با پخش آن در شبکهی نمایش خانگی به صورت مجموعههای سه قسمتی در هر هفته پای سریال را به خانههای مردم باز کنند.
«قهوه تلخ» به همراه «قلبیخی» از اولین سریالهای شبکه نمایش خانگی به حساب میآمد و عموم مردم اطلاع چندانی از چگونگی پخش و توزیع آن نداشتند. با اینحال نیممیلیون نسخه از «قهوه تلخ» در آغاز پخش به فروش رفت و رکوردی را از آن خود کرد که همچنان دستنخورده باقی مانده است.
کپی نسخهی قاچاق و لینک دانلود رایگان مشکلاتی را برای «قهوه تلخ» پدید آورد، اما سازندگان به هر طریق آن را به بالای صد قسمت رساندند و تنها شش قسمت به پایان آن مانده بود که بهدلایل نامعلومی فیلمبرداریاش متوقف شد و ناتمام باقی ماند. هرچند در سالهای بعد خلاصه قسمتهای پایانی در فضای مجازی منتشر شد، اما حسرت دیدن یک پایانبندی تمام و کمال به دل مخاطبان ماند و سبب شد تا «شبهای برره» همچنان در صدر کارنامهی مدیری باقی بماند.
«قهوه تلخ» ماجرای تاریخدانی به نام نیما زندکریمی است که بر روی یک سلسلهی ناشناخته در فاصله زمانی زندیه و قاجاریه تحقیق میکند و با خوردن یک فنجان قهوه به آن دوره از تاریخ پرتاب میشود و راهی جز دستوپنجه نرم کردن با شرایط ندارد.
قصهی «قهوه تلخ» و ماجرای رفتن به دورهای کشفنشده از تاریخ بیشباهت به تبعید استقلالزاده به برره نبود و موقعیتهای مشابهی بر سر شخصیت اصلی هر دو سریال وجود داشت بهخصوص که سیامک انصاری بازیگر مشترک هر دوی آن نقشها بود.
این اولین سریالی بود که مدیری بعد از گذشت بیست قسمت وارد سریال میشد و سیامک انصاری در نبود او بار اصلی سریال را به دوش میکشید. علاوهبر مدیری و انصاری قریب به سی بازیگر چهره در «قهوه تلخ» ایفای نقش نمودند که تعدادی از آنها از بازیگران ثابت آثار مدیری و تعدادی دیگر اولین همکاری خود را با او تجربه میکردند.
پایتخت (۱۳۹۰) | برند یکهتاز یک دهه
کارگردان: سیروس مقدم
غیر از «مرد هزار چهره» سریال نوروزی دیگری نبود که کارش به فصل دوم کشیده باشد. حتی سریالهایی که با انبوه مخاطب مواجه شده بودند هم کارشان در فصل یک به اتمام رسیده بود. «پایتخت» از سریالهایی بود که در رقابت با سریال «توطئه فامیلی» ساختهی رامبد جوان موفق شد تا در نوروز ۱۳۹۰ مهمان خانههای مردم باشد.
سیروس مقدم با سابقهی طولانی سریالسازیاش و تجربهی ساخت سه سریال برای ایام نوروز پشت دوربین «پایتخت» رفت و فیلمنامهای که توسط محسن طنابنده، خشایار الوند و امیرحسین قاسمی نوشته شده بود را با همان سبک مخصوص به خودش کارگردانی کرد.
قصهی «پایتخت» با کوچ نقی معمولی و خانوادهاش از علیآباد به تهران آغاز میشود و از اینرو بیشباهت به قصهی سریالی، چون «متهم گریخت» نبود و انتظار نمیرفت تا به محبوبیتی در این حد و اندازه دست پیدا کند.
چراکه حتی محسن تنابنده و احمد مهرانفر در جایگاه نقشهای اصلی تا آن زمان به شهرت امروزشان نرسیده بودند و کسی آنها را بازیگر کمدی به حساب نمیآورد. با اتمام «پایتخت» حال خوبی نصیب مردم شد و و آنها شخصیتهایی حقیقی از جنس و خصوصیات رفتاری و اخلاقی خودشان را به شکلی ملموسانه و قابلباور در قاب تصویر مشاهده کردند.
در ثانی صحبت کردن با لهجهی شمالی توأم با تکیهکلام شخصیتها به گفتار روزمرهی مردم راه پیدا کرد و در نهایت منتج به ساخت فصل دوم گردید که در نوروز ۱۳۹۲ روی آنتن رفت و در نظر منتقدان توانست لقب بهترین دنبالهی یک سریال را از آن خود کند. قصهی فصل دوم با اضافه شدن چند شخصیت تغییر کرد، اما از آنجاییکه نام پایتخت ایران را یدک میکشید بخشی از ماجرای اصلی در تهران روایت شد.
مخاطب میلیونی «پایتخت» در فصل دوم که نسبت به فصل اول افزایش یافته بود کار را برای ساخت سری سوم راحتتر کرد و در نوروز سال بعد پخش شد و این سریال تبدیل به برندی شد که صاحب بیچونوچرای آنتن شبکهی یک در نوروز بود.
با تثبیت جایگاه «پایتخت» در قلب مردم و جلب نظر مدیران فصل چهارم، پنجم و ششم آن هم ساخته شد تا «پایتخت» تبدیل به اولین سریالی شود که بیش از دو فصل از آن ساخته شده است. حتی افت کیفی این سریال نسبت به سه فصل اول موجب نشد تا با ریزش چشمگیر مخاطب روبهرو شود.
علاوهبر محسن تنابنده، ریما رامینفر و احمد مهرانفر که پای ثابت تیم بازیگری هر شش فصل بودهاند، بازیگرانی دیگری، چون نسرین نصرتی و هومن حاجیعبداللهی هم از فصل دو به تیم ثابت بازیگری سریال پیوستند.
علیرضا خمسه پنج فصل متوالی را در پایتخت حضور داشت که در فصل ششم با مرگ بابا پنجعلی از تیم پایتخت خداحافظی کرد و همینطور مهران احمدی با حضور در سه فصل یکی از بهترین نقشآفرینیهای کارنامهاش را رقم زد.
فصل ششم پایتخت هم از گزند کرونا در امان نماند و همانند چند سریال دیگر ناتمام باقی ماند و یک سال بعد سازندگان تصمیم گرفتند تا با ساخت دو قسمت نسبتا طولانی پروندهی آن را خاتمه اعلام کنند. علیرغم درخواست مخاطبان برای ادامه یافتن پایتخت هنوز خبر قطعی و تصدیق شدهای از ساخت فصل هفتم در دست نیست.
ساخت ایران (۱۳۹۰) | یک ایرانی در فرنگ
کارگردان: محمدحسین لطیفی
«ساخت ایران» از اولین سریالهای تولید شده در شبکهی نمایش خانگی بود که توسط محمدحسین لطیفی کارگردانی شد. فیلمنامهی «ساخت ایران» توسط خشایار الوند و آرش قادری نوشته شد که در تیتراژ پایانی نام پیمان قاسمخانی بهعنوان مشاور فیلمنامه به چشم میخورد.
«ساخت ایران» قصهی دانشمندی به نام کوروش افشارجم است که در آزمایشگاه شخصیاش به پودری سفیدرنگ دست مییابد که بهواسطهی آن میتواند از آب، مایعی قابلاشتعال پدید آورد و آب گلآلود را به آب قابلِ شرب تبدیل کند. با اینحال اختراع و ادعای او نادیده گرفته شده و موفق به ثبت آن نمیشود.
دزد خردهپایی به نام غلامحسین با دزدیدن کیف افشارجم که حاوی پودر مذکور بوده خود را بهجای او جا زده و از کشور خارج میشود تا با عوامل خارجی برای تولید انبوه این ماده ارزشمند وارد مذاکره شود، اما غلامحسین هیچ اطلاعی از چگونگی تولید آن ندارد.
امین حیایی و محمدرضا گلزار پس از فیلمهای «کما»، «تله» و «شیشوبش» اینبار در یک سریال با یکدیگر همبازی شدهاند که برگ برندهی اصلی «ساخت ایران» محسوب میشوند.
خرابکاریها و گافهای غلامحسین و بگومگوهای دوستانهاش با جیمی لحظات مفرحی را رقم زده و بار اصلی طنز را به دوش میکشد. بهغیر از زوج حیایی و گلزار، فرهاد اصلانی، گوهر خیراندیش، بهنام تشکر، بهاره رهنما و الیکا عبدالرزاقی هم در ساخت ایران بازی کردهاند.
از آنجاییکه بخش اعظم سریال در کشور لبنان فیلمبرداری شده از حضور بازیگران خارجی که معروفترین آنها پیر داغر است بهره میبرد.
«ساخت ایران» اولین سریالی بود که بعد از اتمام در شبکهی نمایش خانگی از شبکهی پنچ تهران پخش شد و سپس در شبکه آیفیلم بازپخش شد. استقبال از این سریال منجر به ساخت فصل دوم شد و اکنون فصل سوم آن در حال پخش در شبکهی خانگی است و امین حیایی تنها بازیگر ثابت هر سه فصل بوده است.
دودکش (۱۳۹۲) | مثل کوه پشت و پناه
کارگردان: محمدحسین لطیفی
تاکنون هیچکس بهاندازهی محمدحسین لطیفی در شبکهی یک توفیق ساخت سریال ماهرمضانی نصیبش نشده است. کارگردانی که قادر است شناختش را از آداب و رسوم و سبک زندگی خانوادهی ایرانی در هر ژانری به قاب تصویر بکشاند و از اینرو گزینهی محبوب مدیران سیما تلقی میشود.
«دودکش» جزء اولین نوشتههای برزو نیکنژاد پس از دوران دستیاریاش بود که با همراهی حسن وارسته فیلمنامه را نوشت و محمدحسین لطیفی آن را کارگردانی کرد. این سریال در جذب مخاطب بسیار موفق عمل کرد و در ردهی پرطرفدارترین سریالهای سال ۱۳۹۲ قرار گرفت.
البته باید عنوان کرد که فیلمنامهی «دودکش» و پیچشهای خط داستانی و پرداخت شخصیتهایش شباهتی جزیی با سریال «پایتخت» داشته و موفقیتش در خلق زوج بهنام تشکر و هومن برقنورد را مدیون تاثیرش از مجادلههای نقی و ارسطو بوده که سازندگان با کمی تغییرات توانستهاند درصد این تشابه را به حداقل برسانند.
«دودکش» روایتگر مردی به نام فیروز مشتاق بوده (هومن برقنورد) که مدیریت یک قالیشویی را با همکاری اعضای خانوادهاش برعهده دارد.
نصرت سوزنچیان (بهنام تشکر) که برادر همسر فیروز بوده، وضعیت مالی بدی دارد و وبال گردن فیروز و عفت بوده است. همچنین از سویی رابطهی چندان خوبی با فیروز ندارد و همواره بر سر مسائل مختلف با او به جدل میپردازد. بروز هر اتفاق برای فیروز و نصرت زمینهساز اتفاقات بعدی میشود که زنجیرهوار به یکدیگر متصل شدهاند. پیام اصلی «دودکش» قناعت و بندگی در اوج سختی و اتحاد و یکدلی در نهایت اختلاف بود که مضمون ناآشنایی نبود.
زوج کمدی تشکر و برقنورد بعد از «ساختمان پزشکان» و «دزد و پلیس» باردیگر در «دودکش» مقابل هم قرار گرفتند و به همراه سیما تیرانداز، نگار عابدی و امیرحسین رستمی در نقشهایشان خوش درخشیدند.
این سریال هم مانند «پژمان» قرار بود در عید نوروز روی آنتن برود که با تغییراتی در تعداد قسمتهایش در باکس سریالهای ماهرمضان قرار گرفت. موفقیت «دودکش» سبب شد تا برزو نیکنژاد فصل دوم آن را به نگارش درآورد که در نهایت با نام «پادری» توسط محمدحسین لطیفی ساخته شد و مجددا در ماهرمضان روی آنتن رفت.
با اینحال مدیران شبکهی یک عنوان کردند که «پادری» فصل دوم «دودکش» نبوده و اسپینآف آن محسوب میشود. به همین منظور فصل دوم دودکش با نام «دودکش ۲» توسط نیکنژاد نوشته و کارگردانی شد. این دو سریال هیچگاه نتوانستند به مرز موفقیت فصل اول این سریال نزدیک شوند و آماج نقدهای شدیدی قرار گرفتند.
پژمان (۱۳۹۲) | پاییز یوزپلنگ
کارگردان: سروش صحت
محبوبیت وافر «ساختمان پزشکان» زمینهساز ساخت سریال بعدی سروش صحت با فاصلهای کمتر از سه سال شد. برادران قاسمخانی به همراه سروش صحت و ایمان صفایی فیلمنامهی سریال «پژمان» را با الهام از زندگی شخصی و کاری پژمان جمشیدی نوشتند و او را برای بازی در نقش خودش دعوت کردند.
جمشیدی پیش از این با حضور در یکی از قسمتهای ساختمان پزشکان بازیگری را تجربه کرده بود، اما پژمان اولین حضور جدی و حرفهای او در بازیگری آن هم در نقش اول محسوب میشد.
قصهی پژمان وامدار تجربیات شخصی جمشیدی بوده و روایتی هجوآمیز از دوران افول و بازنشستگی فوتبالیاش را دارد. پژمان ملقب به یوزپلنگ برای یافتن تیمی مناسب به بنبست خورده و بهدلیل مشکلات مالی به خانهی خواهر متاهلش نقلمکان کرده و بهناچار همراه پدر و پدربزرگش زندگی میکند.
سریال «پژمان» از شکل روایت تا جنس شوخیها و شخصیتپردازیها تفاوت قابلتوجهی با سایر آثار کمدی داشت و به همین جهت از نقاطعطف کارنامهی کاری سازندگانش محسوب میشود. در ابتدا قرار بود سریال «پژمان» در نوروز ۱۳۹۲ پخش شود، اما بنا بهدلایلی جایش را به سریال دیگری داد و این تاخیر در پخش سبب شد تا تعداد قسمتهای آن به عدد ۲۶ برسد و برای پخش در پاییز همان سال آماده شود.
سریال «پژمان» از تیم بازیگری متفاوتی برخوردار بود و درکنار جمشیدی بازیگرانی، چون سام درخشانی، بهاره رهنما، بیژن بنفشهخواه، شقایق دهقان، هوشنگ حریرچیان، ویدا جوان و اردشیر کاظمی ایفای نقش نمودند.
با موفقیت سریال، پژمان جمشیدی تبدیل به یکی از بازیگران چهره و پرکار سینما شد و سروش صحت بابت کشف استعداد بازیگری او موردتحسین واقع شد. افزون بر این گروه دنگشو که در آن زمان در گمنامی به سر میبردند تیتراژ پایانی «پژمان» را خواندند و با طیف وسیعی از مخاطبان روبهرو شدند.
لیسانسهها (۱۳۹۵) | سه دوست
کارگردان: سروش صحت
«ساختمان پزشکان»، «پژمان» و «شمعدونی» کافی بود تا خبر ساخت سریالی به نام «لیسانسهها» انتظار و اشتیاق زیادی را برای هواداران سروش صحت به وجود میآورد. سروش صحت در «لیسانسهها» با فیلمنامهای به قلم خودش و یار دیرینش یعنی ایمان صفایی به سراغ قصهی سه دوست به نامهای حبیب، مسعود و مازیار رفت.
حبیب با بازی هوتن شکیبا پسر شهرستانیای است که با وجود علاقهی شدیدش به ازدواج، موفق به پیدا کردن همسری مناسب نشده و در گاوداری پدرش مشغول به کار است.
مسعود با بازی امیرحسین رستمی که جوان رند و بیخیالی بوده بهدلیل مشکلات مالی قادر به ازدواج با نامزدش نیست و مازیار با بازی امیر کاظمی فرزند خانوادهای است که والدینش از یکدیگر جدا شده و پدرش به اعتیاد مبتلا است و او قصد دارد تا به خارج از کشور مهاجرت کند.
این سه شخصیت به یک اندازه در روایت قصهی سریال سهم داشته و اهمیت آنها با هم برابری کرده و سهم یکسانی در مقام نقش اصلی دارند. هرکدام از این سهنفر با خود شخصیتهایی را به همراه آوردهاند که قصهی آنها به جذابیت و غنای داستانی «لیسانسهها» افزوده است.
هوتن شکیبا با این سریال اولین نقش اصلی خود را در اولین حضورش در قاب تلویزیون تجربه کرده و از این فرصت نهایت بهره را برد و به ستارهی سریال بدل شد و باردیگر هوشمندی سروش صحت در انتخاب و معرفی بازیگران کمتر شناختهشده موردستایش قرار گرفت.
همچنین سروش صحت در کنار بازیگران مطرح تلویزیون از بازیگران تئاتری نظیر کاظم سیاحی، رویا میرعلمی و سوگل قلاتیان که سابقهی کمتری نسبت به دیگران در کار تصویر داشتهاند را در ترکیب تیم بازیگریاش استفاده کرد.
استقبال عموم مخاطبان از «لیسانسهها» مدیران را مجاب کرد تا سازندگان فصل دوم را هم تولید کنند. همچنین فصل سوم این سریال با نام «فوق لیسانسهها» ساخته شد که قسمتهای پایانی آن به دلیل شیوع کرونا فیلمبرداری نشد و سریال با پایانی سرهمبندیشده به کار خود پایان داد.
نونخ (۱۳۹۸) | روزی روزگاری در غرب
کارگردان: سعید آقاخانی
یکی از کارگردانانی که میتوان برای ساخت کمدی به او تکیه کرد، سعید آقاخانی است. «زنبابا»، «راه در رو»، «خوشنشینها»، «نقطه سرِ خط»، «دزد و پلیس»، «خروس» و «روزهای بد بهدر» از جمله آثاری است که ثابت میکند آقاخانی در میان همدورهایهای خودش به بلوغی در این ژانر رسیده و کمدی را خوب میشناسد.
«نونخ» عنوان سریالی است که آقاخانی برای نوروز ۱۳۹۸ در شبکهی یک سیما کارگردانی کرد. آقاخانی برای ساخت «نونخ» به غرب کشور رفت و از «پایتخت» فاصله گرفت تا با خطهای که در آن متولد شده و با زبان و لجههای که با آن آشنایی دارد، ماجرای مردی به نام نورالدین خانزاده را روایت کند که با مرگ شریکش بدهکار چندین نفر از هم ولایتیهایش میشود.
«نونخ» از سریالهایی بود که بهدنبال استقبال مخاطبان کارش به فصل دوم کشیده شد و در ماهرمضان سال ۱۳۹۹ روی آنتن رفت. سازندگان در فصل دوم نقبی به حادثهی زلزلهی کرمانشاه زدند و داستان این فصل را بر پایهی همین اتفاق بنا کردند، اما فصل دوم هم نظیر سریالهای آن سال به دلیل کرونا متوقف شد و ناتمام باقی ماند.
فصل سوم «نونخ» بهدنبال وعدهی سازندگان با در برداشتن قصهای جدید حول محور معدن طلا ساخته شد که کیفیت دو فصل قبل را همچنان حفظ کرده بود و از این جهت برتری بیشتری نسبت به سایر سریالهای چند فصلی پیدا کرد.
تمام فصول «نونخ» را امیر وفایی که یکی از نویسندگان ثابت آثار مدیری به حساب میآمد، نوشته است. سعید آقاخانی بهمانند عطاران، مدیری و صالحی که علاوه بر کارگردانی در آثار خود بهعنوان بازیگر حضور یافتهاند در نقش نورالدین ظاهر شد. حمیدرضا آذرنگ، علی صادقی، سیروس میمنت، شقایق دهقان از چهرههایی هستند که در کنار بازیگران تازهکار و بومیِ منتخب آقاخانی ترکیب بازیگری این سریال را شکل دادهاند.
زیر خاکی (۱۳۹۹) | مردی که زیاد نمیدانست!
کارگردان: جلیل سامان
جلیل سامان با سریالهایی با مضامین سیاسی و انقلابی نظیر «ارمغان تاریکی»، «پروانه» و «نفس» شناخته میشود. ژانری که کمترین فرصت و فضا را برای شوخی و طنز در اختیار سازندگان قرار میدهد. جلیل سامان پس از ساخت فصل اول نفس قید ساخت فصل دوم را زد و ترجیح داد تا پروندهی سریال با پایانی نصفهونیمه بسته شود و بهسراغ ساخت یک کمدی در همان فضای پیش از انقلاب به قلم خودش رفت.
«زیرخاکی» ماجرای مردی به نام فریبرز باغبیشه (پژمان جمشیدی) است که با همسر و پسرش در یکی از محلههای جنوبی تهران زندگی میکند.
فریبرز نه کاری به سیاست دارد و نه جریانها و جنبشهای انقلابی برایش اهمیت دارد. او یکه و تنها در میان آشفتگیها بهدنبال یک زیرخاکی باارزش میگردد تا به نوایی برسد، اما اشتباهی به جرم پخش اعلامیهی سیاسی دستگیر شده و به زندان میافتد و ناخواسته وارد جریانات سیاسی میشود.
فصل اول «زیرخاکی» در ماهرمضان پخش شد، اما ساخت قسمتهای پایانیاش بهدلیل همهگیری کرونا به بنبست خورد و سازندگان ادامهی سریال را به فصل دوم موکول کردند. در فصل دوم فریبرز باغبیشه که در جستوجوی زیر خاکی بوده پایش به میدان جنگ باز شده و در نهایت به اسارت بعثیها درمیآید.
فصل سوم با اسارت فریبرز آغاز شده و در زندان با یکی از فرماندهان ارشد اشتباه گرفته میشود. با توجه به پایانبندی فصل سوم انتظار میرود که فصل چهارمی هم در کار باشد، اما مدیران هنوز چراغ سبز قطعیای به سازندگان نشان ندادهاند.
بازیگران اصلی زیرخاکی بهغیر از پژمان جمشیدی که در راس هرم بوده از بازیگرانی نظیر ژاله صامتی، هادی حجازیفر، نادر فلاح تشکیل شده که صرفا بازیگر آثار کمدی نبوده و و آنها را عمدتا در نقشهای جدی به یاد میآوریم. نسرین نصرتی، ستاره پسیانی، هومن برقنورد، امید روحانی و خسرو احمدی از بازیگران زیرخاکی به حساب میآیند که در طول این سه فصل حذف و اضافه شدهاند.