۱۰ فیلم وسترن زاپاتا برای علاقمندان به انقلاب مکزیک
وسترن هایی که شخصیت های مکزیکی دارند (یا داستان آن ها در مکزیک روایت می شود) نیز زاپاتا نامیده می شوند و طرفداران ژانر که به دنبال بهترین پیشنهادها در این دسته خاص هستند، می توانند فیلم های زیر را تماشا کنند. اکثر این فیلم ها در دوران طلایی ژانر وسترن ساخته شده اند، از این رو هر جزء مهم و حیاتی که مخاطبان در این ژانر دوست دارند در این فیلم ها دیده می شود.
وسترن زاپاتا یکی از زیرشاخه های کوچک فیلم های وسترن است که در جریان انقلاب مکزیک (۱۹۲۰ – ۱۹۱۰) روایت می شود. این انقلاب زمانی آغاز شد که مردم مکزیک شروع به مخالفت با رژیم حاکم مستبد، پورفیریو دیاز، کردند که سیاست هایش بیشتر به نفع ثروتمندان بود.
در نتیجه، کشور در این دوره دچار هرج و مرج شد و به راهزنان، شکارچیان و حتی تاجران فرصت طلب اجازه رشد داد. در پایان انقلاب، مکزیک به یک جمهوری دموکراتیک تبدیل شد.
با این حال، دسته بندی این ژانر خیلی سفت و سخت نیست. وسترن هایی که شخصیت های مکزیکی دارند (یا داستان آن ها در مکزیک روایت می شود) نیز زاپاتا نامیده می شوند و طرفداران ژانر که به دنبال بهترین پیشنهادها در این دسته خاص هستند، می توانند فیلم های زیر را تماشا کنند.
اکثر این فیلم ها در دوران طلایی ژانر وسترن ساخته شده اند، از این رو هر جزء مهم و حیاتی که مخاطبان در این ژانر دوست دارند در این فیلم ها دیده می شود.
از همه مهم تر، این که وسترن های زاپاتا با ارائه برخی از جذاب ترین داستان هایی که تا به حال در سینما دیده شده اند، سرگرمی درجه یکی را برای شما رقم می زنند. بدین ترتیب در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با ۱۰ مورد از بهترین فیلم های وسترن زاپاتا یا انقلاب مکزیک آشنا کنیم.
۱۰- Companeros (1970)
انقلابیون به اسلحه نیاز دارند، بنابراین سه حرفه ای یا رفقا از آنجایی شروع می شود که یک قاچاقچی اسلحه سوئدی در شهر سان برنادینو، مکزیک حاضر می شود تا به یک رهبر شورشی اسلحه بفروشد.
این رهبر، ژنرال مونگ، به تازگی این شهر کوچک را آزاد کرده است، اما تمام پول شهر در داخل گاوصندوق بانک است و تنها کسی که رمز عبور آن را می داند یک استاد زندانی است. فروشنده اسلحه که متوجه می شود ژنرال مونگ از قیمت واقعی سلاح ها بی اطلاع است و در صورت باز شدن گاوصندوق پول بیشتری به او پرداخت خواهد کرد، پیشنهاد می کند که به او کمک کند تا استاد را آزاد کند.
این دو در نهایت یکی از بزرگ ترین فرارهای از زندان در تاریخ سینما را رقم می زنند، اما قبل از رسیدن به موفقیت دچار دردسرها و صدمات بسیاری می شوند.
در طول مسیر، آن ها با فدرالیست های آموزش دیده و دشمنانی که هرگز فکر نمی کردند داشته باشند، مواجه می شوند. و خشونت نیز تنها چیزی نیست که فیلم برای ارائه دارد. صحنه های کمدیک بی شماری در فیلم وجود دارد که بیشتر آن ها ریشه در کارهای این ژنرال نادان دارد.
۹- Cannon for Cordoba (1970)
در توپ برای کوردوبا، اولویت های انقلابیون مکزیک به شدت نادرست است. آن ها به جای تمرکز حملات خود بر دولت مکزیک، به حمله به خانه ها و کسب و کارها در دو سوی مرز مکزیک ادامه می دهند. همان طور که انتظار می رود، یک ژنرال آمریکایی به زودی فریاد می زند: “دیگه بسه!”. از آنجا که ارتش آمریکا اجازه عبور از مرز مکزیک را ندارد (زیرا این کار یک اقدام جنگی محسوب می شود)، او مخفیانه گروهی از مزدوران را جمع می کند تا یک بار برای همیشه کار مهاجمان مکزیکی را تمام کند.
خب، فیلم های مربوط به تیم های ویژه ای که برای رسیدن به یک هدف خاص به سرزمین های دشمن فرستاده می شوند، هرگز ناامید کننده نیستند و توپ برای کوردوبا هم از این قاعده مستثنی نیست. قهرمان داستان، سروان رود داگلاس هم شخصیت بسیار جالبی است و در طول مراحل عملیات، هرگز اجازه نمی دهد سیگار از دهانش خارج شود. حتی زمانی که به صورت او ضربه می خورد نیز، سیگار را با دندان هایش گیر می اندازد و این نشان می دهد که سیگارش چقدر برای او اهمیت دارد.
۸- The Big Gundown (1967)
یکی از وسترن های فراموش شده و در عین حال شگفت انگیز، تسلیم بزرگ است که ژانرهای مختلفی را کنار می گذارد، به خصوص هفت تیرکش قهرمانی که همیشه برنده درگیری است. در اینجا، شخصیت منفی فرضی، کوچیلو، چاقو را به اسلحه ترجیح می دهد، بنابراین تعداد زیادی چاقوزنی و جراحت وجود دارد.
کوچیلو در مقابل جاناتان کوربت (لی ون کلیف) جایزه بگیر قرار می گیرد که توسط یک سرمایه دار راه آهن برای کشتن او فرستاده شده است. سرمایه دار ادعا می کند که این مکزیکی یک متجاوز است اما بعداً مشخص می شود که او بی گناه است و این مرد فقط می خواهد که او کشته شود تا جنایت های دیگرش را مخفی کند.
قبل از اینکه کوربت به حقیقت پی ببرد، یک بازی پرتنش و خشن «شکارچی در برابر شکار» اجرا می شود. جایزه بگیر همواره خود را ناامید و ناموفق می بیند زیرا کوچیلو بسیار باهوش است. سطح هوشیاری او بسیار بالا است بنابراین هر حمله غافلگیرانه ای از جانب جایزه بگیر با شکست مواجه می شود. با این حال، کوربت به تلاش خود ادامه می دهد زیرا انگیزه بزرگی برای این ماموریت دارد. سرمایه دار داستان وعده داده است که در صورت با موفقیت انجام دادن این ماموریت، از او برای پست سیاسی حمایت خواهد کرد.
۷- A Bullet for the General (1966)
گلوله ای برای ژنرال اولین فیلم در ژانر وسترن زاپاتا است و در آن، راهزنان مکزیکی به رهبری ال چونچو معروف که به یک قطار مهمات دولتی دستبرد می زنند و وقتی یک مرد آمریکایی را در داخل قطار پیدا می کنند، او وانمود می کند که زندانی است و پیشنهاد پیوستن به گروه را می دهد.
چون سلاح های بدست آمده به معنای قدرت بیشتر هستند، چونچو قصد دارد در شهر خود بماند و رهبری شهر را بر عهده بگیرد اما مرد آمریکایی که راهزنان به او لقب نونو داده اند، آن ها را متقاعد می کنند که بروند سلاح ها را به یک ژنرال انقلابی به نام الیاس بفروشند. هنگامی که آن ها به پایگاه الیاس می روند ، متوجه می شوند که نونو در واقع توسط دولت برای کشتن ژنرال الیاس استخدام شده است.
این فیلم پر است از مضامین و تمثیل های متعدد، به ویژه موضوع دخالت آمریکایی ها در سیاست کشورهای خارجی. علاوه بر آن، ارجاعات دینی ظریف و زیرکانه ای نیز در این فیلم وجود دارد. برای مثال، وقتی از برادر ال چونچو (که اتفاقا کشیش است) سوال می شود که چرا به راهزنان کمک می کند، او ادعا می کند که حتی عیسی مسیح هم بین دو دزد به صلیب کشیده شده است.
تماشاگران نیز از میزان شرافتمندی قهرمان داستان شگفت زده خواهند شد. او پس از آگاهی از اینکه مردم شهرش در دوران تلاش او برای فروش سلاح ها و به دلیل غیبت او در شهر قتل عام شده اند، خود را به مرگ محکوم می کند، هرچند نینو از این اتفاق جلوگیری می کند.
۶- Tepepa (1969)
تپپا روند تاریخی قرار گرفتن انقلابیون در معرض مرگ های وحشتناک را حفظ می کند و در اینجا، قهرمان داستان که تپپا نام دارد، پس از نجات جانش توسط پزشک انگلیسی به نام استاینر، خود را در دستان او گرفتار می بیند. از نظر او، استاینر تنها یک پزشک خارجی شبیه دیگر پزشکان خارجی نیست که از فرصت های شغلی متعددی که در مناطق جنگی فراوان هستند، استفاده می کند. او تنها تپپا را نجات داده است زیرا می خواهد خودش این مرد را به خاطر دخالت در مرگ نامزدش در سال های گذشته بکشد.
تپپا به دلیل داستان منحصر به فرد خود، تنها وسترنی است که در آن فردی که به دنبال انتقام است، شرور داستان است نه قهرمان آن. و به همان اندازه که داستان غم انگیز است، درس مهمی در مورد این که همیشه رفتارهای فرد بر دیگران نیز تاثیرگذار است، به مخاطب یاد می دهد. برای تپپا، هر کسی که تا به حال کشته بود برایش مهم نبود، چون او این کار را برای یک هدف بزرگ تر انجام می داد. اواصلاً نمی دانست که برخی از مردم عمیقاً و به شدت تحت تاثیر اعمال او قرار گرفته اند.
۵- The Mercenary (1968)
در بیشتر وسترن ها، پول و تجارت بر وفاداری ارجحیت دارد، بنابراین هنگامی که گروهی از شورشیان مکزیکی یک معدن را تصرف می کنند، یک مزدور لهستانی دستور مالکان معدن (که او را برای انتقال نقره استخدام کرده بودند) را نادیده می گیرد و پیشنهاد می دهد که به مالکان جدید معدن کمک کند. به هر حال، آن ها به درستی با هنر جنگ آشنا نیستند، بنابراین به کمک او نیاز دارند. خب، او از این موضوع استفاده می کند و می خواهد با او مانند یک پادشاه رفتار شود.
به همان اندازه که مزدور خشن است، می توان آن را به عنوان یکی از بهترین فیلم های کمدی وسترن نیز طبقه بندی کرد، زیرا اغلب اوقات با طنز سر و کار دارد. یکی از این جلوه های کمیک فیلم این است که مزدور و هفت تیرکش لهستانی روی هر سطح ممکنی کبریت روشن می کند. او حتی این کار را روی بدن یک زن و چکمه های یک مرد اعدام شدن انجام می دهد.به غیر از داستان انقلابی، یک جذابیت رابطه ای فوق العاده در مورد سرکرده شورشیان و یک زن محلی وجود دارد که برای کمک به او دست به کارهایی غیرمنتظره و غیرمتعارف می زند.
۴- Duck, You Sucker! (1971)
اکثر مردم از تبدیل شدن به یک قهرمان اتفاقی هیجان زده می شوند (اگر بار بزرگی با چنین افتخاری همراه نباشد)، و در سرت را بدزد، احمق! که با نام یک مشت دینامیت نیز شناخته می شود، این همان اتفاقی است که در ابتدای فیلم رخ می دهد. در اوج انقلاب مکزیک، راهزنی به نام خوان میراندا نقشه سرقت از یک بانک را می کشد، غافل از اینکه دولت در آنجا زندانیان سیاسی را نگهداری می کند. وقتی او دیوارهای بانک را برای رسیدن به پول ها منفجر می کند، در نهایت ناخواسته همه این زندانی ها آزاد کرده و در این فرآیند به یک منجی قهرمان تبدیل می شود.
بنابراین این رویدادها عمدتاً حول محور درگیری های بین شورشیان و ارتش است. در طول مسیر روایت، پیچ و خم های داستانی کوچکی به وجود می آید، اما سرگرم کنندگی فیلم بیشتر از سکانس های درگیری مسلحانه ریشه می گیرد که همه به خوبی طراحی شده اند. و این کیفیت جای تعجب ندارد زیرا سرجیو لئونه کارگردان این فیلم است و هیچ کس بهتر از او نتوانسته اضطراب و دستپاچگی شخصیت ها در جریان درگیری های مسلحانه را به تصویر بکشد.
۳- Django (1966)
جانگوی آزاد شده (Django Unchained) ساخته کوئنتین تارانتینو چیزی است که هر وقت به کلمه “جانگو” اشاره می شود بلافاصله به ذهن خطور می کند، اما علاقمندان به ژانر وسترن استدلال می کنند که فیلم اورجینال بسیار بهتر و باکیفیت تر است. جانگوی این وسترن زاپاتا یک برده سیاه پوست سابق نیست بلکه یک هفت تیرکش فراری است که خود را در میانه درگیری بین گروه شبه نظامی آمریکایی موسوم به یونیفرم سرخ ها و انقلابیون مکزیک می بیند.
همانند فیلم تارانتینو، جانگوی اصلی نیز به شکل عمده ای به موضوع نژادپرستی می پردازد. یونیفرم سرخ ها از نگاه تاریخی بسیار نژادپرست شناخته می شوند و در این داستان ساختگی، جانگو آن ها را به پرداخت بهایی سنگین وادار می کند. در صحنه ای دیگر، او یک فاحشه سیاه پوست که در شرف اعدام شدن است را نجات می دهد.
به طور کلی، این فیلم وسترن دارای سطح بالایی از خشونت است، چیزی که در ابتدا منتقدان را به وحشت انداخت، اما پس از ارزیابی های مجدد در طول سال های بعد، جانگو اکنون یکی از بهترین وسترن های تمام دوران ها محسوب می شود.
۲- Don’t Turn the Other Cheek (1971)
خوب، بد،زشت را در قالب یک وسترن زاپاتا در نظر بگیرید، و نتیجه فیلم Don’t Turn the Other Cheek خواهد بود. در این فیلم که با نام Long Live Your Death نیز شناخته می شود، حتی الی والاش نیز بازی می کند، همان بازیگر دوست داشتنی که نقش توکو را در فیلم محبوب سرجیو لئونه بازی کرده بود.
داستان این فیلم درباره مردی تبهکار است که خود را کشیش جا زده و پس از اعتراف مردی در حال مرگ در مورد گنجی مخفی در مکزیک، برای به دست آوردن این گنج به آنجا می رود.
انواع و اقسام موانع در طول مسیر سر راه این تبهکار قرار می گیرد و در حالی که شخصیت ها برای غلبه بر آن ها تلاش می کنند، چند شوخی هوشمندانه و بامزه در جریان داستان دیده می شود. برای مثال، یک کلانتر پس از هدف قرار گرفتن توسط مردی به نام شاهزاده دیمیتری، با ناله می گوید که به قورباغه تبدیل شده است. دلیلش این است که اکنون او باید خیلی آهسته راه برود. دیالوگ او در این صحنه اشاره ای به داستان «تبدیل قورباغه به شاهزاده» است، اما این بار ماجرا برعکس است.
۱- Killer Kid (1967)
نفرت از مردم عادی است تا اینکه دلیل رفتارهایشان را درک می کنید. بچه قاتل به چنین زاویه ای می پردازد و در مورد یک افسر ترشرو و بداخلاق ارتش آمریکا است که انقلابیون مکزیک را چیزی جز مردمی بدون حس میهن پرستی نمی بیند. بنابراین، او خود را به شکل یک هفت تیرکش ماهر درمی آورد (زیرا سربازان نمی توانند بدون دستور، آشکارا شهروندان کشورهای دیگر را بکشند) و به سراغ آن ها می رود.
به نظر می رسد که نقشه قهرمان داستان به خوبی پیش می رود تا اینکه عاشق یک دختر یا یک رهبر شورشی می شود. از آن به بعد، او شروع به فکر کردن با قلبش می کند، با شفافیتی که در سرش نیز ایجاد می شود. او رفته رفته انگیزه های انقلابیون را درک کرده و شروع به کمک به آن ها می کند. او با این کار، شغل خود را در معرض خطر قرار می دهد.
منبع:روزیاتو