چرا قهرمانان برتر سینمای اکشن همیشه ساکتاند؟
حقیقت این است که قهرمانان اکشنی همچون آنها با شخصیت ساکت و کمحرف میتوانند بیشترین تأثیر را روی مخاطبان خود داشته باشند. ما از قهرمان اکشن انتظار داریم که حرفش با عملش یکی باشد؛ یعنی به اندازه همان کارهای خارقالعادهای که میکند حرف هم بزند.
درست است که معمولاً سینمای اکشن پر است انفجار، صحنههای تعقیب و گریز هیجانانگیز و دلهرهآور و یک گله مرد (در سینمای کلاسیک و زن در سینمای مدرن) که همدیگر را به رگبار میبندند، گاهی وقتی پای قهرمانان برتر به میان میآید، اوضاع کمی متفاوت است.
ما با شخصیتهایی همچون جان مککلینِ بروس ویلیس در «جانسخت» (Die Hard) و ویلیام والاسِ مل گیبسون در «شجاعدل» (Braveheart) عادت کردهایم که قهرمان سینمای اکشن باید پرحرف و رند باشد. اینها به شخصیت پرحرف و تکدیالوگهای هوشمندانه خود معروفاند، اما بعضی از بهترین قهرمانان سینمای اکشن آنهایی هستند که خیلی کم حرف میزنند و ما آنها را با سکوت خاصشان به یاد داریم. یکی از معروفترین قهرمانان ساکت اکشن کلینت ایستوود در سهگانه «دلار» سرجیو لئونه است که نماد سینمای اکشن کلاسیک به حساب میآید.
از مرد بینامِ کلینت ایستوود در سهگانه سرجیو لئونه تا جان رمبویِ سیلوستر استالونه در سری فیلمهای «رمبو» (Rambo) ثابت شده است که قهرمان اکشن نیازی به دائم حرف زدن و تکهپرانی ندارد. در واقع، حقیقت این است که قهرمانان اکشنی همچون آنها با شخصیت ساکت و کمحرف میتوانند بیشترین تأثیر را روی مخاطبان خود داشته باشند.
ما از قهرمان اکشن انتظار داریم که حرفش با عملش یکی باشد؛ یعنی به اندازه همان کارهای خارقالعادهای که میکند حرف هم بزند. دشمنانش را با حرکات سریع و هوشمندانه با یک تیر نقش بر زمین کند و در عین حال تمام بدلکاریهایش را هم خودش انجام دهد. اما این قهرمانان با وجود داشتن ویژگیهای عملی یک قهرمان اکشن نیازی به حرف زدن نمیبینند و ترجیح میدهند اعمالشان زبان سخنشان باشد. اینها قهرمانان جذابتری هستند.
بروس ویلیس در «جانسخت» از جمله قهرمانان اکشن پرحرفی است که این ویژگیاش باعث میشود حرکاتش برای مخاطب قابل پیشبینی باشد.
به عنوان مثال، در مورد خاص کلینت ایستوود در سهگانه «دلار» سرجیو لئونه که یکی از نمادهای قهرمان ساکت سینمای اکشن است، این سکوت هاله مبهم و رازآلودی را در اطراف او میسازد که او را از نگاه ما جذابتر میکند. یا شخصیتی که رایان گاسلینگ در فیلم تحسینشده محصول ۲۰۱۱ «رانندگی» (Drive) بازی میکند، از همان الگوی قهرمان ساکت اکشن پیروی میکند و همین باعث میشود خودش و کارهایش جذاب و سرخت به نظر بیاید. هرچه باشد از قدیم گفتهاند: «کم گوی و گزیده گوی چون درّ.»
جز این، کسی که کم حرف میزند، یک احساس صبوری و پرهیزکارانهای از خود به دیگران میدهد و این گزاره معروف را به یادمان میآورد: «خردمند کسی است که کم حرف میزند، بادرک کسی است که آرامش خود را حفظ میکند. حتی احمق هم اگر ساکت باشد و بماند، عاقل به نظر میآید؛ اگر حرف نزند، در ظاهر انسان بادرکی به نظر میآید.» نظم آشکاری در جان رمبویِ سیلوستر استالونه و جان ویکِ کیانو ریوز وجود دارد؛ چرا که آنها به قدری روی هدفشان که کشتن و زنده ماندن است، متمرکز هستند که کلامی بیهوده به زبان نمیآورند تا حواسشان از هدفشان پرت نشود. و کیست که انسان هدفمند را دوست نداشته باشد؟ مخصوصاً که هدفش از بین بردن آدمبدها باشد.
سکوت شخصیت کیانو ریوز در «جان ویک» او را به یک قهرمان اکشن جذاب و هدفمند تبدیل میکند.
حتماً حکمتی دارد که در ساخت یک فیلم اکشن شخصیت قهرمان شاید بدون دیالوگ یا با کمترین میزان دیالوگ نوشته میشود. استفاده از عنصر سکوت در سینمای اکشن باعث میشود که مخاطب تجربه سینمایی تأثیرگذارتری را دریافت کند؛ تجربهای که شاید با کلام تأثیر و جذابیت خود را از دست بدهد.
حرف نزدن قهرمان این اجازه را به مخاطب میدهد که نه تنها روی سکانسهای اکشن تمرکز بیشتری کند، بلکه انگیزههای قهرمان فیلم را هم درک کند. شخصیت مکس راکاتانسکی در سری فیلمهای «مکس دیوانه» (Mad Max) که از مل گیبسون تا تام هاردی نقشاش را بازی کردهاند، یک نمونه کامل این نوع قهرمان ساکت و رواقیمسلک سینمای اکشن است.
اگر یک قهرمان اکشن دائم در حال حرف زدن باشد (به طرفداران «جانسخت» برنخورد)، در حال متلک انداختن و دست انداختن دشمنانش باشد، این احتمال وجود دارد که پیش مخاطبان دوستداشتنی به نظر نیاید و حمایت آنها را از دست بدهد. البته که جان مککلین با آن حرف زدنهای بیوقفه شخصیت فوقالعادهای است، در مواقعی به همین خاطر کاملاً قابل پیشبینی میشود و احتمالش بسیار زیاد است که مخاطب دائم بتواند حرکت بعدی او را حدس بزند. این هم خط داستانی را لو میدهد، هم قهرمان را از واقعیت دور میکند.
مت دیمون در نقش جیسون بورن یکی از بهترین نمونههای قهرمان اکشن ساکت است که او را تبدیل به شخصیتی غیرقابل پیشبینی میکند.
در سینمای اکشن جاسوسی، سکوت میتواند تبدیل به یک ابزار هم بشود. مثلاً در شخصیت جسین بورنِ مت دیمون در سری فیلمهای «بورن» شاهد چنین موقعیتی هستیم؛ موقعیتی که کاملاً برعکس جان مککلین است. دشمنان بورن دائم در یک حالت گوش به زنگ خطر هستند، بی آنکه بدانند در اقدام بعدی او قرار است چه چیز تازهای برایشان رو کند.
جیسون بورن و همتایانش با استفاده از ابزار سکوت عمیقترین آشوب و کشمکشهای درونی خود را آشکار میکنند و به همین خاطر، از نگاه مخاطب تبدیل به شخصیتهای جالبتر و همهفنحریفتری میشوند. این به هیچ وجه درباره قهرمانان اکشنی که دائم در حال حرف زدن هستند و در عین حال دارند دشمنانشان را یک به یک قلع و قمع میکنند، صدق نمیکند.
بماند که با حقیقت هم جور درنمیآید. البته که سینمای اکشن از اساس با واقعیت زندگی فاصله دارد. اما احتمال اینکه در زندگی واقعی در سکوت بتوانی دشمنانت را با اسلحه نقش بر زمین کنی بیشتر است تا با حرف زدن. بدون شک چنین شخصیتی با سرگرمکننده بودن فرسنگها فاصله دارد.
در واقع، این ابهام موجود در قهرمانان ساکت سینمای اکشن است که آنها را به بهترین گزینه برای این کار، کشتن و از میان برداشتن دشمنان و شروران، تبدیل میکند. این قهرمانان ما را دعوت میکنند که در سکوت و تنهایی آنها بیشتر کند و کاو کنیم تا برای درک بیشترشان به دنبال پیچیدگیها و رازهای گذشتهشان باشیم. در سینمای اکشن، سکوت قدرت است و ساکتترین قهرمانان آنهایی هستند که تبدیل به شخصیت چندوجهی و چندبعدی شوند، نه آن شخصیتهای تکبعدی همیشگی ژانر اکشن.
منبع: خبرآنلاین