نقد فصل دوم سریال ارباب حلقه ها؛ حلقههای قدرت
بررسی اپیزودهای نخستین فصل دوم «ارباب حلقهها: حلقههای قدرت»؛ بازگشت سرزمین میانه کمی آشفته، چند لایه و خوشایند است!
پس از دو سال وقفه، سریال «ارباب حلقهها: حلقههای قدرت» بازگشته و با قسمتهای جدید خود مورد توجه مخاطبان قرار گرفته است. ما در این مطلب ارزیابی میکنیم که آیا سازندگان از اشتباهات خود در فصل اول چیزی یاد گرفتهاند یا خیر. در ادامه با نقد سریال The Lord of the Rings همراه ما باشید. (نقد بر اساس سه قسمت اول است)
فصل اول ناامید کننده!
اینگونه بود که The Lord of the Rings: The Rings of Power به معنای واقعی کلمه در فصل اول خود خراب شد. اگر بگوییم فصل اول ناامیدکنندهترین اتفاق ممکن بود، چیزی عجیبی نگفتهایم. بنابراین آیا پس از آن فصل بد و خستهکننده، هنوز هم میتوان برای فصل دوم شانسی در نظر گرفت؟ یا این فصل نیز تبدیل به ماجرایی ضعیف و فاجعهبار میشود که هیچ کس به آن فرصتی برای قرار دوم نمیدهد؟ چواب به این پرسشها پس از تماشای هر هشت قسمت قابل بررسی است، اما پس از تماشای سه قسمت ابتدایی سریال میتوان گفت ما شاهد یک گرگ و میش از امید هستیم که در شروع فصل دوم قابل دیده شدن است.
بزرگترین نقطه قوت فصل دوم قطعا تعمیق اساطیر سرزمین میانه است. سازندگان به روابط پیچیده بین شخصیتها میپردازند و گوشههای جدیدی از جهان را کشف میکنند که تاکنون فقط در ادبیات به آن اشاره شده است. یک عنصر کلیدی فصل، رابطه کلبریمبور با سائورون است. در حالی که فصل اول از عدم تعادل بین معرفی شخصیتها و توسعه طرح رنج میبرد، اکنون به نظر میرسد هر عنصری در جای خود قرار دارد و روایتی منسجم و جذاب ایجاد می کند.
نزدیک شدن به تالکین
پس از تماشای سه اپیزود اول سریال میتوان گفت داستان دارد راه خود را پیدا میکند. فصل دوم ارباب حلقهها: حلقههای قدرت قویتر از فصل اول که خیلیها (از جمله خود من) آن را کند میدانند شروع میشود و در نهایت انگیزههای روشنی برای آینده داستان به نمایش میگذارد. در حالی که فصل دوم از هر نظر نسبت به فصل اول بهبود یافته است، اما تأثیر فرهنگی آن هنوز قوی به نظر نمیرسد. چیزی که برای تولید اثری با برند ارباب حلقهها بسیار عجیب است.
فصل دوم غول آمازون، یعنی حلقههای قدرت، مستقیماً پس از حوادث به نمایش درآمده از فصل اول شروع میشود. این یعنی در برخی از خطوط داستانی، ممکن است تنها چند ساعت قبل از رسیدن رویدادهای جدید در زمان واقعی پس از دو سال انتظار گذشته باشد. در این دامنه داستان فتح موردور کماکان ادامه دارد. ملکه میریل به خانه خود در نومنور آمده است.
مرد غریبه و نوری به سفر خود به سمت کشف هویت این شخصیت پر رمز و راز ادامه میدهند. و گالادریل با خبر کشف سائورون به سمت شاه گیل-گالاد میرود. الروند نیز همزمان سه حلقه قدرت ساخته شده در فصل قبل را به همان مکان حضور پادشاه منتقل میکند. و دورین نیز زندگی تلخ خود را با همسر وفادارش دیسا، در اعماق تالارهای سلطنتی کوتولهها آغاز میکند.
باید بدانید کل قسمت نخست فصل دوم پس از یک فلش بک به گذشته، در درجه اول بر روی سائورون و تلاش او برای بازگشت به زمین بازی کسب قدرت دوباره متمرکز است. این یک تغییر بزرگ نسبت به فصل اول است، زیرا طرح سائورون جالب و درگیرکننده است و چارلی ویکرز، که نقش او را بازی میکند، هالهای از قدرت و شر را از خود تراوش میکند که برای من مخاطب تماشایی است. البته این تنها آغاز سفر اوست و زمانی که سائورون با ظاهرهالبراند برمیگردد تا لرد کلبریمبور را مجبور کند حلقههای بیشتری بسازد، این بار برای دورفها و انسانها، اینجاست که لذت واقعی شروع میشود.
در نتیجه با توجه به این خط داستانی است که مشخص میشود سازندگان متوجه شدهاند که در فصل اول کجا اشتباه کردهاند و سعی در رفع آنها دارند. در قسمتهای بعدی، سائورون یا بهتر است بگوییم آناتار، چون در این شکل است که دوباره مورد پسند الفها و بهویژه کلبریمبور قرار میگیرد، متأسفانه مجبور است زمان نمایش را با دیگر شخصیتهای سریال تقسیم کند.
این حیف است، زیرا طرح جعل حلقههای جدید و مسموم کردن ذهن بهترین آهنگر در سرزمین میانه به خوبی انجام شده و مملو از ارجاعات به خود داستان ارباب حلقهها است، بنابراین چند لحظه حماسی وجود دارد، ولی انگار سازندگان نمیتوانستند به جای چشمک زدن به طرفداران، دست به آتش بازی بزنند و اشاره کنند که این یک پیش درآمد برای یک داستان شناخته شده است.
اما شخصیتهای دیگری هم هستند که فصل دوم متمرکزتر از گذشته به آنها میپردازد. از بین همه آنها، داستان گالادریل و الروند هنوز بهترین است. به خصوص قهرمان اول دیگر دائماً تحریک کننده نیست و کمی عمق بیشتری به دست آورده است. هرچندن هنوز هم لحظاتی وجود دارد که او شبیه گالادریل قدیمی و بد فصل اول است، اما تغییر شکل او، به خصوص در قسمتهای اول فصل دوم، میتواند خوشایند باشد. در سمت مقابل شخصیت الروند همچنین لحظات بیشتری را برای نشان دادن عمق شخصیت خود، به ویژه طرف ستیزه جوتر، بدست میآورد.
الروند یک شخصیت فوقالعاده جالب و جذاب است که با بازی رابرت آرامایو جان گرفته است. شاید در فصل اول این بازیگر اصلا به این شخصیت، جدیت و وقارش نمیخورد. بیان بازیگر یا بهتر است بگوییم فقدان آن، هنوز هم میتوانست در فصل اول کارساز باشد، اما در فصل دوم، جایی که خیلی بیشتر از داستان الروند لازم است، تمام کاستیهای مهارت بازی آرامایو به وضوح پنهان شده است که این یک امتیاز مثبت است.
این بهتر شدن بازی به خصوص زمانی که الروند با بنجامین واکر در نقش شاه گیل گالاد روبرو میشود، قابل مقایسه است.اما داستان آدار و تلاشهای او برای ایجاد یک بهشت برای اورکها در موردور نیز بسیار خوب است. او یک رهبر بی رحم است، اما عاشق فرزندان و هم نوع خود است و میخواهد آزادی آنها را با دستان خودشان صاحب شود. اما رابطه او و مهمتر از همه، گذشته مشترک او با سائورون، نکتهای است که باورپذیر به نظر میرسد. حیف که جوزف ماول به این نقش برنگشت و سام هازلدین جایگزین او شد؛ اما سطح بازیگری با این تغییر ضعیف نشده است.
حلقههای قدرت دوباره توجه مردم را به خود جلب میکند
با تمام تفاسیر یاد شده در خط داستان سریال، خبر خوب این است که فصل دوم ارباب حلقهها موفق میشود دوباره توجه مردم را به خود جلب کند. اما چرا؟ چون باید قبول کرد که از بسیاری جهات، سه اپیزود ابتدایی فصل دوم حداقل کمی بالاتر از کیفیت فصل اول هستند. و این در بازی تیم بازیگری و تمرکزداستان روی یک شرور واحد بهتر به چشم میآید. اما آنچه که به وضوح بهبود یافته است، مدیریت داستان است. البته سریال هنوز هم کند است؛ نه طول و ریتم صحنهها بیشتر شده و نه تراکم قسمتها.
این یعنی در سه قسمت یک ساعته نسبت به یک فیلم سه ساعته اکشن به طور قابل توجهی کمتر است. اما این در حال حاضر بیشتر شبیه یک ویژگی داستانگویی سریالی به نظر میرسد تا یک نقص، و علاوه بر نکات بصری و جهان سازی، کارگردانی آنقدر زیباست که کندی آن باعث خستگی نمیشود. جدای از این باید خوشحال شد که سریال بالاخره خودش را جمع کرد و شروع به حرکت به سمت یک هدف کرد. البته این در همه رشتههای داستانی دیده نمیشود، مثلاً نومنور همچنان درگیر هیچ اتفاقی نیست، و مرد غریبه و نوری در سه قسمت اول فقط به سمت جنوب میروند.
اما ویژگی آشفته فصل اول پیرامون راز سائورون در نهایت به یک مدیریت داستانی متبلورتر تغییر کرده است، حداقل در قلمروهای به هم پیوسته الفها و کوتولهها. به نظر میرسد موضوع اصلی فصل دوم خطر وسوسه و تضاد بین غرور و فروتنی باشد. در واقع سازندگان سعی دارند این مضامین را به زیبایی باز کنند. بر همین اسای از همان اپیزودهای اول نکات جزئی از دل ارباب حلقههای تالکین دنبال میشود؛ حداقل برای کسانی که خطوط کلی داستان را از کتابهای تالکین میدانند.
اینجاست که میگویم وسوسه به وضوح موضوع اصلی است. از یک طرف، سائورون یا همان آناتار کلبریمبور را طلسم میکند و حلقههای کوتولهها و انسانها اینگونه ساخته میشوند. از سوی دیگر، وسوسهای برای الفها وجود دارد؛ این وسوسه که آیا آنها از سه حلقه قدرت استفاده میکنند یا نه، که ممکن است علامت دست سائورون را داشته باشد!
و البته خود سائورون نیز در بخش داستان وجود دارد که مظهر غرور است. یک خودخواه مطلق که بیتردید خود را بر جهان برتری میبخشد و همه چیز و همه را مقهور اراده خود میکند. وسوسه گری که هرگز در او شک و تردید ایجاد نمیشود. کسی که در غرور خود تقریباً جهان را زیر دستش خرد میکند.
جالب است بدانید همه اینها با مبانی اخلاقی کاتولیک فکری تالکین سازگار است. تالکین به طرز معروفی از تمثیل متنفر بود (او حتی با سی.اس. لوئیس در مورد تمثیل قوی نارنیا بحث کرد) و قاطعانه تمایلی به گنجاندن نمادهای مسیحی مشخص در کتاب هایش نداشت، اما کل داستان ارباب حلقهها، ساختار جهان، رفتار شخصیتها، دوراهیهایی که با آنها روبرو هستند، همگی پرسشهای کلاسیک کاتولیک را تشریح میکنند. برای مثال: چگونه یک ذات شرو، عمدتاً به دلیل غرور و تمایلات ما، بر ما تسلط پیدا میکند! این رویکرد در شروع فصل دوم امیدوار کننده است. و دقیقاً به همین دلیل است که شخصیتهای سریال حلقههای قدرت با تردیدهای واقعیتر و بیشتر و بیشتر انسانی مواجه میشوند و به این ترتیب سریال با آنها در مسیر بسیار خوبی پیش میرود.
اما همچنین باید قبول کرد که سریال The Lord of the Rings حلقههای قدرت کماکان یکی از زیباترین جاذبههای دنیای نمایشگرهای کوچک است. من فصل اول ارباب حلقهها: حلقههای قدرت را با وجود ایرادات فراوانش و صعفهای ناامیدکنندهاش عمدتاً به خاطر جلوههای بصری شگفتانگیزش تحسین کردم. هیچ سریالی در آن زمان یا اکنون نمیتواند از این نظر با تولید آمازون مقایسه شود. و این در مورد فصل دوم نیز صدق میکند که با جلوههای ویژه خود به خصوص در اپیزود سوم خودنمایی میکند. این عنصری است که باید سریال را به خاطر آن تحسین کرد، زیرا ما به سادگی شاهد تولید بهتری در تلویزیون و یا حتی اغلب در سینما نخواهیم بود.
موسیقی متن «بر مککرری» که گیمرها او را با موسیقی شاهکار بازیهای اخیر خدای جنگ میشناسند، شایسته کلمات جداگانهای برای شناسایی است. این آهنگساز یک بار دیگر موسیقی متنی ساخت که شنیدن آن حتی جدا از سریال لذت بخش است. موتیفهای اصلی سائورون، اورکها و حتی نوری و غریبه جذاب هستند و گاهی فضایی شوم و گاهی اوقات فضایی خیرهکننده میدهند که دقیقاً همان ترکیبی است که در سهگانهی ارباب حلقهها پیتر جکسون دیدیم. این قطعا یکی از قوی ترین مزیتهای سه اپیزود ابتدایی فصل دوم است.
تاریکی، بی رحمی و حماسه ظریف
شروع فصل دوم The Lord of the Rings: The Rings of Power در مقایسه با کل فصل اول یک گام آشکار به جلو است. این یعنی همه چیز از نظر طرح، پختهتر، منسجمتر و عمیقتر است. سازندگان انتقادات را به دل گرفتند و فصلی بخ نسبت بهتر خلق کردند، اگرچه به خوبی تولیدات پیتر جکسون نیست، اما بسیاری از طرفداران را راضی خواهد کرد و آنها را با گوشههای تاریک سرزمین میانه آشنا میکند.
همچنین مناظر، لباس و گرافیک در سطح بالایی قرار دارند، این سریال به حق ادعا میکند که یکی از زیباترین آثار تلویزیون در حال حاضر است. در عین حال، گاهی اوقات از تکنیکهای ساده برای ایجاد یک جو استفاده میشود، به عنوان مثال، نورپردازی مناسب. در پایان قسمت اول، قدرت حلقههای الف از طریق نور منتقل میشود و این صحنه یکی از بهترین صحنههای سریال است.
با وجود این، این سریال همچنان دارای کاستیهایی است. گاهی اوقات روایت خیلی طولانی به نظر میرسد و برخی از موضوعات به طور کامل قانع کننده حل نشدهاند. با این حال، این یک تولید محکم است که شایسته توجه است و ثابت می کند که آمازون میتواند از اشتباهات قبلی درس بگیرد.
اما گلایهای که در مورد سه قسمت ابتدایی به خصوص قسمت اول وجود دارد این است که احساس میشود یک قطعه گم شده از فصل اول است. در این اپیزود سازندگان با پشتکار به سوالاتی که باعث سردرگمی در فصل پیش میشد پاسخ میدهند. از سمت دیگر خط داستانی هابیت و مرد سرگردان هنوز غیرضروری است و به معنای واقعی کلمه هرگز با طرح اصلی تلاقی نمیکند.
این خط داستانی چینش خودش را دارد، کاملاً متفاوت، فضایی افسانهای، آنتاگونیستها، مکانها و رازهای خودش. شاید این خط روایت جالبی است، اما به نظر میرسد از پروژه دیگری به اینجا مهاجرت کرده است. بنابراین آینده برخی از پلانهای فصل دوم، البته اگر اتفاق بیفتد، احتمالاً به فصل سوم منتقل میشود.
کلام پایانی
سه قسمت اول فصل دوم سریال The Lord of the Rings: The Rings of Power بازگشتی ماهرانه و روان به سرزمین میانه را ارائه میدهد که با آنچه دو سال پیش با آن خداحافظی کردیم متفاوت است. سائورون خود را در میان ساکنان عادی این جهان جا داده است و آماده شده تا زهر خود را به آنها بریزد. از سوی دیگر سازندگان موفق شدند چندین مشکل از فصل قبل، برخی شخصیتها و سرعت داستان را بهبود بخشند. اگرچه نخهای ضعیفتری وجود دارند که برای باز کردن بالهای عقاب خود به زمان نیاز دارند، اما هنوز تماشای آن بسیار لذتبخش است.
منبع: ویجیاتو