6 شرور دیزنی که هیچ وقت مجازات نشدند
در بیشتر داستانهای دیزنی، اگر قهرمانها آنقدر خالص و پاکدامن هستند که نمیتوانند دست به قتل یا خشونت بزنند، این جهان دیزنی است که به شکلی ظریف یا دراماتیک شرور را از میان برمیدارد. در مواقع دیگر، شخصیت شرور به زندان میرود یا با نوعی مجازات نرمتر روبهرو میشود. اما بعضی از شرورهای دیزنی، با وجود تمام کارهای شیطانیشان، به طرز مرموزی از هرگونه مجازاتی میگریزند.
از زمان کودکی، انیمیشنهای دیزنی برای بسیاری از ما خاطرهساز بودهاند. داستانهایی پر از قهرمانان، ماجراها و البته شخصیتهای شرور که نقش مخالفان اصلی را ایفا میکنند. قهرمانها اغلب با شخصیتهای پاک و نیتهای خالصشان، برای نابودی شرورها و برقراری عدالت تلاش میکنند.
اما چیزی که همیشه در این داستانها انتظار داریم، نوعی مجازات نهایی برای شخصیتهای شرور است. دیزنی معمولاً به این فرمول پایبند بوده و شروران در پایان داستان به نوعی تاوان کارهای خود را میبینند. با این حال، برخی از آنها به طرز عجیبی از مجازات فرار میکنند.
در بیشتر داستانهای دیزنی، اگر قهرمانها آنقدر خالص و پاکدامن هستند که نمیتوانند دست به قتل یا خشونت بزنند، این جهان دیزنی است که به شکلی ظریف یا دراماتیک شرور را از میان برمیدارد. در مواقع دیگر، شخصیت شرور به زندان میرود یا با نوعی مجازات نرمتر روبهرو میشود. اما بعضی از شرورهای دیزنی، با وجود تمام کارهای شیطانیشان، به طرز مرموزی از هرگونه مجازاتی میگریزند.
6. استرومبولی در پینوکیو (۱۹۴۰)
- کارگردان: بن شارپستین
- امتیاز IMDB انیمیشن: ۷.۵ از ۱۰
- مدت زمان: ۸۸ دقیقه
یکی از خشنترین و خبیثترین شخصیت کارتون پینوکیو است. او یک عروسکگردان حریص و بیرحم است که پینوکیو، عروسک چوبی داستان، را به دام میاندازد و او را مجبور میکند که در نمایشهایش اجرا کند. استرومبولی به هیچ وجه دلسوز یا مهربان نیست و از هیچ حیلهای برای به دست آوردن پول بیشتر دریغ نمیکند.
او حتی تهدید میکند که پینوکیو را در نهایت به هیزم تبدیل خواهد کرد، اگر دیگر برایش مفید نباشد. با وجود این همه شرارت، استرومبولی در پایان فیلم هیچ مجازات مشخصی نمیبیند. او پس از اینکه پینوکیو از چنگ او میگریزد، در داستان رها میشود و سرنوشت او نامشخص باقی میماند.
این پایان باز برای استرومبولی سوالبرانگیز است، به ویژه با توجه به اینکه سایر شروران پینوکیو، مانند لامپویک که به یک خر تبدیل میشود یا هیولای دریایی که توسط پینوکیو شکست میخورد، به سرنوشت مشخصی دچار میشوند.
یکی از دلایل احتمالی این پایان برای استرومبولی این است که او تنها یک مانع کوچک در مسیر رشد پینوکیو به عنوان یک شخصیت است و نقش اصلی شرور را ندارد. با این حال، همچنان این سوال باقی میماند که چرا چنین شخصیت خبیثی بدون هیچ مجازاتی رها میشود.
5. والروس در آلیس در سرزمین عجایب (۱۹۵۱)
- کارگردان: کلاید جرونیمی، ویلفرد جکسون
- امتیاز IMDB انیمیشن: ۷.۳ از ۱۰
- مدت زمان: ۷۵ دقیقه
یک شخصیت فرعی است که در بخشهای از انیمیشن ظاهر میشود. والروس به همراه نجار به تعدادی صدف کوچک و معصوم نزدیک میشوند و با فریب دادن آنها، صدفها را به خوردن دعوت میکنند. اما به محض اینکه صدفها آماده خوردن غذا میشوند، والروس همهی آنها را میبلعد و نجار را تنها و ناامید میگذارد.
این عمل والروس، او را به یکی از شخصیتهای شرور و بیرحم فیلم تبدیل میکند. او نه تنها موجودات بیگناه را فریب میدهد، بلکه در نهایت با خوردن آنها، به نوعی خیانت وحشتناک دست میزند. با این حال، والروس هیچ مجازاتی نمیبیند. او به سادگی از صحنه محو میشود و سرنوشت او در ادامهی فیلم نامشخص باقی میماند.
او صدفهای معصوم را با وعدههای فریبنده به دام میاندازد و سپس آنها را بیرحمانه میبلعد. این عمل، نوعی خیانت و بهرهکشی از اعتماد صدفها است. اما برخلاف بسیاری از شروران دیزنی که با نقشههای شیطانی خود به سزای اعمالشان میرسند، والروس به طور کامل از هرگونه مجازات فرار میکند. این موضوع سوالات بسیاری را در مورد نقش عدالت در داستانهای دیزنی به وجود میآورد.
4. مدم مایم در شمشیر در سنگ (۱۹۶۳)
- کارگردان: ولفگانگ رایترمن
- امتیاز IMDB انیمیشن: ۷.۱ از ۱۰
- مدت زمان: ۷۹ دقیقه
یکی از شخصیتهای اصلی انیمیشن شمشیر در سنگ است. او یک جادوگر قدرتمند و شرور است که در جنگلی دورافتاده زندگی میکند. مایم از جادوی خود برای کارهای بدخواهانه و آزار دیگران استفاده میکند و هیچگاه تلاشی برای پنهان کردن شیطنتهای خود نمیکند. او عاشق خرابکاری و اذیت کردن است و از مهارتهای جادویی خود برای به چالش کشیدن مرلین، جادوگر نیک و حامی آرتور، استفاده میکند.
مایم به وضوح شروری است که از برتریهای جادویی خود برای اثبات قدرتش استفاده میکند و حتی به طور مستقیم به آرتور و مرلین حمله میکند. او از همان ابتدا با نیتهای بدخواهانه ظاهر میشود و در نهایت با مرلین وارد یک دوئل جادویی میشود که این صحنه یکی از لحظات ماندگار فیلم است. صحنهی دوئل جادویی بین مدم مایم و مرلین یکی از هیجانانگیزترین و نمادینترین لحظات فیلم است.
در این دوئل، هر دو جادوگر میتوانند به موجودات مختلفی تبدیل شوند و باید با استفاده از جادو یکدیگر را شکست دهند. مایم با توانایی خود به موجودات مختلفی مانند اژدها، تمساح و ببر تبدیل میشود تا مرلین را شکست دهد. او هر بار تلاش میکند که از مرلین پیشی بگیرد و با بیرحمی و خشونت جادوی خود را به رخ بکشد.
اما مرلین، با هوشمندی و استفاده از جادو به شکلی خلاقانه، در نهایت پیروز میشود. او با تبدیل شدن به یک ویروس و بیمار کردن مایم، او را از پای در میآورد. مایم به خاطر این بیماری مجبور میشود دوئل را متوقف کند و شکست را بپذیرد. با این حال، او از مجازات جدیتری فرار میکند و سرنوشتش به شکلی مبهم باقی میماند.
3. ایزما در زندگی جدید امپراطور (۲۰۰۰)
- کارگردان: مارک دینال
- امتیاز IMDB انیمیشن: ۷.۴ از ۱۰
- مدت زمان: ۷۸ دقیقه
ایزما یکی از شخصیتهای شرور در دنیای دیزنی است. او مشاور و وزیری قدرتمند در دربار امپراتور کوزکو است و مدتها کنترل امور دربار را در دست داشته است. ایزما یک زن بسیار باهوش، اما بدخواه و جاهطلب است که همیشه به دنبال کسب قدرت بیشتر است. وقتی کوزکو او را از سمتش برکنار میکند، او تصمیم میگیرد نقشهای شیطانی برای از بین بردن او اجرا کند و خود به عنوان امپراتور جدید کشور را اداره کند.
نقشه اصلی او این است که کوزکو را مسموم کند و به قتل برساند. اما به دلیل اشتباهات خندهدار دستیار دستوپا چلفتیاش، کرانک به جای مسموم کردن، کوزکو را به یک لاما تبدیل میکند. پس از این حادثه، ایزما و کرانک به دنبال راهی برای پایان دادن به زندگی کوزکو و بازگرداندن ایزما به قدرت هستند؛ اما هر بار نقشههایشان با شکست مواجه میشود. با این وجود، شخصیت او به دلیل ترکیبی از کمدی و شرارت، یکی از جذابترین و متفاوتترین شروران دیزنی به شمار میرود.
در پایان انیمیشن، ایزما توسط یک اکسیر جادویی به یک بچه سنجاب کوچک تبدیل میشود و در مدرسه کرانک به عنوان یکی از دانشآموزان دیده میشود. این پایانبندی غیرمنتظره و خندهدار برای شخصیت او، به نوعی سرنوشت او را روشن میکند. او دیگر قدرت سابق خود را ندارد و به موجودی کوچک و ناتوان تبدیل شده است.
این تغییر، نه تنها ایزما را از صحنه اصلی خارج میکند، بلکه به شکلی کمدی و خلاقانه به پایان داستانش ختم میشود. در اینجا میتوان گفت که ایزما به نوعی مجازات میشود، اما این مجازات به شکلی طنزآمیز و سبک است. او به جای نابودی یا زندانی شدن، به یک موجود کوچک تبدیل میشود که قدرت و توانایی سابق خود را از دست داده است.
2. لیدی ترمین در سیندرلا (۱۹۵۰)
- کارگردان: کلاید جرونیمی، ویلفرد جکسون
- امتیاز IMDB انیمیشن: ۷.۳ از ۱۰
- مدت زمان: ۸۴ دقیقه
شخصیت لیدی ترمین به عنوان یکی از نامادریهای کلاسیک در ادبیات و سینما، به عنوان چهرهای نمادین از بیعدالتی، حسادت و ظلم است. او پس از مرگ پدر سیندرلا، سرپرستی این دختر را بر عهده میگیرد و از همان ابتدا سیندرلا را به عنوان خدمهای برای خدمت به دو دختر خود، آناستازیا و دریزیلا، به کار میگیرد. لیدی ترمین هیچگاه به طور مستقیم از خشونت فیزیکی علیه سیندرلا استفاده نمیکند، بلکه با روشهای روانی و روانشناختی به او ظلم میکند. او با ایجاد حس تحقیر و بیارزش بودن، سیندرلا را از لحاظ روحی ضعیف میکند.
یکی از ویژگیهای برجسته شخصیت لیدی ترمین، رفتار سرد و حسابشدهاش است. او به ندرت خشم خود را به نمایش میگذارد و همیشه با خونسردی و آرامش، تصمیمات شرورانه خود را اجرا میکند. این ویژگیها او را از بسیاری از شروران دیگر دیزنی متمایز میکند، زیرا او بیشتر به عنوان یک شرور واقعی در دنیای واقعی به نظر میرسد تا یک شخصیت خیالی با قدرتهای جادویی یا نقشههای اغراقآمیز. با وجود همه ظلمهایی که لیدی ترمین بر سیندرلا روا میدارد، در پایان فیلم نه تنها مجازات نمیشود، بلکه به زندگی خود ادامه میدهد. این سوال که چرا او با وجود تمام بیعدالتیهایش از مجازات فرار میکند، به چند دلیل اصلی بازمیگردد:
1. دوک وزلتون در فروزن (۲۰۱۳)
- کارگردان: جنیفر لی، کریس باک
- امتیاز IMDB انیمیشن: ۷.۴ از ۱۰
- مدت زمان: ۱۰۲ دقیقه
دوک وزلتون در ابتدا با ظاهر دوستی و نیت خیر به آرندل نزدیک میشود، اما خیلی زود نشان میدهد که هدف واقعی او چیزی جز غارت و سلطه نیست. او در طول داستان تلاش میکند تا از هر فرصتی برای بدنام کردن السا و بهرهبرداری از هرجومرجی که قدرتهای یخی او ایجاد میکند، استفاده کند. دوک وزلتون شخصیتی است که به خوبی زیرکی، طمع، و سیاستمداری خبیثانه را در خود ترکیب کرده و به عنوان یکی از تهدیدهای اصلی داستان مطرح میشود.
دوک وزلتون در داستان یخزده یکی از عواملی است که باعث پیچیدگی و بحران در داستان میشود. او پس از کشف قدرتهای یخی السا، به سرعت به این نتیجه میرسد که او تهدیدی برای آرندل و حتی دنیا است. او به جای تلاش برای درک وضعیت و کمک به حل مشکل، تصمیم میگیرد از ترس و نگرانی مردم سوءاستفاده کند تا السا را به عنوان جادوگری خطرناک معرفی کند و برکناری یا نابودی او را دنبال کند.
دوک حتی مردان خود را برای به دام انداختن و نابود کردن السا میفرستد، در حالی که این نقشههای شرورانه، در واقع هدف نهایی او برای تسلط بر منابع طبیعی و اقتصادی آرندل است.
با توجه به رفتارها و نقشههای شیطانی دوک وزلتون، ممکن است این سوال مطرح شود که چرا او در پایان داستان مجازات نمیشود. برخلاف بسیاری از شروران دیزنی که با عواقب جدی مانند نابودی، زندان یا مرگ روبرو میشوند، دوک وزلتون تنها با اخراج از آرندل مجازات میشود، که به نظر مجازاتی نسبتا سبک برای او است.
سخن آخر
در نهایت، دلایل مختلفی برای عدم مجازات برخی از شروران دیزنی وجود دارد. برخی از این شخصیتها به عنوان شخصیتهای فرعی یا ثانویه طراحی شدهاند و داستان نیازی به مجازات شدید آنها نمیبیند. در موارد دیگر، دیزنی ممکن است ترجیح دهد که داستانها با پایانی مثبتتر و کمتر خشونتآمیز به پایان برسند، به خصوص در فیلمهایی که برای مخاطبان جوانتر طراحی شدهاند.
با این حال، برای بسیاری از طرفداران دیزنی، دیدن اینکه شخصیتهای شرور بدون هیچ عواقبی از داستان خارج میشوند، همیشه سوالبرانگیز و گاهی ناامیدکننده است. چه بسا که برخی از این شخصیتها با بیرحمی و حیلهگری خود سزاوار مجازاتهای بسیار سختتری بودند، اما به دلایلی توانستند از عدالت فرار کنند.
منبع: مایکت