فیلم «۴۰ هکتار»؛ نبرد برای حفظ یک مزرعه در «آخرالزمان»

«۴۰ هکتار» نه صرفاً فیلمی اکشن یا بقامحور، بلکه روایتی تلخ و انسانی از خانوادهای است که در برابر جهانی بیرحم ایستادهاند؛ با چاقو، تفنگ، عشق و حافظه. این فیلم برای کسانی است که در میان انفجارها و هیولاهای بزرگ، به دنبال سکوت، معنا و حقیقتاند.
فرادید| فیلم «۴۰ هکتار» به کارگردانی آر.تی. تورن، داستانی است پُرتنش و تأثیرگذار درباره یک خانوادۀ گرفتار در دل جهانی پساآخرالزمانی؛ خانوادهای که مثل همۀ بازماندگان دیگر، تنها به یک چیز اولویت میدهند: زنده ماندن. داستان فیلم در آیندهای نزدیک در مناطق روستایی کانادا میگذرد؛ در زمانی که فجایع زیستمحیطی و بیماریها، محصولات کشاورزی را از بین بردهاند و غذا به گرانبهاترین کالای دنیا تبدیل شده است. در چنین جهانی، زمین و مزرعه ارزشی بالاتر از طلا پیدا کردهاند و آدمها حاضرند برای تکهای نان، جان یکدیگر را بگیرند.
به گزارش فرادید؛ فیلم با حملهی گروهی راهزن به یک خانه شروع میشود؛ اما طولی نمیکشد که درمییابیم قهرمانان اصلی فیلم در جای دیگری ساکن هستند. «هیلی فریمن» (با بازی درخشان دانیل ددوایلر) با گذشتهای نظامی، با قاطعیتی تحسینبرانگیز از خانهاش دفاع میکند. همسرش «گِیلن» (مایکل گرِیآیز) و فرزندانشان نیز هرکدام در دفاع مسلحانه و بقا آموزش دیدهاند. نتیجه، صحنههایی نفسگیر و پر از ضربآهنگ است که مخاطب را تا پایان درگیر نگه میدارد.
اما فراتر از درگیریها و خشونتهای گذرا، فیلم «۴۰ هکتار» درباره روابط انسانی و پیوندهای خانوادگی است؛ درباره زنی که رنج تاریخ را بر دوش دارد و به هر قیمتی نمیخواهد زمین نیاکانش را، که یادگار فرار از بردگی و ستم است، از دست بدهد. خانهای که نه فقط پناهگاه جسم، بلکه سنگر هویت و خاطره است. در دل این روایت، کشمکش میان هیلی و پسر نوجوانش «امانوئل» جلوهای عاطفی و انسانی به فیلم میدهد؛ نوجوانی که در آستانه استقلال، به شک و تردید نسبت به روش سختگیرانه مادرش دچار میشود.
ورود دختری غریبه به زندگی خانواده، بر تنشها میافزاید و مفاهیمی چون اعتماد، خطر، مرز خیر و شر و معنای امنیت را به چالش میکشد. فیلم با هوشمندی اجازه میدهد تماشاگر میان صحنههای خشن و لحظههای آرام انسانی تنفس کند. استفاده از موسیقی ملایم و قاببندیهای تنگ و کمنور، فضای سنگین فیلم را تقویت کرده و حس ناامنی دائم را به بیننده منتقل میکند.
اگرچه «۴۰ هکتار» گاهی در دیالوگنویسی یا منطق روایی دچار افت میشود، اما اجرای قدرتمند بازیگران، بهویژه ددوایلر، ضعفهای آن را جبران میکند. او در نقش مادری خسته اما شکستناپذیر، هم خشونت را در چهرهاش نشان میدهد، هم لطافت مادرانه را و هم رنج و درد گذشته را. نقش گِیلن نیز با بازی صمیمی و انسانی مایکل گرِیآیز عمق بیشتری به فضای فیلم میدهد.
فیلم همچنین با اشارههایی ظریف به تاریخ نادیدهگرفتهشدهی مهاجرت سیاهپوستان به کانادا و وعدههای شکستخوردۀ اعطای ۴۰ هکتار زمین به بردگان آزادشده، لایهای تاریخی نیز در خود دارد که آن را از سایر آثار همژانر متمایز میسازد.
در مجموع، «۴۰ هکتار» نه صرفاً فیلمی اکشن یا بقامحور، بلکه روایتی تلخ و انسانی از خانوادهای است که در برابر جهانی بیرحم ایستادهاند؛ با چاقو، تفنگ، عشق و حافظه. این فیلم برای کسانی است که در میان انفجارها و هیولاهای بزرگ، به دنبال سکوت، معنا و حقیقتاند.