تصاویر؛ بدترین فیلم های دنیای سینمایی مارول

ما در این مقاله به معرفی 15 مورد از بزرگترین شکستهای تجاری استودیو مارول میپردازیم؛ با ما همراه بمانید.
دنیای سینمایی مارول، از زمان آغاز به کار در هالیوود تا کنون توانسته روند تجاری مهمی را پیش ببرد. این دنیای سینمایی با جذب ستارگان بزرگ و نشان دادن پشتوانه مالی برای فیلمهای ابرقهرمانی، توانستند توجه بسیاری از مردم و مخاطبان را به سوی خود بکشانند. با این حال در طی چند سال اخیر و همچنین بررسی یکسری از این فیلمها، فهمیدیم که موفقیت صرفا به پول و بودجههای کلان نیست. استودیو مارول در طول فعالیت خود، حتی پیش از آغاز رسمی MCU چندین فیلم متوسط و حتی ضعیف تولید کرده است.
قبل از اینکه فیلم Ironman 2008 به سینما بیاید، مارول اصلا برند بزرگ و پول سازی در هالیوود محسوب نمیشد. بنابراین کاملا طبیعی بود که سرمایهای نباشد و فیلمهای بسیار بدی از این دنیا ساخته شود. فیلمهایی غیر از خط اصلی MCU وجود دارند که با دیدنشان میگویید کاش این همه عوامل خودشان را مسخره نمیکردند و چنین چیزی ساخته نمیشد. مجموعههایی غیراز ام سی یو مثل مردان ایکس و دنیای مرد عنکبوتی سونی نیز در به وجود آمدن بدترین فیلم های مارول دخیل هستند. ما در این مقاله به معرفی 15 مورد از بزرگترین شکستهای تجاری استودیو مارول میپردازیم؛ با ما همراه بمانید.
15. Fantastic Four
مایکل بی. جردن با بازی در نقش اریک کیلمونگر در فیلم Black Panter توانست به یکی از محبوبترین چهرههای سینمایی ابرقهرمانی تبدیل شود. او واقعا شایسته تمام ستایشهایی است که بابت این نقش دریافت میکند؛ اما جالب است بدانید که این اولین تلاش او برای تبدیل شدن به یک چهره کمیک بوکی نیست. او در ابتدا در فیلم چهار شگفت انگیز محصول سال 2015، نقش جانی استورم را ایفا کرد. در حقیقت این فیلم باعث میشود احساس کنید که فیلم Fantastic Four 2005 و دنباله آن Fantastic Four 2007 که هر دو فیلمهای بدی هستند، شاهکار به نظر برسند. این فیلم در زمان نگارش این متن، بدترین نمره را در میان تمام فیلمهای مارول در راتن تومیتوز دارد.
دلیل این موضوع کاملا ساده است؛ این یک فیلم بیهوده با عناصری تاریک و داستانی تکراری است. با وجود اینکه بازیگران ماهری مانند جردن در آن حضور داشتند، اصرار فیلم بر جدی بودن مانند فیلمهای دی سی، باعث شد ظرفیتهای فیلم از دست برود. البته باید این نکته را نیز در نظر بگیریم که مایلز تلر برای نقش رید ریچاردز واقعا گزینه خوبی نبود و پر از خطاها داستانی بود. همچنین شخصیت The Thing نیز طراحی بسیار بدی داشت و اصلا به کمیک نزدیک نبود. همه این نکات ریز و درشت باعث شد تا این فیلم به عنوان یک شکست جدی در خاطر بماند. این عنوان با فیلم The Fantastic Four: First Steps که بالاخره توانست این خانواده مارول را به درستی به تصویر بکشد، زمین تا آسمان فرق دارد.
14. Eternals
فیلم Eternals که بخشی از فاز چهارم دنیای سینمایی مارول بومد، توسط کلویی ژائو، کارگردان برنده اسکار بهترین فیلم برای Nomadland ساخته شد. این فیلم اولین تیم آپ رسمی MCU بعد از تیم محبوب انتقامجویان بود و به همین دلیل تهیهکنندگان آن تبلیغات زیادی خرج این عنوان کردند تا این تیم را به عنوان یک تیم آپ مهم بین مخاطبان جا بندازند. این فیلم با وجود هایپ بسیار بالایی که ایجاد کرده بود، در نهایت با شکست فاجعه باری مواجه شد. داستان این فیلم درباره نژادی از موجودات جاودان به نام Eternals یا همان جاودانگان است که در طول تاریخ بشریت زندگی میکردند. آنها پس از صدها سال پنهان شدن، گرد هم میآیند تا از زمین در برابر دیوایانتها، محافظت کنند. دیوایانتها موجودات شروری هستند که قصد کشتن انسانها را دارند.
در حالی که جاودنگان، دارای سینماتوگرافی، تصاویری زیبا و جلوههای عالی و همچنین تیمی خلاق و درستکار از بازیگران را دارد، در نهایت یک فیلم آشفته از خرده داستانهایی است که هیچکدام ارزش روایی ندارند و زمان کافی نیز برای تاثیرگذاری معنادار بر بیننده را هم ندارند. در نتیجه، فیلم Eternals با تمام این اوصاف یک استثنا محسوب میشود. فیلمی با تمام عناصر لازم برای موفق شدن که نتوانست عملکرد خوبی داشته باشد و شکست سنگینی داشت.
13. Daredevil
این روزها، چارلی کاکس، بازیگر موفق نقش مت مورداک در سریال دردویل نسخه نتفلیکس، بسیار تحسین میشود؛ چراکه توانست باری دیگر این شخصیت را در دنیای سینمایی MCU با سریال Daredevil: Born Again احیا کند. اما در سال 2003، بن افلک، فیلمی در نقش دردویل بازی که با وجود نظرات متوسط منتقدان و بازاریابی درست، نتوانست انتظارات را بر آورده کند. اگرچه فروش این فیلم فاجعه بار نبود، اما نتوانست آن چیزی که مدیران از این فیلم میخواستند را با خود بیاورد. این فیلم با بودجه 78 میلیون دلاری توانست 182 میلیون دلار فروش کند.
مشکل اصلی فیلم Daredevil با بازی بن افلک، این است که تلاش میکرد همه چیز را باهم داشته باشد و در نتیجه از خط اصلی خارج شد. فیلم بین داستان عاشقانه مت و الکترا، همکاری او با فاگی نلسون و کارن پیج و همچنین مقابله با بولزای و کینگ پین در نوسان بود. یک فیلم 120 دقیقهای قطعا نمیتواند به درستی به تمام این عناصر بپردازد و آن را برای مخاطب جدی جلوه دهد. بنابراین این فیلم لقمه بزرگتر از دهانش برداشت و نتوانست مخاطبان را راضی کند. به علاوه اینکه لحن غمانگیز و بیش از حد جدی فیلم و در عین حال استفاده از طنزهای کمیک، باعث شده بود تا این عنوان نتواند تعادل لازم را داشته باشد.
12. X-Men Origins: Wolverine
فیلم X-Men Origins: Wolverine اولین فیلم از سهگانهای است که بر شخصیت ولورین تمرکز دارد. اگرچه فیلمهای این مجموعه از داستانهای مارول رفته رفته بهتر شدند و اوج این داستان در سال 2017 با فیلم Logan رقم خورد، اما این فیلم اول کمی جای کار داشت. در حالی که بازیگر نقش اصلی، هیو جکمن، قطعا در جای مناسبی قرار دارد و به فیلم ارزش وارد کرده اما باقی فیلم چنگی به دل نمیزند. هرچند لیو شریبر هم در نقش برادر ناتنی لوگان، ویکتور کرید بازی سرگرمکنندهای ارائه داد، اما بازهم برای تبدیل شدن این فیلم به یک عنوان قابل احترام کافی نیست.
این روزها، این عنوان بیشتر به خاطر اولین حضور رایان رینولدز در نقش ددپول شناخته میشود. این برداشت ضعیف و جنجالی از ددپول، تفاوت زیادی با نسخه MCU دارد که رینولدز آن را احیا کرد و توانست در فیلمهای مستقل پرفروش و ردهبندی R خود آن را قرار دهد. در نهایت، فیلمی درباره شکل گیری لوگان، پس از سه فیلم مردان ایکس که جکمن نقش اصلی را داشت، واقعا نیاز نبود، بنابراین این فیلم صرفا احساس اضافی بودن را منتقل میکند.
11. Morbius
جرد لتو یکی از بازیگران مشهور هالیوود است که در سال 2014 برنده جایزه اسکار شد. او همچنین در سال 2016 نقش جوکر را در فیلم جوخه خودکشی DC بازی کرد. این آغازی بود برای جرد لتو تا بتواند وارد فیلمهای پرفروش ابرقهرمانی شود و کارنامه کاری او برای سالهای آینده تضمین شود. اما لتو تصمیم گرفت تا با عبور از مرز کیفیت و حساسیت انتخاب فیلم، در نقش موربیوس در فیلم ضعیف مارول بازی کند. این فیلم قرار بود تا دنیای مرد عنکبوتی سونی را به سطوح جدیدی برساند، اما این فیلم در نهایت تبدیل شد به یک فیلم کمدی کلیشهای تا میخ دیگری بر تابوت جهان سینمایی مردعنکبوتی سونی فرو رود.
موربویس دارای مشکلات بزرگی است. از داستانی نامنسجم درباره خون آشام شدن گرفته تا بازیهای یکنواخت و غیر هارمونیک. لتو در نقش شخصیت اصلی بسیار جدی است و مت اسمیت نیز خیلی با اغراق و تئاتری بازی میکند. با وجود اینکه هر دو بازیگر با استعدادی هستند اما ترکیب آنها چیز خوبی از آب در نیاورده و همین یکی از دلایل افتضاح بودن فیلم Morbius است. اگر حتی یکذره حس سرگرمی و طنز بهتری در این فیلم حضور داشت، دیدن آن خالی از لطف نبود، اما آنقدر که این فیلم خودش را جدی گرفته، مخاطبان نمیتوانند با آن به عنوان یک فیلم مارولی ارتباط بگیرند.
10. Blade: Trinity
فیلم Trinity آخرین نسخه از سه گانه خونآشمای Blade با بازی وسلی اسنایپس است که بدترین نقدها را در این مجموعه سه قسمتی به خود اختصاص داده است. کارگردان این فیلم یعنی دیوید اس. گویر آن را یک پروژه پر دردسر توصیف کرده و ظاهرا حتی در صحنه با اسنایپس درگیری داشته است. گفته میشود دلیل اصلی این درگیری رفتار عجیب وسلی اسنایپس در طول ساخت این سه گانه است. داستانهای مبنی بر اینکه دوید مجبور شده صحنههایی را با بدلکار فیلمرداری کند و اسنایپس سعی کرده کارگردان را خفه کند منتشر شده؛ هرچند همه اینها توسط اسنایپس رد شده و آن را قبول نکرده است. به هر حال، فیلمی که در پشت صحنهاش چنین مشکلاتی وجود داشته باشد، مشخص است به جایی قرار نیست برسد.
یک نکته انکار ناپذیر این است که سه گانه Blade یک فیلم ضعیف مارول است که شخصیت اصلی آن آنقدر که انتظار میرود در روند اصلی داستان حضور ندارد. حتی زمانی که حضور دارد نیز حرف زیادی برای گفتن ندارد. حضور محدود بلید کمکی به فیلم نکرده و باعث شده تا مخاطبان نتوانند این شخصیت را بشناسند و درک کنند. در نهایت تمام مبارزات و حتی رویارویی نهایی بین اسنایپس و پرسل نیز صحنهای بی روح و ضعیف از آب در آمده است.
9. Captain America
کریس ایوانز با حضورش در دنیای سینمایی مارول، توانست کاپیتان آمریکا را تبدیل به شخصیتی نمادین و محبوب در MCU کند؛ کاری که با توجه به فیلم ضعیف و بیهودهای که سال 1990 منتشر شد، اصلا ساده به نظر نمیرسید. فیلم Captain America ساختهی آلبرت پیون، با بازی مت سیلینجر در نقش قهرمان اصلی، شباهتهایی در خط داستانی با فیلم اولین انتقامجو سال 2011 دارد. استیو راجرز که با نازیها مبارزه میکند، در یخ منجمد شده و در دنیای امروز کشف میشود و رد اسکال شخصیت اصلی شرور داستان است. جدا از این موارد، این فیلم پیون تفاوتهای چشمگیری با همتای دنیای سینمایی مارول خود دارد.
مشکل اصلی فیلم کاپیتان آمریکا بودجهی محدود آن در دورهای بود که فیلمهای ابرقهرمانی آنچنان خریدار نداشتند. این فیلم نسبت به بتمن تیم برتون که یک سال قبل از آن ساخته شده بود، بسیار ضعیفتر و کم بودجهتر به نظر میرسید. پیون تنها 4 میلیون دلار بودجه در اختیار داشت و با وجود اینکه کارگردان باتجربهای در ساخت فیلمهای درجه دو بود، این مبلغ اصلا کافی نبود. بعدها این کارگردان در سال 2013 گفت:«ما واقعا نمیتونستیم صحنههای اکشن بزرگی اجرا کنیم. این موضوع بسیار ناامیدکننده بود، چون نمیتونستیم کاپیتان آمریکا را در موقعیتهای زیادی نشان بدیم و هر کاری هم که میتونستیم انجام بدیم، باید در مقیاس بسیار کوچکی میبود. استودیو خواهان اکشن و انفجار بود، اما بودجه اجازه نمیداد در این سطح عمل کنیم.»
8. The Punisher
نقش فرانک کسل، ملقب به پانیشر معروف، امروزه بیشتر با بازیگری جان برنتال گره خورده است و هم اکنون درحال بازی در این نقش در جدیدترین فیلم اسپیایدرمن است. اما حتما میدانید که او به تنها نسخهای از پانیشر نیست که بر روی پرده سینما دیدهایم. در سال 2004، فیلمی با بازی توماس جین در نقش این مبارز عدالتخواه مارول منتشر شد و در سال 2007 نیز فیلم Punisher: War Zone با بازی ری استیونسون اکران شد. هیچکدام از این دو فیلم عالی نیستند، اما به مراتب سرگرمکنندهتر از فیلم سال 1989 با عنوان Punisher هستند که دالف لاندگرن نقش اصلی آن را ایفا کرد.
داستان فیلم دربارهی مردی خشمگین است که با همهکس، از یاکوزا گرفته تا مافیا، درگیر میشود. اتفاق اولیه که باعث این خشم میشود، از دست دادن همسر و فرزندانش است. که البته این اتفاق تنها به زبان آورده میشود و نشان داده نمیشود. در نتیجه، فیلم ارزش چندانی برای مخاطب ندارد، زیرا همذاتپنداری با فرانک کسل سختتر میشود. در نهایت، این فیلم فقط یک اثر کمهزینه و کمتاثیر است که حق مطلب را برای این شخصیت ادا نمیکند. حتی نبودن طرح جمجمه بر روی پیراهن پانیشر، تیر خلاصی است برای این فیلم غیر ضروری.
7. Madame Web
وقتی یک تریلر به خاطر ادای ناشیانه یک دیالوگ توسط ستاره اصلی، تبدیل به یک میم جدید میشود، مشخص است که فیلم قرار نیست جدی گرفته شود و کار مهمی انجام دهد. این اتفاق برای فیلم Madame Web سونی افتاد که در نهایت باعث شد تهیه کنندگان دیگر روی این دنیا سرمایه گذاری نکنند و فعلا از ساخت فیلمهای مشابه دیگر دست نگه دارند. داستان فیلم درباره داکوتا جانسون در نقش شخصیت اصلی است که به قدرتهای خود پی میبرد و تصمیم میگیرد از سه زن عنکبوتی آینده در برابر عزرا سیمز محافظت کند.
با توجه به لحن فیلم و نوع روایت مشخص بود که داستان برای فیلمهای آینده بسط داده شده بود، اما به دلیل شکست Madame Web هم در گیشه و هم از نظر منتقدان، این اتفاق هرگز رخ نداد. فیلم Madame Web بیشتر حالت تعریف کردن به جای نشان دادن دارد و با صحنههای مبارزهای که کمتر از حد انتظار جذاب هستند و دیالوگهای افتضاح، ترکیب شده است. نکات احمقانه زیادی در مادام وب وجود دارد که باید نادیده بگیرید، اما حتی با این کار هم تجربه لذتبخشی از تماشای این فیلم تضمین نمیشود.
6. Ant-Man and the Wasp: Quantumania
فیلم Ant-Man and the Wasp: Quantumania برای اولین بار تیم آپ مورچه و زنبور را به فلمرو کوانتوم میبرد. این فیلم دارای چند عنصر است که اصلا خوب از آب در نیامدند. مثلا شخصیت M.O.D.O.K که قرار بود بار کمدی فیلم را به دوش بکشد، هیچ حرفی برای گفتن ندارد. حتی بیل موری نیز نقش کمتری در طول فیلم دارد. اما دلیل اصلی ناامید کننده بودن این فیلم، داستان سطحی و به شدت افتضاح آن است. قلمرو کوانتوم پر از حفرههای داستانی است که نیاز به توضیح دارند و باید شخصیتها را در بستری مناسب قرار دهد تا به پیشرفت روایت کمک کند.
لیلی زمان بازی بسیار کمی در طول فیلم دارد و حتی اصلا مشخص نیست زمانی که هست دقیقا چیکار میکند. این واقعا جای تاسف دارد و بدون شک این مشکلات بزرگ به استانداردهای دنیای سینمایی مارول در گیشه ضرر زده است. واسپ در عنوان فیلم قبلی نیز حضور داشت اما در اینجا نیز با وجود حضور در عنوان، صرفا نقش یک پشتیبان را برای شخصیت اصلی ایفا میکند. لیلی مدت کوتاهی پس از اکران این فیلم، اعلام بازنشستگی از هالیوود کرد.
5. X-Men: The Last Stand
فیلم X-Men: The Last Stand مملو از ابرقهرمانانی است که فاقد آن شکوه و عظمت همیشگی ابرقهرمانان کمیک بوکی مردان ایکس هستند. این فیلم ضربه بزرگی به شخصیتهایی که توانست در فیلمهای قبلی مهم جلوه دهد وارد کرد. برخی منتقدان علت این موضوع را تغییر کارگردان از برایان سینگر به برت راتنر میدانند؛ رابرت راتنر کارگردانی بود که به قربانی کردن احساسات درونی دو فیلم اول متهم شد. صحنههای اکشن و مبارزههای شتاب زده، از عواملی بود که شخصیتها را حیف کرده بود.
مرگ شخصیت اصلی مانند اسکات سامرز، معروف به سیکلوپس و چارلز اکسویه، معروف به پروفسور ایکس، ناامید کننده بود؛ زیرا آنطور که باید، تاثیری عمیق نمیگذاشت. این قطعا یک اشتباه بزرگ برای این مجموعه فیلم بود. به جای اینکه به مرگ این شخصیتها بهای لازم داده شود، همه آنها در روایتی بی معنا و مسخره میسوزند.
4. Howard the Duck
یکی از عجیبترین فیلمهای مارول، فیلم Howard the Duck است. این فیلم توسط جورج لوکاس تولید شده، کسی که عمیقا باور داشت که یک فیلم لایو اکشن از این اردک انساننما قرار است فوق العاده باشد. فیلم داستان هاوارد را دنبال میکند؛ زمانی که او از دنیای اردکها به کلیوند اوهایو منتقل میشود، با یک دختر راکنواز به نام بورلی دوست میشود و تلاش میکند به دنیای خودش برگردد. البته، این فیلم یک روایت کمدی دارد؛ اما از نوع پوچی و بی معنایی. مشکلات فیلم هاوارد اردکه زمانی شروع شد که مدیران استودیو یونیورسال شروع به دخالت کردند.
ویلارد هویوک، کارگردان فیلم در مصاحبهای با Decider گفت:«ما فیلمنامهای کاملا متفاوت نوشته بودیم. ایده جورج این بود که داستان مبدا نداشته باشد. هاوارد را به عنوان یک کارآگاه خصوصی در هوایی در نظر گرفته بودیم و مخاطبان باید این را میپذیرفتند. اما استودیو گفت شما باید توضیح دهید که او چگونه به اینجا رسیده است.» به گفته گلوریا کاتز، تهیه کننده و همکار فیلمنامه نویس، استودیو همچنین در تصمیمگیری بسیار کند بود. او گفت:«همین که شما منتظر بمانید تا مدیران فیلمنامه را بخوانند، هفتهها میگذرند و در نهایت برای ما هزینه بیشتری خواهد داشت.»
3. Elektra
فیلم Elektra تا حدی دنبالهای برای فیلم Daredevil محصول سال 2003 محسوب میشود. این فیلم حتی از فیلم بن افلک هم در گیشه و هم از نظر منتقدان ضعیفتر عمل کرد. تولید آن بسیار با عجله بود و تنها دو سال پس از اکران دردویل، منتشر شد. به همین دلیل کیفیت آن به مراتب پایینتر بود. در این فیلم، استیک با بازی ترنس استامپ الکترا را زنده میکند، اما او تعالیم اسنیک را رد میکند و به جای آن به یک قاتل قراردادی تبدیل میشود.
الکترا به جای کشتن پدر و دختری که برای کشتنشان استخدام شده، قسم میخورد که از آنها در برابر یک سندیکای جنایکتار به نام هند محافظت کند. درحالی که گارنر در نقش اصلی بسیار عالی ظاهر شده، اما حتی درخشندگی او هم نتوانست این فیلم را از این آشفتگی بزرگ در بیاورد. از فیلمنامه ناشیانه گرفته تا شخصیتهای منفی که به خوبی پرداخته نشدند. اگر نسخهی بهتری از این ابرقهرمان را میخواهید، سریال درددویل نتفلیکس را تماشا کنید.
2. Kraven the Hunter
فیلم Kraven the Hunter با بازی آرون تیلور جانسون در نقش اصلی، یکی دیگر از فیلمهای مارول سونی است که به شدت با شکست مواجه شد. داستان این فیلم که البته آنچنان درخور توجه نیست، درباره سرگئی کراینوف است؛ کسی که توسط یک شیر مورد حمله قرار میگیرد و سپس از پدرش نیکولای که یک قاچاقچی است، به خاطر کشتن آن شیر خشمگین میشود. سالها بعد، سرگئی که بعدا با نام کراون شکارچی شناخته شد، از شهر فرار میکند و شروع به شکار انواع شکارچیان غیرقانونی میکند و با قاچاقچیان مواد مخدر نیز مبارزه میکند.
داستان در طول زمان فیلم هیچ وقت جان نمیگیرد. این شخصیت با وجود طرح داستانی پیچیدهای که در بطن خود دارد، اما در فیلم حتی کوچکترین جزئیاتی را هم ندارد. جلوههای ویژه کامپیوتری این فیلم مانند تبدیل شدن الساندرو نیولا به راینو به قدری بد است که خنده دار واقع شده. علاوه بر این، شخصیتهای کم استفادهای مانند کالیسپو با بازی آریانا دبور وجود دارند که تاثیر چندانی در روند داستان ندارند. پس از شکست مالی این فیلم، سونی به طور کلی دنیای مردعنکبوتی خود را کنار گذاشت.
1. Ghost Rider: Spirit of Vengeance
فیلم Ghost Rider محصول سال 2007، با وجود اینکه فیلم خوبی نیست، اما سرگرم کننده است. این کاملا برعکس دنباله بسیار ضعیف آن در سال 2011 با عنوان Ghost Rider: Spirit of Vengeance است. هرچند که دیدن نیکلاس کیج در قامت گوست رایدر واقعا جذاب است، اما در اینجا به نظر میرسد که او نقش را به اندازه فیلم قبلی جدی نمیگیرد و این نقش را مسخره میکند. با این حال، بزرگترین ضعف این فیلم، فیلمنامه به شدت گیجکنندهاش است که تشخیص اینکه چه اتفاقی درحال رخ دادن است را برای مخاطب سخت میکند.
به نظر میرسد که فرانچایز روح سوار پس از این فیلم به طور کلی از بین رفته است. هرچند نسخهای از این شخصیت با بازی گابریل لونا در مجموعه Agents of S.H.I.E.L.D حضور داشت، اما هنوز این شخصیت را در پرده بزرگ سینما ندیدیم. احتمال اینکه کیج باری دیگر در این نقش بازی کند کم است؛ هرچند هنوز چیزی مشخص نیست و شاید در آیندهای نزدیک، مارول تصمیم گرفت این شخصیت را از زیر خاک بیرون بیاورد.
بدترین فیلم مارول کدام است؟
پاسخ به این سوال، مربوط به سلیقه و نوع نگاه مخاطبان مختلف است. اما اگر بخواهیم بر اساس نمرات IMDB قضاوت کنیم و صرفا یک مورد از بدترین فیلم های مارول از تمام دوران را نام ببریم؛ آن هم چیزی نیست جز فیلم The Fantastic Four محصول سال 1994 با نمره 3.8 است. این فیلم حتی ارزش تماشا و بررسی علتهای بدترین بودن را ندارد.
منبع: ویجیاتو