تاریخچه بمب افکن ها؛ از پرتاب کننده های نارنجک های دستی تا ویران کننده شهرهای بزرگ
در حالی که ماموریت بمب افکن ها اکنون یکسان است، اما همیشه اینطور نبوده است: بمب افکن های امروزی، مانند بمب افکن بسیار سری B-21 Raider، تحقق یک رویای صد ساله هستند. با این حال، تحقق این رویا با قیمت گزافی همراه است که کمتر کشوری توان پرداخت آن را دارد.
بمب افکن با قابلیت عبور از تمام اقیانوس ها، عبور از سیستم های دفاعی دشمن و سپس حمله به هدفی با چنان دقتی که می تواند ۵۰۰ کیلوگرم مواد منفجره را از پنجره دشمن عبور دهد، یکی از قدرتمندترین و پایدارترین سلاح های جنگ مدرن است.
در حالی که ماموریت بمب افکن ها اکنون یکسان است، اما همیشه اینطور نبوده است: بمب افکن های امروزی، مانند بمب افکن بسیار سری B-21 Raider، تحقق یک رویای صد ساله هستند. با این حال، تحقق این رویا با قیمت گزافی همراه است که کمتر کشوری توان پرداخت آن را دارد. در ادامه این مطلب به بررسی خلاصه تاریخچه بمب افکن ها می پردازیم.
بمب افکن De Havilliand DH-4 در جنگ جهانی اول می توانست بمب هایی به وزن ۲۰۰ کیلوگرم را حمل کند. در پایان جنگ جهانی دوم، یک بمب افکن B-29 می توانست به تنهایی یک بمب اتمی را با قدرت انفجاری نزدیک به ۱۵,۰۰۰,۰۰۰ کیلوگرم به هدف برساند.
شکل گیری بمب افکن
اولین استفاده از هواپیما برای بمباران اهداف روی زمین در سال ۱۹۱۱ بود، جایی که خلبان ایتالیایی، جولیو گاووتی، بمب ها را با دست به سمت نیروهای امپراتوری عثمانی پرتاب کرد. پس از او در سال ۱۹۱۲ خلبانان بلغاری، رادول میلکوف و پرودان تاراکچیف، که در جنگ اول بالکان نارنجک های دستی را به سمت مخالفان خود پرتاب می کردند، این مسیر را دنبال کردند.
هواپیماهای آن دوران اگر چه ساده و تا حد زیادی ناکارآمد بودند، اما می توانستند مواد منفجره را به نقاطی بسیار دورتر از توپخانه های آن زمان حمل کنند. هواپیماها نیز به قدری جدید بودند که تنها سلاح های ضدهوایی علیه آن ها تفنگ و تپانچه بودند و هنوز هیچ سربازی برای شلیک صحیح به اهداف هوایی آموزش ندیده بود.
با بهبود سریع تکنولوژی هواپیماها، توانایی آن ها برای پرواز به مسافت های دورت و حمل مواد منفجره سنگین تر افزایش یافت. شروع جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴ باعث شد که هر دو طرف نیروهای بمب افکن تشکیل دهند و متفقین هواپیماهای تاکتیکی کوچک تر و بال ثابتی مانند Breguet 14 فرانسوی و De Havilliand DH-4 بریتانیایی را ترجیح می دادند، در حالی که آلمانی ها طرفدار کشتی های هوایی دوربرد موسوم به زپلین (Zeppelin) بودند که بمب ها را تا انگلستان حمل می کردند
. همچنین جنگ جهانی اول آسیب پذیری بمب افکن در برابر یک دشمن جدید را نشان داد: جنگنده، هواپیمای کوچک تر و سریع تری که برای نبرد هوایی بهینه سازی شده بود.
یک زپلین آلمانی بر فراز فرانسه در سال ۱۹۱۶
جنگ جهانی اول بمباران را به دو حوزه تقسیم کرد: بمباران تاکتیکی و استراتژیک. بمباران تاکتیکی شامل انداختن بمب روی خط مقدم، یا نه چندان دورتر از آن، با هدف نابود کردن تمرکز نیروهای دشمن یا کشتی ها در دریا بود. این نوع بمباران تاثیر تاکتیکی در میدان نبرد خواهد داشت و نبردهای فردی را تحت تاثیر قرار می دهد.
از سوی دیگر بمباران استراتژیک، زیرساخت های صنعتی، تولید انرژی و خطوط راه آهن دشمن را هدف قرار می دهد، اهدافی که از نظر استراتژیک مهم و دارای سیستم های دفاعی ضعیف بودند که خط مقدم جبهه خودی را تامین می کردند. در برخی موارد – مانند بمباران لندن توسط کشتی های هوایی آلمان- هدف شکستن اراده غیرنظامیان بود و بمب هایی که بر روی شهرها ریخته می شد، به معنای ترساندن مردم روی زمین بود تا جایی که آن ها را خواستار پایان جنگ کند.
پرواز بمب افکن های Heinkel He 111 در طول نبرد بریتانیا در سال ۱۹۴۰. علیرغم دستاوردهای تکنولوژیکی اش، آلمان نازی هرگز نتوانست بمب افکنی دوربرد و چهار موتوره را عملیاتی کند که این کشور را از هدف قرار دادن اهداف دوربرد محروم می کرد تا این که موشک های V-1 و V-2 را در اواخر جنگ عملیاتی کرد.
جنگ جهانی دوم
در طول جنگ جهانی دوم، بمب افکن به سطوح قبلاً غیرقابل تصوری از قدرت دست یافت. نسل جدید بمب افکن ها، طرح های هواپیمایی تک بال را با موتورهای شعاعی قوی تر ترکیب کرده و هواپیماهای سریع تر و با ارتفاع پروازی بالاتر را با قدرت حمل بمب های بسیار بزرگ تر را خلق کردند.
بمب افکن ها بمب های خود را با استفاده از بمب انداز مکانیکی اختصاصی که از ارتفاع و سرعت هواپیما برای محاسبه نقطه برخورد رشته ای از بمب ها استفاده می کرد، رها می کردند که یک جهش بزرگ بود و خلبان تنها نیاز داشت که به هدف نگاه کند.
بمب افکن ها تقریباً بلافاصله پس از شروع جنگ وارد عمل شدند و نیاز به جبران خسارت ها و در دسترس بودن فناوری های جدید به این معنی بود که آن ها نیز مانند همه انواع هواپیما در معرض یک انقلاب عظیم قرار داشتند.
نیروهای هوایی مانند نیروی هوایی ارتش آمریکا (USAAF) جنگ را در سال ۱۹۴۰ با بمب افکن های دو موتوره ای مانند B-25 Mitchell با حداکثر سرعت ۴۳۵ کیلومتر در ساعت، بمب هایی به وزن حدود ۲,۱۵۰ کیلوگرم و حداکثر ارتفاع ۲۴,۲۰۰ پا آغاز کردند.
در پایان جنگ، بمب افکن اصلی نیروی هوایی ایالات متحده آمریکا، هواپیمای B-29 Superfortress با حداکثر سرعت ۵۷۰ کیلومتر در ساعت، قدرت حمل بمب حدود ۵,۵۰۰ کیلوگرمی و حداکثر ارتفاع ۳۱,۰۰۰ پایی بود.
علی رغم پیشرفت در سرعت و قدرت، بمب افکن ها هنوز هم دقت بسیار ضعیفی داشتند، به خصوص با افزایش ارتفاع بمباران. حمله به یک محوطه بزرگ ریلی در اروپا ممکن بود به تعداد زیادی بمب افکن نیاز داشته باشد، با این امید که حداقل تعداد انگشت شماری از آن ها بتوانند بمب هایی را رها کنند که نزدیک به هدف زمین خورده و خسارت وارد کنند.
بمب افکن ها همچنین باید با آتش زمینی، توپخانه های ضد هوایی، و جنگنده های نیروهای مدافع مواجه می شدند، موضوعی که حملات بمب افکن ها را پیچیده تر کرده و اغلب دقت را کاهش می داد.
پوستری از نیروی هوایی ایالات متحده در سال ۱۹۴۴ که قدرت بمب افکن سنگین Boeing B-29 Superfortress را نشان می دهد.
کشورهای مختلف از بمب افکن ها به روش های متفاوتی استفاده می کردند. آلمان در اوایل جنگ از بمب افکن ها برای بمباران استراتژیک و تاکتیکی استفاده می کرد و بمب افکن های این کشور نقش اصلی را در نبرد بریتانیا بر عهده داشتند، که یک ماموریت استراتژیک بود، و همچنین پشتیبانی هوایی از نیروهای زمینی آلمان در طول عملیات های تهاجمی سریع آن ها موسوم به حمله رعد آسا (Blitzkrieg، به عنوان یک ماموریت تاکتیکی.
اما آلمان هرگز نتوانست یک بمب افکن استراتژیک واقعی بسازد که بتواند کارخانه های تانک سازی شوروی را در شرق کوه های اورال یا قاره آمریکا بمباران کند. ژاپن تنها بمب افکن های تاکتیکی را برای ماموریت های تاکتیکی توسعه داد. ایالات متحده و بریتانیا که از سرزمین اصلی اروپا جدا شده بودند و باید راه خود را از اقیانوس آرام باز می کردند تا به میدان نبرد برسند، مجبور به توسعه یگان های بمب افکن استراتژیک و تاکتیکی شدند.
همچنین بمب افکن ها سلاح نهایی جنگ جهانی دوم را به هدف رساندند: بمب اتمی. بمب اتمی دارای قدرت انفجاری بیشتری در یک بمب نسبت به آنچه که صدها بمب افکن می توانستند داشته باشند را در خود داشت. در حالی که یک بمب افکن B-29 معمولی می توانست شش تن بمب را تا ۲,۴۰۰ کیلومتر دورتر از پایگاه خود حمل کند، بمب افکن موسوم به Enola Gay، همان B-29ی که هیروشیما را با بمب اتمی ویران کرد، در یک بار بمباران معادل ۱۵ هزار تن (۱۵ کیلو) ماده منفجره تی ان تی را روی هدف ریخت.
بمب اتمی مشکل دقت بمب افکن ها را حل کرد و این امکان را فراهم کرد که یک بمب افکن به راحتی یک محوطه ریلی اروپایی و شهر مجاور آن را نابود کند. این بمب افکن از جنگ جهانی دوم به عنوان قدرتمندترین سلاح کل جنگ و همه تاریخ تا آن زمان شناخته شد.
بمب افکن Convair B-58 Hustler اولین بمب افکن سوپرسونیک عملیاتی بود. بمب افکن های بعدی مانند B-1 و B-2، سرعت را فدای پنهانکاری و رادارگریزی کردند.
بمب افکن های مدرن
در دوران جنگ سرد شاهد استفاده سریع از موتورهای جت برای بمب افکن ها بودیم که به بمب افکن هایی مانند Convair B-58 Hustler آمریکایی و Tupolev Tu-22 Blinder شوروی امکان می داد تا با سرعت فراصوت (سریع تر از سرعت صوت که معمولاً بین ۱,۲۰۰ تا ۲,۴۰۰ کیلومتر بر ساعت است) پرواز کنند.
توسعه بمب های هیدروژنی که به طور قابل توجهی قدرتمندتر از بمب های اتمی هستند، این امکان را برای یک بمب افکن فراهم کرد تا بخش های بزرگی از قلمرو دشمن را به کلی نابود کند و در یک ماموریت میلیون ها نفر را بکشد. بمب افکن B – ۲ Spirit می تواند تا ۱۶ بمب گرماهسته ای B۸۳ را حمل کند که هر کدام از آن ها قدرت انفجاری ۱,۲۰۰ کیلو تنی دارند. برای مثال، سقوط یک بمب B۸۳ در نیویورک باعث کشته شدن ۱.۸ میلیون نفر و زخمی شدن ۳.۳ میلیون نفر دیگر خواهد شد.
نوآوری دیگر برای تاثیرگذاری چشمگیر بر بمب افکن ها، رادار گریزی یا فناوری پنهانکاری است. از طریق شکل دهی دقیق دماغه، بدنه، بال ها و تثبیت کننده های هواپیما، یک بمب افکن می تواند ردپای کمتری در رادار دشمن داشته باشد یا در بهترین شرایط آن را نامرئی کند. این امر باعث خلق بسیاری از پیشرفت های پس از جنگ در فناوری دفاع هوایی، به ویژه رادارها و موشک های هدایت شونده با رادار شده است که به یک بمب افکن اجازه می دهد تا از سیستم های دفاع هوایی دشمن عبور کنند.
بمب افکن B-52G در حال رها کردن یک موشک کروز Tomahawk. برد ۱۶۰۰ کیلومتری تاماهاک باعث می شود که B-52 با توانایی نفوذ به سیستم های دفاع هوایی دشمن، بتواند محموله پرتابی خود را در فاصله ای ایمن از دشمن رها کند.
توسعه موشک های کروز نیز تاثیر زیادی بر بمب افکن ها داشته است. سلاح های با ارتفاع کم پرواز و مجهز به توربوجت، معمولاً به صورت خودکار تا صدها مایل پرواز می کنند و به بمب افکن های غیر پنهانکار اجازه می دهند تا از فاصله ای دور از هدف خود شلیک کرده و به طور کامل از دفاع دشمن اجتناب کنند. این امر به بمب افکن های قدیمی تر، مانند B-52 Stratofortress یا Tupolev Tu-95 اجازه داده است که حتی با پیچیده تر شدن سیستم های دفاع هوایی دشمن، همچنان در سرویس باقی بمانند.
بمب افکن ها بسیار گران هستند و امروزه تنها ایالات متحده، روسیه و چین بمب افکن های سنگین تولید می کنند. نیروی هوایی ایالات متحده سه بمب افکن B-1 Lancer, B-2 Spirit, و B-52 Stratofortress را در اختیار دارد، در حالی که روسیه بمب افکن های Tu-22M “Backfire” و Tu-160 “Blackjack” را به کار می گیرد.
بمب افکن جدید B – ۲۱ Raider آمریکا از اوایل دهه ۲۰۳۰ جایگزین B – ۱ و B – ۲ خواهد شد .چین نسخه های به روز شده بمب افکن H – ۶ را به پرواز در می آورد و گفته می شود که در حال کار بر روی یک بمب افکن پنهانکار جدید به نام H – ۲۰ است. روسیه در حال کار بر روی یک بمب افکن جدید به نام PAK – DA است، اما جنگ در اوکراین و تحریم های بین المللی به این معنی است که احتمالاً فاقد منابع و بودجه لازم برای اتمام آن خواهد بود.
بمب افکن جدید B-21 Raider که انتظار می رود امسال به پرواز درآمده و بزودی جایگزین بمب افکن های آمریکایی B-1 و B-2 شود.
سخن پایانی
بمب افکن ها در ۱۰۰ سال گذشته به طور چشمگیری موثرتر شده اند. با توانایی پرواز بین قاره ای، استفاده از سلاح های متعارف و هسته ای و قابلیت فرا خواندن با یک پیام ساده به خدمه انسانی، بمب افکن ها ابزاری ارزشمند برای یک ابرقدرت است.
کشورهایی که بمب افکن ها را به پرواز در می آورند، یک باشگاه نخبه و اختصاصی را تشکیل می دهند، باشگاهی که اعضای آن می توانند با صرف هزینه ای هنگفت، ویرانی های عظیمی را به بار آورند.
منبع: روزیاتو