ردپای عشق به یک دختر در دوئل خونین 2 دوست صمیمی

پسر دستفروش که رقیب عشقی اش را در سه شنبه بازار جنت آباد کشته بود امروز پای میز محاکمه ایستاد و گفت برای اعدام آماده است.

کد خبر : ۲۰۱۱۸
بازدید : ۱۷۴۲
پسر دستفروش که رقیب عشقی اش را در سه شنبه بازار جنت آباد کشته بود امروز پای میز محاکمه ایستاد و گفت برای اعدام آماده است.

به گزارش رکنا، در جلسه رسیدگی به این پرونده که امروزدر شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی زالی و با حضور دو قاضی مستشار تشکیل شد ابتدا نماینده دادستان کیفرخواست را خواند.

وی گفت: پوریا 23ساله متهم است سیزدهم مرداد 94 دوست 22ساله اش به نام مصطفی را که دستفروش بود در سه شنبه بازار جنت آباد با ضربه چاقو به سینه اش کشت و گریخت. اکنون با توجه به مدرک های موجود در پرونده برایش تقاضای کیفر دارم.

سپس پدر مقتول در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: پوریا دوست صمیمی پسرم بود اما ناجوانمردانه پسرم را کشت. به همین خاطر به هیچ قیمتی حاضر به گذشت نیستم و برای او تقاضای قصاص دارم.

وقتی نوبت دفاع به پوریا رسید گفت: من در سه شنبه بازار بساط لوازم آرایشی به پا می کردم و مصطفی هم شلوار می فروخت. ما هر روز با هم سرکار می رفتیم و حتی خیلی از شبها هم با هم یکجا می ماندیم. من چند ماه در خانه مصطفی میهمان بودم. مدتی بود دختر جوانی به نام نسیم را به عنوان همکار استخدام کرده و روزی 50 هزار تومان به او دستمزد می دادم. به نسیم علاقه مند شده و بارها به او تذکر داده بودم وقتی من نیستم بساط دستفروشی را رها نکند اما نسیم به حرف هایم گوش نمی داد. او مدام با مصطفی شوخی می کرد تا اینکه او را اخراج کردم.

وی ادامه داد: صبح سیزدهم مرداد 94 نسیم با موبایلم تماس گرفت و گفت در بازار جنت آباد است. به او گفتم او را اخراج کرده ام اما حرفی به من زد که عصبی شدم. او گفت تصمیم گرفته از این به بعد با مصطفی کار کند چون من شیشه ای هستم. از شنیدن این حرف شوکه شدم وبه او گفتم چه کسی چنین حرفی درباره من زده است. وقتی شنیدم مصطفی پشت سرم حرف زده با مصطفی تماس گرفتم و با او قرار گذاشتم. من خودم را به سه شنبه بازار رساندم و بساطم را چیدم تا مصطفی و نسیم هم سر قرار بیایند. همان موقع مصطفی را دیدم که سوار بر ماشین آمد. او می خواست همه وسایلم را با ماشین زیر بگیرد که با او درگیر شدم. من با چاقو به سمت شکم او ضربه ای زدم که از خودش دفاع کرد. کنترل اعصابم را از دست داده بودم که ضربه بعدی را به قفسه سینه اش زدم و فرار کردم. از ترس به خانه یکی از مشتریانم رفته بودم و می خواستم صبح روز بعد خودم را به پلیس معرفی کنم اما همان شب دستگیر شدم.

وی در حالی که سرش را پایین انداخته بود گفت: من واقعا قصد کشتن دوستم را نداشتم و در مدتی که در زندان عذاب وجدان برای لحظه ای مرا رها نمی کند. به همین خاطر از قضات دادگاه می خواهم تا زودتر برایم حکم قصاص صادر کنند.

بهدر پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا رای راصادر کند.
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید