کمکم کنید زنده بمانم
با تلاش دو برادر فریبرز مبلغ ۹۰ میلیون تومان از دیه درخواستی اولیای دم تأمین شده است و با اعلان قبلی نیز مبلغ پنج میلیون تومان دیگر از سوی هموطنان نیکوکار به حساب معتمد خانواده زندانی واریز شده است و او تا رهایی از چوبه دار ۵۵ میلیون تومان فاصله دارد.
کد خبر :
۶۸۶۲۵
بازدید :
۱۴۷۸۲
مردی که به دلیل قتلی ناخواسته فرصت چندانی برای زندگی ندارد، از نیکوکاران درخواست کمک کرد. سال ۱۳۸۵، سال نو خوبی برای فریبرز نبود. هنوز ۲۱ روز از سال جدید نگذشته بود که بیآنکه بخواهد، حادثه از راه رسید. او در لحظهای کوتاه و در جریان نزاع خیابانی به قاتل تبدیل شد.
بر اساس مندرجات دادنامه، پلیس کرمانشاه ۲۱ فروردین سال ۸۵ در جریان نزاع خیابانی منجر به جرح قرار گرفت که در جریان آن جوانی به نام فریبرز با ضربه چاقو موجب مجروحشدن جوان دیگری شد. مجروح ساعاتی پس از انتقال به بیمارستان به دلیل پارگی شش فوت و ضارب از سوی پلیس دستگیر و زندانی شد.
دوست مقتول به نام «رسول» که روز حادثه بر ترک موتورسیکلت مقتول سوار بود، روز حادثه سوار بر موتورسیکلت راه را بر فریبرز بست و به او دشنام ناموسی داد. پس از آن فریبرز نیز پاسخ دشنام مقتول را داد. مقتول که جوانی قویهیکل و ورزیده بود، از پاسخ فریبرز خشمگین شد و پس از پیادهشدن از موتور چاقویی را از جیب خود بیرون آورد و تیغه آن را زیر گلوی فریبرز قرار داد و با دست دیگرش چند مشت به صورت او زد، به نحوی که فریبرز گیج شد و در حالت گیجی به دیوار پشت سرش برخورد کرد.
رسول در ادامه توضیح داد: «پس از آنکه فریبرز به دیوار برخورد کرد، او هم یک چاقو از جیبش بیرون آورد. مقتول با دیدن چاقوی حریف عصبی شد و او را زیر مشت و لگد گرفت. پس از آن فریبرز پا به فرار گذاشت، اما مقتول با سرعت خود را به او رساند و سعی کرد که چاقو را از دست او بیرون بکشد، اما چاقو به سینه او برخورد کرد و فریبرز پا به فرار گذاشت. بعد از آن مقتول را به بیمارستان بردیم و در آنجا فوت شد».
فریبرز بعد از محاکمه به قصاص محکوم شد. پس از آنکه حکم قصاص فریبرز صادر شد، پدرش دچار سکته قلبی شد و از دنیا رفت. مادر فریبرز نیز با فاصله زمانی کوتاهی پس از پدرش از دنیا رفت و فریبرز تنها حامیان جدی خود را از دست داد.
پس از مدت ۱۳ سال با کوشش شورای حل اختلاف ویژه صلح و سازش قتل و رایزنیهای بزرگان و ریشسفیدان فامیل و آشنایان و با بزرگمنشی خانواده مقتول، سازشنامهای در شورای حل اختلاف ثبت شد. بر اساس این سازشنامه، خانواده مقتول به احترام امیرالمؤمنین علی (ع) و تا روز میلاد او، به فریبرز فرصت دادند مبلغ ۱۵۰ میلیون تومان را تأمین و به خانواده مقتول پرداخت کند. با تلاش دو برادر فریبرز مبلغ ۹۰ میلیون تومان از دیه درخواستی اولیای دم تأمین شده است و با اعلان قبلی نیز مبلغ پنج میلیون تومان دیگر از سوی هموطنان نیکوکار به حساب معتمد خانواده زندانی واریز شده است و او تا رهایی از چوبه دار ۵۵ میلیون تومان فاصله دارد.
هموطنان نیکوکاری که تمایل دارند در آستانه میلاد امامعلی (ع) به نجات این زندانی کمک کنند، میتوانند وجوه اهدایی خود را به شماره حساب ۴۱۰۰۰۸۳۴۹۱۴۵ و شماره کارت ۶۲۸۰۲۳۱۴۳۴۸۳۶۹۶۰ به نام فرامرز عبدالهی که معتمد خانواده زندانی محکوم به قصاص است، واریز کنند.
فریبرز که اینک در زندان دیزلآباد کرمانشاه شرایط سختی را سپری میکند، در گفتگو با خبرنگار، از روز حادثه و رنجهایی که در ۱۳ سال زندان متحمل شده است، سخن گفت.
روز حادثه چه اتفاقی افتاد که مرتکب قتل شدی؟
روز حادثه مقتول به همراه یکی از دوستانش سوار بر موتورسیکلت به من رسیدند و راه من را بستند. نمیدانم چرا مقتول برای چندمین بار این کار را تکرار کرد.
حتما پیش از آن اتفاق با هم درگیر شده بودید، در غیر اینصورت دلیلی وجود ندارد که بیدلیل با تو درگیر شود.
نه اینطور نیست. من تازه به آن محل اسبابکشی کرده بودم و پیش از آن اصلا به آن محله رفتوآمد نداشتم. روز حادثه هم مانند بار قبل سر راهم سبز شد و یکباره شروع به ناسزاگویی کرد. آن روز من خسته از کارگری به خانه برگشتم و با فحش ناموسی مقتول مواجه شدم. تنها اشتباه من این بود که مانند قبل تحمل نکردم و جواب مرحوم را دادم. اگر باور ندارید، پروندهام را بخوانید. دوست صمیمی مقتول در دادگاه همین حرفهای من را به قاضی گفت.
چرا با خودت چاقو حمل میکردی؟
شغل من کارگری بود و معمولا همیشه یک چاقوی کوچک برای پوستکندن میوه و غذا درستکردن در محل کار همراهم بود، اماای کاش هیچوقت چاقو در جیبم نبود، همیشه هم به جوانترها این نصیحت را میکنم که هیچوقت چاقو با خود حمل نکنند.
در ۱۳ سالی که در زندان بودی، چه رنجهایی کشیدی؟
چه رنجهایی؟ همه این ۱۳ سال برای من رنج بود. من پسر کوچک خانه بودم و پدر و مادرم سخت به من وابسته بودند. پدرم بعد از شنیدن خبر حکم قصاص دقمرگ شد و دو ماه نشده بود که خبر دقمرگشدن مادرم را نیز به من دادند. (بغضش میشکند) در این ۱۳ سال من به جرم قتل یک نفر زندان نبودم. من چهار نفر را کشتم، مقتول، پدر و مادرم و دست آخر خودم را هم نابود کردم. ۳۳ سالم بود که وارد زندان شدم و الان ۴۷ سال دارم. جوانیام در زندان مرد.
از هموطنان نیکوکار چه انتظاری داری؟
من از کسی انتظاری ندارم، چون میدانم بسیاری از مردم در این شرایط تحریم خودشان به مشکل برخوردهاند، اما به بزرگواری مردم نیکوکار کشورم ایمان دارم. هشت نفر از همبندیهایم در این چند سال به وسیله خیران روزنامه «شرق» آزاد شدند؛ کسانی که مبلغ دیه بسیار سنگین داشتند و حتی خودشان باور نداشتند که مبلغ دیه درخواستی اولیای دم به وسیله هموطنان جور شود.
از هموطنانم درخواست میکنم کمکم کنند آزاد شوم. نمیگویم کمکم کنند زنده بمانم، چون وقتی پدرم مرد، من مردم. وقتی مادرم مرد، من مردم و وقتی همسرم در اوج عزای پدر و مادرم طلاق گرفت، من مردم. روز میلاد حضرت علی (ع) که روز پدر هم هست، نزدیک است. از هموطنان عزیزم خواهش میکنم کمک کنند زنده بمانم تا قبر پدرم را در روز پدر در آغوش بگیرم. نمیدانید چقدر سخت است که پدر و مادر آدم بمیرند و تو حتی نتوانی سر قبرشان بروی. میخواهم سر قبر پدرم بگویم بابا شرمندهام... میخواهم بگویم من تقصیری نداشتم. میخواهم بگویم حلالم کن بابا، حلالم کن مادر. کمک کنید قبرشان را ببوسم.
منبع: روزنامه شرق
۰