ماجرای عشقی که خاکستر شد
وقتی جواب نامربوط داد بنزین را روی خودم ریختم، طناز ظرف بنزین را از دستم گرفت تا این کار را نکنم. اما بنزین روی او هم ریخت، او را از ماشین بیرون کردم و فندک را زدم. اما ناگهان همه جا آتش گرفت.
کد خبر :
۷۰۰۴۰
بازدید :
۱۳۱۲۶
پسر مرد صراف، وقتی از سوی خانواده و دختر مورد علاقهاش طرد شد تصمیم به خودکشی گرفت، اما در این میان دختر مورد علاقهاش کشته شد.
صبح ۱۰ اردیبهشت خبر آتش گرفتن یک دختر و پسر به آتشنشانی و اورژانس اعلام شد. دختر جوان ۹ روز بعد در بیمارستان تسلیم مرگ شد. پسر جوان نیز از ناحیه سر و صورت و بدنش سوخته بود. با مرگ دختر جوان، ماجرا به بازپرس کشیک قتل پایتخت و تیم بررسی صحنه جرم اعلام شد.
در ادامه بررسیها به دستور بازپرس غلامی از شعبه سوم دادسرای امور جنایی تهران تحقیقات آغاز و مشخص شد پسر جوان عامل این آتشسوزی است.
فرید در گفتگو با خبرنگار ما از انگیزهاش برای این آتشسوزی مرگبار میگوید.
چرا میخواستی خودکشی کنی؟
خانوادهام طردم کرده بودند، طناز دیگر مرا نمیخواست، تمام پول هایم را از دست داده بودم؛ انگیزهای برای ادامه زندگی نداشتم.
چرا طناز را آتش زدی؟
با طناز کاری نداشتم، اصلاً دلم نمیخواست برای او اتفاقی بیفتد. شنیده بودم که با پسری نامزد کرده و با او به شمال رفته است. خیلی ناراحت بودم. ساعت ۷ صبح ۱۰ اردیبهشت به پمپ بنزین رفتم و مقداری بنزین تهیه کردم.
بعد از آن به مقابل خانه طناز در منطقه تهرانپارس رفتم، وقتی از خانه بیرون آمد تا سوار خودرواش شود سوار ماشین او شدم وگفتم چرا رهایم کردی؟ وقتی جواب نامربوط داد بنزین را روی خودم ریختم، طناز ظرف بنزین را از دستم گرفت تا این کار را نکنم. اما بنزین روی او هم ریخت، او را از ماشین بیرون کردم و فندک را زدم. اما ناگهان همه جا آتش گرفت.
طناز را از کی میشناختی؟
دو سال قبل با طناز در پیست اسکی آشنا شدم. یک سال از دوستیمان گذشت که پدرم تصمیم گرفت برای سرمایهگذاری به ترکیه برود. آنجا صرافی خرید و مشغول به کار شد، من هم برای مدت کوتاهی به ترکیه رفتم، ولی به خاطر طناز برگشتم.
چرا با او ازدواج نکردی؟
خانوادهام با او مخالف بودند. پدرم میگفت: طناز به خاطر پول هایت تو را میخواهد. اما من توجهی نکردم پارسال برای سرمایهگذاری به همراه طناز به ترکیه رفتم. ۲۷۰ میلیون تومان من دادم و ۳۰ میلیون تومان طناز داد، میخواستیم رستوران راه بیندازیم، اما از شانس بدم شریک ترکیهای پول هایم را بالا کشید.
ناامید و افسرده به ایران برگشتیم و اخلاق طناز تغییر کرد. او دیگر مرا نمیخواست، میگفت: دیگر پول نداری. خانوادهام هم مرا به خاطر طناز طرد کرده بودند. خسته شده بودم و میخواستم به زندگیام پایان بدهم. اما قصدم هرگز کشتن طناز نبود و در بیمارستان متوجه شدم که او کشته شده و هنوز هم باور ندارم.
منبع: روزنامه ایران
۰