همه میدانند که مهران مدیری عاشق این غذاست!
دمپختک غذایی است که شاید این روزها کمتر پخته میشود ولی در قدیم یکی از غذاهای اصلی مردم ایران و به خصوص پایتخت بوده. داستان غذا هم مربوط به دوران همدلی و نزدیکی خانهها به همدیگر است.
قدیمیها میگفتند شاید داستان باشد ولی خب بعضی داستانها هم واقعیت دارد. اصلا اگر واقعیت هم نداشته باشد، آنقدر شیرین است که با خواندنش واقعی میشود؛ حالا میخواهد واقعیت هم نداشته باشد.
مهم این است که این داستانها دهان به دهان نقل شده و به ما رسیده پس ما چرا سخت بگیریم و دنبال صحت و سقم داستان باشیم. داستان این غذا به قول قدیمیها به ۳۰۰-۲۰۰ سال قبل برمیگردد، حالا کمی کمتر یا بیشتر. فقط خیلی قدیمی است و البته خوشمزه و کمی شفته- داستان این شماره- دمپختک. البته امروزه دمپختک را با لپه باقالا و برنج درست میکنند.
دمپختک غذایی است که شاید این روزها کمتر پخته میشود ولی در قدیم یکی از غذاهای اصلی مردم ایران و به خصوص پایتخت بوده. داستان غذا هم مربوط به دوران همدلی و نزدیکی خانهها به همدیگر است.
میگویند در خانهای که وسط حیاطش یک حوض بزرگ زیبا و دور تا دورش اتاقهای تو در تو قرار داشته، چند خانواده خوش و خرم دور هم زندگی میکردند. در یکی از این اتاقها زوج جدیدی زندگی میکردند. مرد، کارگری روزمزد بوده و زن هم قالیبافی میکرده است. وضع مالیشان هم مثل بقیه افراد خانه بزرگ در حد معمولی؛ اینقدر که سر گرسنه به بالین نمیگذاشتند و...
یک روز بیخبر برای زوج جوان مهمان میرسد، خواهرشوهر و بچههایش و مادر شوهر و برادر شوهر و زن و بچه و... کلی فامیل شوهر از شهرستان برای سر زدن به پسرشان، مهمان تازه عروس میشوند؛ تازه عروسی که در پستوی خانهاش چیز زیادی پیدا نمیشود. تازه عروس نگران بوده و نمیخواسته جلوی فامیل شوهر شرمنده شود، به آشپزخانه خانه دسته جمعیشان میرود و هر چه میگردد، موادی برای درست کردن غذا پیدا نمیکند.
همسایهها که نگرانی او را میبینند، برای اینکه همسایه جوانشان سربلند شود، شروع میکنند به جمع کردن آذوقه؛ یکی برنج میآورد. دیگری کمی بلغور، جو، گندم و کشمش. همسایهروبهرویی کمی گوجه و سبزی میآورد. همسایه بغلی لوبیا و عدس و کمی گوشت و... ولی هر کدام اندازه یک کف دست. اندازه یک کاسه کوچک که هیچکدام به تنهایی نمیتوانند یک غذای آبرومندانه بسازند.
اما یکی از همسایهها تصمیم میگیرد تمام مواد اهدایی را با هم قاتی کند و بپزد که در آخر پلویی مخلوط به دست میآید که مزهای بینظیر دارد. عروس جوان هم با افتخار پلوی قاتیاش را سر سفره میبرد و کمی بهبه و چهچه میشنود.
اما نادر میرزا قاجار در کتاب خوراکهای ایرانی درباره دمپخت پلو نوشته است:
به ترکی: چکمه پلو میگویند. آب آتش را چنان میگیرند که این پلو به اندازه پلوهای دیگر برآید. نه خمیر گشته و نه زنده. آنچنان باشد که نخست پیاز خرد کرده با روغن پاک تابند سپس آب ریزند. به اندازه برنج شسته و به ریگ ریزند. کشمش و گوشت پخته و خرما یا همان کشمش و خرما یا کشمش تنها. چون نیمه برنج ریخته باشند، بریزند و نیمه دیگر برنج پس از آن ریزند و دم کنند. این پلو با کدو نیز بپزند. این خوراک باید دانست که این پلو نخست گونه است که از برنج پختند و اکنون نیز برخی از دشتنشینان جز اینگونه نپزند.
منبع: ایسنا