مردی که از جهنم برگشت

مردی که از جهنم برگشت

از بین ۳۰ هزار نفر از ساکنان شهر سنت پیر در سال ۱۹۰۲ فقط یک نفر زنده ماند؛ مجرمی به نام لودگار سیلباریز.

کد خبر : ۱۳۴۶۲۱
بازدید : ۲۶۵

پلیس بعد از سال‌ها صرف وقت و هزینه‌های بسیار، یکی از باسابقه‌ترین مجرمان و جنایتکاران شهر را دستگیر می‌کند؛ خلافکاری که مهم‌ترین کار او در تمام طول عمرش جنایت‌های سنگین بوده؛ این مجرم سابقه‌دار بعد از دستگیری به سلول انفرادی منتقل می‌شود، اتاقی کوچک در زیرزمینی نمور.

حالا دیگر سکوت و آرامش به شهر بازگشته اما تمام آرامش با یک اتفاق کوچک به‌هم می‌ریزد؛ یکی از بلایای طبیعی، بی‌خبر از راه می‌رسد.  آتشفشانی مهیب که نه تنها آرامش را از چهره شهر می‌دزدد بلکه درهای زندان را به روی مجرمان در دام افتاده باز می‌کند و این بار از بین تمام زندانیان تنها فرد زنده‌ای که از حادثه مرگبار سالم بیرون می‌آید، مجرمی است که پلیس برای دستگیری او تلاش زیادی کرده بود.

شما داستانی شبیه آنچه در فیلم‌های‌ هالیوودی یا کتاب‌های تخیلی اتفاق می‌افتد، نمی‌خوانید، این بخشی از اتفاقی واقعی است که در یکی از شهرهای آمریکای مرکزی افتاده است. اگرچه باور کردن این اتفاق حتی بر پرده بزرگ سینما هم سخت است. اما این داستان واقعیت دارد، چیزی شبیه به یک خوش‌شانسی بزرگ یا معجزه‌ای باورنکردنی برای هدایت فردی گناهکار.

داستان لودگار سیلباریز می‌تواند دستاویزی برای ساخت یک فیلم سینمایی باشد، داستانی عجیب و گیج‌کننده که به سختی می‌توان درستی آن را باور کرد. لودگار سیلباریز در سال  ۱۸۷۵میلادی و در شهر سنت پیر بزرگترین شهر جزیره مارتینیک به دنیا آمد. شهری که کوه مونت پولیه مرتفع‌ترین کوه آتشفشانی دریای کارائیب و یکی از فعال‌ترین کوه‌های آتشفشانی این منطقه را در خود جای داده است.

مردم این شهر همیشه به خاکسترهای گوگرد که از دهانه کوه خارج می‌شد عادت داشتند و سکوت کوه چیزی بود که ازآن لذت می بردند. این کوه برای مردم جزئی از زندگی‌شان بود، کوهی آرام و مهربان؛ جایی برای تفریح و برگزاری جشن. شاید هیچ‌کس فکر نمی‌کرد که روزی این کوه مهربان چنان خشمگین شود که همه آنها را در خشم خود بسوزاند. فوران «مونت پولیه» بزرگترین حادثه آتشفشانی قرن بیستم است.

14

فورانی که در ساعت ۷:۵۲ صبح به وقت محلی در ۸ می ۱۹۰۲ رخ داد و در عرض یک دقیقه جان ۳۰ هزار نفر ازمردمی که سال‌ها در کنار این کوه زندگی کرده بودند را گرفت. این کوه آتشفشان در مدت چند دقیقه توانست شهر پر جنب و جوش سنت پیر که در آن زمان در زیبایی با پاریس رقابت می‌کرد را کامل بسوزاند و به قبرستان ارواح تبدیل کند.

آتشفشان تا آن زمان برای بسیاری از ساکنین شهر ناشناخته بود، آنها حتی تصور نمی‌کردند این دودهایی که از قله کوه خارج می‌شوند می‌تواند روزی با گدازه‌هایی همراه شود و همه آنها را در آتش خشم خود بسوزاند.

لودگار سال‌ها در این شهر به شرارت و دزدی مشغول بود اما همیشه می‌توانست راهی برای فرار از دست پلیس پیدا کند. اما در نهایت پلیس در ۷ می ۱۹۰۲ تنها یک روز پیش از فوران مرگبار او را دستگیر و به سلول انفرادی کوچکی که در یک غار صخره‌ای و در زیر زمین قرار داشت، منتقل کرد.

سلولی که هیچ پنجره‌ای نداشت و لودگار با خودش فکر می‌کرد که سالیان سال باید در این سلول بماند و بپوسد. اما فکر نمی‌کرد کوهی که سال‌ها در کنارش زندگی می‌کرد و همیشه نسبت به آن بی‌توجه بود چه سرنوشتی رابرای آنها که دربیرون زندان بودند رقم خواهدزد.

در آن موقع، چند هفته‌ای بود که کوه با علائمی، سعی در اعلام روز واقعه داشت، شاید با زبان بی‌زبانی می‌خواست مردم را از آن منطقه دور کند.  سه روز پیش از آن فوران مرگبار، مردم شهر خود را برای برگزاری جشن بزرگ در دامنه کوه آماده می‌کردند اما خاکسترهای دهانه آن‌قدر زیاد شد که مردم را از تصمیمی که داشتند منصرف کرد.

به طور حتم اگر در آن سال‌ها کسانی که در زمینه فعالیت های آتشفشانی اندکی خبره بودند به آن ناحیه می‌آمدند از علائم دهانه آتشفشان متوجه می‌شدند چه حادثه‌ای در کمین مردم منطقه است.

چراکه عرض حفره آتشفشانی این کوه، حدود ۱۵۰ متر یعنی بیشترین عرض و برآمدگی‌های آن به ارتفاع ۳۰۰ متر رسیده بود؛ اما هیچ‌کدام از ساکنین محلی به این علائم دقت نکردند، آنها بیشتر، کوه‌ را به تهدیدهای پوچ می‌شناختند.

گرچه با فوران‌هایی بیشتر در چند روز ‌مانده به حادثه، کوه علائم خطر بیشتری از خود نشان داد اما محلی‌ها باز هم حاضر به قبول واقعیت نبودند. در نهایت و با تمام اخطارهایی که کوه داد و مردم شهر سنت پیر آن را نادیده گرفتند، زمان حادثه رسید.

شکاف بالایی کوه باز شد و جریان حاصل از فعالیت آتشفشانی به پایین کوه سرازیر شد. این گدازه‌های مرگبار با دمایی در حدود ۱۰۰۰ درجه سانتی‌گراد و با سرعتی حدود ۶۷۵ کیلومتر در ساعت، هر موجود زنده‌ای را در کام خشم خود فرو بردند و به هیچ‌کس فرصت فرار ندادند.

در مدت چند روز تمام شهر سوخت. هیچ چیزی جز خاکستر از مردم و ساختمان‌های شهر باقی نماند. جسدهای سوخته حاکی از آن بود که مردم در همان لحظه اول مرده‌اند. آنها حتی نتوانسته بودند برای فرار از سرنوشت شومی که روزگار برای آنها رقم زده بود قدمی بردارند یا پنهان شوند.

پس از فروکش کردن گدازه‌ها زمان آن رسید که نیروهای امدادی وارد شهر سنت پیر شوند. انگار شهر منفجر شده بود و دودهای سیاه حاصل از فوران، آسمان را تا شعاع ۵۰ مایلی سیاهپوش کرده بود. آنها از شکل و حالت جسدهای سوخته به این مساله پی بردند که هر کسی در حال انجام چه کاری بوده است.

نجات معجزه‌آسا

در لحظه وقوع حادثه، لودگار سیلباریز بی‌خبر از همه جا در سلول تاریک و کوچکش نشسته بود و به زندگی آینده اش فکر می‌کرد. حبس ابد و ماندن در جایی تاریک، برای او که همیشه آزاد بود سخت بود. اما اتفاقی عجیب و غیرممکن باعث آزادی او از این سلول تاریک شد و ناگهان حرارت حاصل از گدازه‌هایی با دمای بالای ۱۰۰۰ درجه، در سلول انفرادی این مجرم ۲۷ ساله سیاهپوست را باز کرد.

لودگار که در آن موقع از دنیا بی‌خبر بود و نمی‌دانست در اطرافش چه می‌گذرد از ترس خشکش زد. اما چند لحظه بعد با تسلط بر خود، سعی کرد تا راهی برای نجاتش بیابد. لباس‌هایش را در آورد و سعی کرد تا با لباس‌های خیسش مانع ورود گرما و حرارت به سلولش شود.

14

   لودگار سیلباریز بعد ازوقوع آتشفشانی که درعرض یک دقیقه جان۳۰ هزار نفررا گرفت زنده ماند

هر چند تمام این تلاش‌ها بی‌فایده بود اما با این حال باعث شد تا ریه‌های او مانند ۳۰ هزار نفر دیگری که در این شهر زندگی می‌کردند از داخل نسوزد و همین مساله باعث زنده ماندن و نجات لودگار سیلباریز شد.

او ۴ روز تمام در سلولش در زیر زمین مدفون بود تا نیروهای امدادی که وارد منطقه شده بودند با شنیدن صدای ضعیف گریه‌اش او را از سوراخ داخل کوه نجات دادند. پس از نجات از این فوران آتشفشانی عظیم، افرادی که او را پیدا کرده بودند، او را با نام مردی که از جنهم آتش زنده خارج شده است می‌شناختند.

اما نکته جالب اینجا بودکه بعد از این حادثه، زندگی لودگار دچار تحول بزرگی شد، او از تمام اعمال زشتی که تا آن زمان انجام داده بود اظهار پشیمانی و از خدا طلب بخشش کرد و تا سال ۱۹۲۹ و زمانی که لودگار تازه به سن ۵۴ سالگی رسیده بود، دیگر هیچ‌وقت عمل خطایی انجام نداد.  

جالب است بدانید که آتشفشان کوه مونت پولیه هنوز هم به عنوان فعال‌ترین آتشفشان آمریکای مرکزی شناخته می‌شود. به همین دلیل با گذشت حدود ۱۱۰ سال از این حادثه، شهر بازسازی نشده و جمعیتی کمتر از ۱۰۰ نفر در آن زندگی می‌کنند. اما سلول انفرادی لودگار در کنار ساختمان‌های سوخته شهر به عنوان یکی از مناطق دیدنی شهر معرفی می‌شود و هنوز هم افراد زیادی برای دیدن این سلول کوچک و تاریک به این منطقه می‌روند.  

15

منبع: همشهری

۱
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید