نخستین انسان در ایران که بود؟
نشانههای انسانهای راست قامت را برای نخستین بار در جاوه اندونزی کشف میکنند، به همین دلیل به آنها "انسان جاوا" میگویند. این نسل از انسانها در اندونزی توسط یک پزشک هلندی کشف شدند که شانس زیادی داشت، چون باستان شناسان امروزی معتقدند شانس بخش بزرگی از انسان شناسی و باستان شناسی است.
نخستین انسان در ایران که بود و چگونه کشف شد؟ آیا نسل امروز انسانها از میمونها بود؟ علم باستانشناسی چه قدر میتواند به این نوع از پرسشها پاسخ دهد؟
میردامادی، معاون پژوهشی بنیاد ایران شناسی با بیان برخی خصوصیاتی که برای نخستینبار به انسانهای ایرانی نسبت دادهاند گفت: براساس آنچه اثبات شده، نخستین مردمانی که مس را کشف کردند، نخستین کسانی که آتش را کشف کردند، کسانی که ذوب فلزات را آغاز کردند، کسانی که کشاورزی را برای کاشت و برداشت استفاده کردند، کسانی که سکه را ضرب کردند، کسانی که عطر را تولید کردند، کسانی که کشتی را ساختند، کسانی که حروف الفبا را ایجاد کردند، کسانی که شیشه و زغال سنگ را ایجاد کردند و به کُروی بودن زمین پی بردند و حتی عمل جراحی روی چشم انجام دادند و دندان مصنوعی استفاده کردند و منشور حقوق بشر را نوشتند ایرانیها بودند.
وی اظهار کرد: از سوی دیگر موارد زیادی داریم که به ایرانیها نسبت دادهاند، اما هنوز نتوانستهایم آنها را اثبات کنیم. به عنوان مثال ایرانیها نخستی مردمانی بودند که پا به قاره آمریکا گذاشتند که آنها را داریوش و سپاهیانش مینامند. انسان چالشی در حوزه علم و دین است و نظریات مختلفی بیان میکند.
حکمتالله ملاصالحی - باستان شناس - نیز در سخنانی کوتاه اظهار کرد: هیچ دانش دانشمند و دورهای نمیتوان اثبات انسانیت ایرانیها را رد کند، امروز تصویری از انسان بودن ماست که در دوره جدید به برکت انسانشناسی از آن درس گرفتهایم. ما را از نگاه ظرف آزاد میکند و به نگاه قرآنی حساستر.
او افزود: اگر خودم طلبه باستانشناسی نبودم، شاید نگاه قرآن در این زمینه را درک نمیکردم؛ اما اکنون معتقدم هرچقدر نظام باستان شناسی را بشناسیم، دستمان برای عبور از جامعه و داشتن نگاهی دقیقتر و علمیتر بازتر است.
حامد وحدتینسب، کارشناس ارشد باستانشناسی که دکترای انسانشناسی پیش از تاریخ را از دانشگاه آریزونا گرفته، در این سمینار بحث نخستین انسانها در ایران را مورد بررسی قرار داد.
این عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس با رتبه دانشیاری در ابتدای صحبتهایش به داستان تطور یا تکامل و برداشتهای داروین و نگاه تطوری و نگاه مذهبی در غرب و شرق را مورد بررسی قرار داد. او نخست به برخی اظهارنظرها که به چارلز داروین، دانشمند برتر قرن نسبت دادهاند که نسل انسان را از میمون میداند اشاره کرد و گفت: این یک تصور است. داروین هیچگاه چنین صحبتی را مطرح نکرد، مخالفانش بودند که برای تحقیرآن این بحث را در سطح جامعه پراکندند.
او توضیح داد: چارلز داروین دانشجوی پزشکی بود، به کلیسا میرفت و مطالعه میکرد که کشیش شود. چون از خانواده مرفهی بود و دغدغه مالی نداشت، هردو را رها کرد و به مدت سه سال ونیم به سفر پرداخت. او به آمریکای جنوبی رفت و انواع جانوران را به انگلیس برد و سالها زمان خود را صرف مطالعه روی آنها کرد. وی در مطالعاتش به این نکته رسید که برخی از موجودات به یکدیگر شبیهترند و برخی دیگر با یکدیگر تفاوتهای زیادی دارند. در آن زمان هنوز علم نمیتوانست این موضوعات را توضیح دهد. اما داروین توانست و علاوهبر این بحث، در خلال نوشتههایش نشان داد که به خالق هستی معتقد است. بنابراین داروین هرگز نگفت انسان از نسل میمون است، بلکه تاکید کرد همه موجودات با یکدیگر قرابت و جد مشترک دارند.
وحدتی نسب با بیان اینکه بین هفت تا هشت میلیون سال پیش موجوداتی زندگی میکردند که به مرور از آنها موجودات دیگری ایجاد شدند و در نهایت نسلشان به انسان مدرن کنونی رسید و رشد کرد تا امروز که ما هستیم گفت: زمانی که به عقب میرویم، هیچ جایی را نمیبینیم که میمون یا اورانگوتان در اجدادشان باشد.
او ادامه داد: روند پی بردن مکانیسم طبیعت که چرا موجودات به این شکل هستند براساس نظر داروین به کارهای پیشینیان خود برگشت داده شده است. چون دقیقا صحبتی که ابوریحان بیرونی در قرن چهارم درباره تطور موجودات مطرح میکند، عین به عین مشابه داروین است. او هزار سال بعد از داروین زندگی کرده است؛ در حالی که داروین نیز بیشترین کارها و اقداماتش را براساس صحبتهای مارکز اسپنسر؛ دانشمند بداخلاقی که بسیار شایعه است هیچ گاه یک کتاب هم نخوانده است، دارد.
براساس این اعتقادات که بسیار شبیه یکدیگر هستند، موجودات را اگر رها کنید علاقه زیادی به ازدیاد دارند. زادگان هر نسل با والدینشان متفاوت هستند. و این تفاوت منجر به گونه گونهای میشود. آنانی موفقترند که با محیط سازگارتر هستند. (تنازع برای بقا دارند)
وحدتی نسب ادامه داد: زمانی که داروین عقاید خود را مطرح میکند، در عصر روشنگری و ویکتوریایی زندگی میکرده است. با این وجود کیسا مقابل آن جبههگیری میکند، چون پذیرفتن اینکه انسان مانند دیگر موجودات با آنها قرابت دارد به ویژه برای کلیسای مسیحیت بسیار سخت است. در واقع زمانی که داروین نظر خود را مطرح میکند، اسقف اعظم بریتانیا حتی سنِ کره زمین را براساس تعداد پیامبران بررسی کرده و آن را به صورت رسمی اعلام کرده بود. صحبتی که پس از آن هیچکس جرات نکرد آن را رد کند؛ اما داروین با اثبات میتوانست این کار را انجام دهد.
او در ادامه به داستان تطور در اسلام اشاره کرد و گفت: بحث خلقت انسان آسمانها و زمین و تطور در اسلام متفاوت هستند. چون در این میان یک پرسش پیش میآید، چرا زمانی که گالیله بحث مرکز بودن و گرد بودن زمین را مطرح کرد، در اروپا جار و جنجال زیادی به پا شد؟ در حالی که در شرق کسی حتی در این زمینه صحبت نمیکرد. چون در آن زمان در قرن چهارم هجری هیچکس تردید نداشت که زمین گرد است و ابوریحان بیرونی در آن زمان مشغول توضیح روی زمان طلوع و غروب خورشید بود.
او در ادامه درباره بحث پیدایش انسان از منظر علمای اسلام پرداخت و گفت: برخی علمای اسلامی تطور را به عنوان مکانیزمی که خداوند به موجودات اجازه وارد شدن به دنیا و در نهایت خارج شدن از آن را میدهد داده است.
وحدتی نسب بار دیگر با تاکید بر اینکه جدایی اجداد انسان از اجداد میمونها حدود هفت میلیون سال پیش رخ داده گفت: ما در آن زمان چیزی به نام انسان نداریم و برای آنها «انسان ریخت» میگوییم. از آن زمان بوده که براساس جهش ژنتیکی این نوع موجودات یعنی توانایی راه رفتن روی دو پا به مرور ظرفیت آنها برای تبدیل شدن به نسل مدرن انسانها ایجاد میشود.
او که کارشناسی و کارشناسی ارشد خود را در گرایش علوم جانوری دانشگاه تهران گرفته است، سه سوال را در این زمینه مطرح کرد: نخستین بار کدام گونه یا گونههای انسانی در ایران ساکن شدند؟ سابقه حضور نخستین انسان در ایران چه زمانی بوده است؟ شواهد برای تایید این حضور چیست؟
او در ادامه با ارائه جدولی که حضور انسانها را به پنج دوره تقسیم میکند، از دوره سوم یعنی پارینه سنگی جدید (عصر انسان هوشمند)، معتقد است که انسان مدرن از آن زمان ایجاد میشود و بر این قضیه تاکید میکند که برخی از موجودات از گذشته تاکنون و از ابتدای پیدایش موجودات روی کره زمین به قضیه منقرض شدن انسانها توجهی ندارند، در حالیکه تاکنون 98 درصد موجودات روی زمین منقرض شدند.
به گفته وحدتی نسب، در دوره پارینه سنگی قدیم چهار تیپ انسان مختلف زندگی میکرده است؛ انسان ماهر که فقط در آفریقا بوده، انسان کارگر که به اوراسیا نیز میرسد، انسان راست قامت که بیشتر در آسیای جنوب شرقی وجود دارد و انسان هایدلبرگ که از نظر ظاهری بیشتر شبیه انسانهای امروزی است.
به گفته وی، نشانههای انسانهای راست قامت را برای نخستین بار در جاوه اندونزی کشف میکنند، به همین دلیل به آنها "انسان جاوا" میگویند. این نسل از انسانها در اندونزی توسط یک پزشک هلندی کشف شدند که شانس زیادی داشت، چون باستان شناسان امروزی معتقدند شانس بخش بزرگی از انسان شناسی و باستان شناسی است.
کسانی هستند که سالها در بخشهای کویری و نقاط مختلف دنیا کاوش میکنند، اما چیزی به دست نمیآورند؛ اما این پزشک هلندی در یک سفر ناگهانی و با اجیر کردن تعدادی از کارگردان در کنار دریا اسکلت انسان جاوا را کشف میکنند، اما در آن زمان هیچ کدام از مسئولان و افراد حرف این پزشک را قبول نمیکنند، به طوریکه آخر عمرش خود پزشک نیز از نظر خود درباره انسان بودن نشانههای کشف شده برمیگردد که اسکلتهای به دست آمده متعلق به انسان نیستند.
به گفته وی برقراری ارتباط ، شکار، تعرق، لاشهخواری، تبر دستی آشولی، تشخیص تغییر فصل، خروج از آفریقا و کنترل آتش از ویژگیهای این انسان است که انسانهای دوره بعدی یعنی انسان کارگر این ویژگیها را به یک مرحله جلوتر میرساند.
او با اشاره به ابزار «تبر دستی آشولی» که یک قلوه سنگ برای انجام چند کار متفاوت است میگوید: در دورههای بعدی باستان شناسان نمونههای دیگری از این ابزار را کشف میکنند که بزرگتر هستند و در دست جا نمیگیرند پس از بررسیهای گوناگون به این نتیجه میرسیم که هیچ استفادهای از آنها نشده است بلکه فقط برای فخر فروشی به دیگر انسانها در آن دوره این وسیله ساخته شده است.
در واقع این اقدام را میتوان به نمونهای از اقدام انسانهای امروزی مقایسه کرد که استفاده از ماشینهای مدل بالا در قرن بیست ویک را فقط به همین دلیل در دست دارند. به نظر میرسد از نظر چنین فکرهایی تفاوت چندانی با یکدیگر ندارند. به مرور موی بدن خود را از دست میدهند، تعرق میکنند، دمای بدن بالای بدنش کم میشود؛ پس میتوانند از آفریقا خارج شده و با سفر به نقاط دیگر ارتباط برقرار کنند.
او با اشاره به اینکه چه مدارکی از حضور این انسانهای گذشته در ایران وجود دارد بیان میکند: در محوطه دمانیسی گرجستان زمانی که کلیسایی را کاوش میکردند، قدیمیترین شواهد از حضور انسان در نزدیکی مرزهای ایران از یک میلیون و 750 هزار سال پیش به دست میآید، یعنی این نوع انسانها در آن زمان در نزدیکی ایران ساکن بودند.
این باستانشناس در ادامه به ویژگیهای انسانهای دوره پارینه سنگی میانی اشاره میکند و گفت: در این دوره عصر انسان نئاندرتال است، بقایای فرهنگی این انسان در ایران به صورت دست افزارهای انسانی به جای مانده است. این نوع از انسانها به مرور از نظر جسمانی مدرن می شوند، اما از نظر رفتاری نمیتوانند. حتی آنها نمیتوانند از کشور فلسطین جلوتر بروند و بین آفریقا و فلسطین ماندگارند.
او سپس به طرحی که از انسانهای نئاندرتال در یک موزه وجود دارد که زندگی غارنشینی آنها را به نمایش میگذارد و بر اساس مطالعات باستان شناسان یک انسان معلول در 57 هزار سال پیش بین آنها زندگی میکند که به دلیل معلولیتش نمیمیرد، اشاره کرد و افزود: در بیستون ایران نیز براساس کاوشی که در سال 1952 توسط یک باستانشناس خارجی انجام شد، بخشی از انسان نئاندرتال کشف شد در منطقه همیان لرستان نیز که قدیمیترین تاریخ قطعی یک محوطه تاریخی در ایران را دارد آثاری از حدود 158 هزار سال پیش به دست آمده است.
به گفته وی، محوطه میرک در ایران نیز که یک محوطه روباز تاریخی است، از نظر دستافزارهای سنگی در دنیا مشهور است. در این محوطه میلیونها قطعه وجود دارد که به نظر میرسد استادکاران ساخت قطعات و ابزارهای سنگی در این منطقه زندگی میکردهاند.
وی همچنین به ویژگیهای انسان های نئاندرتال در دوره پارینه سنگی میانی براساس ویژگیهای ساختار اجتماعی و اقتصادیشان اشاره کرد و افزود: این پیچیدگیها در ریختشناسی و فناوری، شکار گروهی مستقیم، جمعآوری، لاشهخواری، همبستگی با محیط، مهار آتش، بیان حروف صدادار، تدفین و مرگ آگاهانه و دفن مردگان به وضوح مشخص است.
او در بیان ویژگیهای انسان دوره پارینه سنگی جدید در ایران یا انسان هوشمند نیز گفت: این انسانها حدود 40 هزار سال پیش ظاهر شدند، این انسانهای هوشمند نخستینبار در چه منطقهای ظاهر شدند بحثهای زیادی دارد.
هرقدر ما از اروپا به سمت شرق حرکت میکنیم محوطههای مربوط به آن قدیمیترند. در این محوطهها ابزارهای دخت و دوز به دست آوردهایم چون بازه زمانی آنها یک بازه بسیار سرد بوده است. همینطور ابزارهای ترکیبی توسط آنها زیاد درست شده است.
برای نخستینبار هنر منقول برای ساخت پیکرهها و آویزهها در دوره پارینه سنگی جدید به دست آمد. مانند غار لاسکو با قدمت 30 هزار تا 12 هزار سال پیش که به لحاظ ابزار سنگی و ترکیبی این انسانها به پیشرفت رسیدهاند، آنها دو نوآوری یعنی پرتاب نیزه و تیر و کمان که زمان ساخت آن به 17 هزار سال پیش برمیگردد، دارند.
حامد وحدتی نسب برای پاسخ به این پرسش که «کدام انسان در ایران ابتدا بوده است» گفت: با توجه به شواهد باستان شناختی، موقعیت جغرافیایی و شواهد انسان شناختی در پیرامون گستره جغرافیای ایران امروز،انسان راست قامت (کارگر)، از دوران پارینه سنگی قدیمی در ایران زندگی میکرده است اما با توجه به کمبودهای گاه نگاری در محوطههای باستانی ایران ارائه تاریخ دقیق این حضور امکان پذیرنیست
وی افزود: از سوی دیگربا توجه قرار گیری ایران در مسیر عبور ایران در دوره پارینه سنگی قدیم و همچنین شواهد به دست آمده از دمانیسی احتمال داده می شود انسان از حدوددو میلیون سال پیش در ایران زندگی میکرده است.
با این وجود وحدتی نسب تاکید کرد:مهم ترین مشکل باستان شناسی دردوره پارینه سنگی نبود بقایای این انسانها چون کاری این دوره زمانی انجام نشده است برای همین نمیتوانیم اظهار نظر خاصی داشته باشیم
او در پایان اظهار امیدواری کرد: تا چند سال دیگر بتوانیم خبری از کشف جمجه انسان مربوط به دوران پارینه سنگی در ایران داشته باشیم.
منبع: ایسنا