چرا نسل حضرت یوسف (علیه السلام) به پیامبری نرسید؟
یکی از سوالات رایج درباره حضرت یوسف (علیه السلام) این است که چرا از نسل حضرت یوسف (علیه السلام) به پیامبری نرسید؟ یا چرا فرزندان یوسف پیامبر (علیه السلام) پیامبر نشدند؟ در این مطلب پاسخ کامل این سوال را آورده ایم.
قصد داریم بگوییم چرا از نسل حضرت یوسف (علیه السلام) به پیامبری نرسید؟ ماجرایی معروف در اینباره روایت می شود که آن را نیز بررسی خواهیم کرد.
یکی از سوالات رایج درباره حضرت یوسف (علیه السلام) این است که چرا از نسل حضرت یوسف (علیه السلام) به پیامبری نرسید؟ یا چرا فرزندان یوسف پیامبر (علیه السلام) پیامبر نشدند؟ در این مطلب پاسخ کامل این سوال را آورده ایم.
حضرت یوسف (علیه السلام)
حضرت یوسف (علیهالسلام)، فرزند حضرت یعقوب (علیهالسلام) بوده و از پیامبران بنی اسرائیل است. داستان حضرت یوسف (علیهالسلام) در قرآن به عنوان «اَحسَنُ القِصَص؛ نیکوترین داستانها» معرفی شده است.
چرا فرزندان یوسف پیامبر (علیه السلام) پیامبر نشدند؟
طبق گزارش وبسایت پرسمان: گفته می شود حضرت یوسف فرزندانی به نامهای منسی و افرائیم داشته است. نبوت و امامت مقام الهی است که خداوند آن را بر اساس لیاقت به شخصی میدهد تا هدایت مردم را به عهده گیرد.
خداوند درباره حضرت ابراهیم (علیه السلام) بعد از اینکه از امتحانات الهی سربلند بیرون آمد، میفرماید: إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا؛ ای ابراهیم! مقام امامت را به تو دادم. حضرت ابراهیم (علیه السلام) از خداوند درخواست کرد که این مقام را به فرزندانش هم بدهد. خداوند در جواب فرمود: لاینال عهدی الظالمین؛ این مقام، به ظالمان نمیرسد، یعنی اگر فرزندانت لایق این مقام باشند، به آنها هم داده میشود و گرنه داده نخواهد شد.
در این مورد هم اگر فرزندان یوسف (علیه السلام) پیامبر نشده باشند، به خاطر این بوده است که لایق آن مقام بزرگ نبوده و شایستگی آن را نداشتهاند. پیامبر نشدن، به معنای درستکار و مومن نبودن نیست.
لازم به ذکر است این موضوع تازه ای نیست و در طول تاریخ پیامبرانی بوده اند که فرزندشان پیامبر نشده اند.
ماجرای پیاده نشدن یوسف (علیه السلام) از اسب مقابل پدر، سند ندارد!
در حدیثی نقل شده که وقتی یوسف (علیه السلام) به استقبال پدر رفت، دیرتر از پدر از اسب پایین آمد؛ خداوند به خاطر این ترک اولی از نسل او پیامبری قرار نداد ولی صحت این حدیث مورد تردید است. حضرت یوسف جزء انبیای بزرگوار الهی میباشد و عصمت پیامبران خدا از مسائلی است که با دلایل عقلی و آیات و روایات فراوان قطع ثابت شده است.
آیات سورة یوسف بر دانش، بردباری و عصمت شگفت آور حضرت یوسف (علیه السلام) شهادت میدهد. قرآن، سرگذشت او را به عنوان "اسوه تقوا" و مظهر عفت و عصمت بیان میکند. او را از بندگان "مخلَص" میشمارد که به فرمودة قرآن کریم "مخلَصین" از گزند شیطان در امانند: "اِلاّ عبادک منهم المخلصین" بنابراین، چگونه میتوان به او نسبت داد که "غرور سلطنت او را گرفته و به احترام پدر از اسب پیاده نشده باشد؟!
به همین جهت، برخی از مفسران این احادیث را مخالف با آیات قرآن دانسته و قابل قبول ندانسته اند.
روایات احترام و تکریم پدر توسط حضرت یوسف (علیه السلام)
آیات و روایات معتبر نشانگر آن است که حضرت یوسف (علیه السلام) طبق فرمان الهی عمل میکرد. کمال احترام را نسبت به پدر انجام میداد؛ چنان که قرآن کریم میفرماید:
"فَلَمَّا دَخَلُوا یُوسُفَ ءَاوَیََّ إِلَیْهِ أَبَوَیْهِ وَقَالَ ادْخُلُوا مِصْرَ إِن شَآءَ اللَّهُ ءَامِنِینَ;
هنگامی که بر یوسف (علیه السلام) وارد شدند، او پدر و مادر خود را در آغوش گرفت و گفت: همگی داخل مصر شوید که ان شأالله در امن و امان خواهید بود! "
از جملة "فَلَمَّا دَخَلُواْ عَلَیَ یُوسُفَ" و "قَالَ ادْخُلُواْ مِصْرَ" (واژه ورود و دخول) استفاده میشود که حضرت یوسف (علیه السلام) در خارج شهر به استقبال پدر و همراهانش رفته بود، در ساختمان و یا چادرهایی منزل گرفته، در انتظار قدوم آنان به سر میبرد. هنگامی که پدر و همراهانش وارد شدند، حضرت یوسف نسبت به آنان اظهار محبت ویژهای کرد: "ءاوَیََّ إِلَیْهِ أَبَوَیْهِ". پس از انجام دادن مراسم استقبال، از پدر و همراهانش خواست تا به مصر وارد شوند و در آن دیار سکنی گزینند، در غیر این صورت واژة ورود و دخول جایگاهی نداشت، بلکه کلمه ملاقات و مانند آن مناسب بود.
دو احتمال برای پیامبر نشدن نسل یوسف پیامبر (علیه السلام)
اسلام کوئست نوشت: اینکه از نسل حضرت یوسف (علیه السلام)، کسی پیامبر نشده، دو احتمال وجود دارد؛ اول اینکه حضرت یوسف (علیه السلام) پسری داشته، امّا خداوند از نسل آنحضرت کسی را پیامبر قرار نداده است.
دوم اینکه آنحضرت اصلاً فرزند ذکوری نداشتند تا پیامبر شود.
نسل برخی پیامبران دیگر هم پیامبر نشدند
بهعلاوه؛ از نسل بسیاری از پیامبران؛ مانند حضرت عیسی (علیه السلام) و احتمالاً حضرت موسی (علیه السلام) پیامبری نیامده و این دلیل بر نقص یک پیامبر نیست، اما در طرف مقابل، اینکه بسیاری از پیامبران از نسل یک پیامبر؛ مانند ابراهیم (علیه السلام) و یعقوب (علیه السلام) باشند، در راستای ردهبندی پیامبران، امتیازی - و تنها یک امتیاز - برای آنها به شمار میآید، خداوند میفرماید: «برخى از آن پیامبران را بر برخى دیگر برترى بخشیدیم. از آنان کسى بود که خدا با او سخن گفت و درجات بعضى از آنان را بالا برد».
نکته قابل توجه اینکه؛ داشتن یک امتیاز به تنهایی موجب برتری کامل بر دیگر پیامبران نیست و در این صورت، اسحاق (علیه السلام) به مراتب باید از اسماعیل (علیه السلام) برتر بود.
به هر حال؛ نبود پیامبر در نسل یوسف موضوع مسلّم و ثابتی نیست، لذا بیاحترامی به پدر از طرف حضرت یوسف (علیه السلام)، صحت ندارد.
حکمت خداوند بر این بوده است
اگر هم بر فرض از نسل یوسف (علیه السلام) پیامبری نیامده باشد؛ برای حکمت و مصلحتی بود که خدا میداند، نه به دلیل بیاحترامی به پدر. به دیگر سخن؛ اگر چه پیامبران باید از نسل انسانهای پاک باشند، ولی این بدان معنا نیست که حتماً باید از نسل فرزندانشان باشند.
مقام پیامبری را خداوند تعیین میکند
یعنی منصب الهی نبوت، یک منصب موروثی نیست، بلکه خداوند از میان انسانها در هر زمان فرد برجستهای را برای هدایت بشر میفرستد.
نکات مهمی که باید درباره مقام پیغمبری بدانید
به گزارش پرسمان، در ابتدا باید بگویم در مورد نسل نبوت باید به چند نکته توجه داشت:
فقط خدا میداند رسالتش را کجا قرار دهد
اول آنکه خداوند متعال فرمود این خداوند است که بهتر از هر کس میداند رسالتش را کجا قرار دهد: «اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَه».
وعده نسل پیامبری فقط به حضرت ابراهیم (علیه السلام) داده شد
دوم آن که خداوند متعال به حضرت ابراهیم علیهالسلام وعده داد که نبوت در نسلش ادامه یابد و البته فرمود عهد من به ظالمین نمیرسد، یعنی نبوت در میان نسل تو فقط به افراد صالح میرسد؛ و حضرت ابراهیم علیهالسلام نیز دو پسر به نام اسماعیل و اسحاق داشت که نبوت در نسل هر دو ادامه یافت تا در نسل اسحاق به حضرات موسی و عیسی (علیهم السلام) ختم شد و در نسل اسماعیل به حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله ختم گردید. پس این وعده فقط به حضرت ابراهیم (علیه السلام) بود که تحقق یافت و نه به همهی انبیا.
اگر حضرت یوسف (علیه السلام) کبر داشت خودش از نبوت عزل میشد
سوم فرمود اگر فرزندی در نسل تو صلاحیت نبوت نداشت، به او نمیرسد، نه این که اگر به نسلی نرسید دال بر عدم صلاحیت یا معصیت شخص نبی باشد. پس اگر نبوت به نسل حضرت یوسف (علیه السلام) نرسید، دلیل نیست که ایراد و اشکالی در او باشد و یا شخص او مرتکب خطا یا ترک اولی و ... شده باشد.
او که خودش به این مقام رسید و از بندگان مخلص شد و اگر کبر و غروری در او دیده میشد، خودش از نبوت عزل میشد، نه این که خودش مورد تفقد و اکرام الهی قرار گیرد و از نسلش قطع شود.
انتشار برخی خرافات اسرائیلیات؟
عصمت پیامبران خدا از مسائلی است که با دلایل عقلی و آیات و روایات فراوان به طور قطع ثابت است. سراسر آیههای سوره یوسف بر علم و دانش، بردباری و شکیبایی و پاکی و عصمت شگفت آور حضرت یوسف صدّیق شهادت و گواهی میدهد. قرآن، سرگذشت او را به عنوان اسوه تقوا و نمونه پاکی و مظهر عفت و عصمت بیان میکند.
او را از بندگان مخلَص میشمارد. به فرموده قرآن کریم مخلَصین از گزند شیطان در امانند: اِلاّ عبادک منهم المخلصین بنابراین، چگونه میتوان به او نسبت داد که عزّ سلطنت او را گرفته باشد و به احترام پدر از اسب پیاده نشده باشد و...؟!
به همین جهت، برخی از مفسران این احادیث را مخالف با آیات قرآن و ضروریات دین و از خرافات و اسرائیلیاتی دانستهاند که در احادیث ما وارد شده و قابل قبول و اعتماد نمیباشد
نکاتی از زندگی حضرت یوسف (علیه السلام)
سید محسن میرباقری در ایمانور نوشت: تمام داستان حضرت یوسف (علیه السلام) از ابتدا تا انتها پُر از نکات تربیتی و درس آموز است، اما در اینجا مجال پرداختن به همه آنها نیست. تنها برای تکمیل بحث به چند نکته اساسی و مهم در زندگی حضرت یوسف (علیه السلام) بر اساس آیات قرآن اشاره میکنیم:
نبوت حضرت یوسف (علیه السلام)
نبوت و رسالت حضرت یوسف (علیه السلام) در قرآن کریم در چندین آیه مطرح شده است. منزلت حضرت یوسف در پیشگاه خداوند، بسیار بالا بوده است و حضرت یوسف (علیه السلام)، روح ایمانی عظیمی داشتند که قرآن او را از بندگان مخلص قلمداد میکند.
عصمت حضرت یوسف (علیه السلام)
عفت و عصمت حضرت یوسف (علیه السلام) در قرآن به صراحت بیان شده است. حضرت یوسف برای پاکدامنی خود زندان را بر آن موقعیّت بالای دربار مصر، ترجیح دادند و این نشانه ایمان و عظمت توحیدی ایشان است.
به خاطر این ویژگی خاص، خداوند به ایشان، علم تأویل رویا را عطا کردند و با این علم توانست خواب پادشاه را تعبیر کند و به مقام با عظمت عزیزی مصر برسند و این در تاریخ انبیای الهی گویا یک پدیده جدیدی بود که یک پیامبری به چنین مقام با عظمت ظاهری و شکوه حکومتی برسد.
حلم و بردباری و گذشت
حضرت یوسف (علیه السلام) بسیار اهل حلم و عفو و گذشت بودند به همین دلیل وقتی که برادران، حضرت یوسف را شناختند و گفتند: «تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَکَ اللَّهُ عَلَیْنا وَ إِنْ کُنَّا لَخاطِئینَ»؛ به خدا قسم، خدا تو را بر ما برگزید و ترجیح داد و ما بدون شک گناهکار و خطا کار بودیم؛ بلافاصله حضرت یوسف فرمودند: «قالَ لا تَثْریبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ یَغْفِرُ اللَّهُ لَکُمْ» امروز بر شما هیچ گناهی نیست و من شما را سرزنش نمیکنم، خدا شما را میآمرزد.
حضرت یوسف و یعقوب (علیه السلام) به هم رسیدند
بعد از گذشت سالها و بعد از تمام این ماجراها، نهایتاً خداوند حضرت یوسف و یعقوب (علیهم السلام) را به یکدیگر رسانید. حضرت یوسف (علیه السلام) پدر و مادر خود را به قصر برد و آنها را بر بالای تخت نشاند و خود در جایگاه عزیز مصر و مقام دوم کشوری نشست.
منبع: تابناک