سفر به تهران قدیم؛ دستفروشی در ماشین دودی مثل مترو

سفر به تهران قدیم؛ دستفروشی در ماشین دودی مثل مترو

شاید اگر قرار باشد توصیف یا تعریفی از ماشین دودی‌ها داشته باشیم به ماجرای متروسواری امروزی باید بسنده کنیم و به قولی همین اعمال شاقه‌ای که امروز برای ورود به داخل واگن‌های مترو داریم، مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌هایمان در ماشین‌دودی‌سواری تجربه کردند.

کد خبر : ۱۸۸۰۷۵
بازدید : ۲۳۳۸

با سوار شدن پادشاه به ماشین دودی ترس سفر یا این وسیله جدید میان مردم ریخت. تا قبل از این اغلب تهرانی‌ها به ماشین دودی دشنام می‌دادند و آن را هم‌ردیف شیطان تصور می‌کردند و به رویش آب دهان پرتاب می‌کردند. اما بعد از کنار آمدن مردم با این پدیده جدید ماجراهای جالبی رقم خورد.

بعد از سفر ناصرالدین با ماشین دودی ماجرای کلی تغییر کرد و مردم مشتاق بودند به بهانه سیاحت و زیارت حتی شده یک بار هم سوار ماشین دودی شوند. اما این علاقه همه چیز را تغییر داد.

شاید اگر قرار باشد توصیف یا تعریفی از ماشین دودی‌ها داشته باشیم به ماجرای متروسواری امروزی باید بسنده کنیم و به قولی همین اعمال شاقه‌ای که امروز برای ورود به داخل واگن‌های مترو داریم، مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌هایمان در ماشین‌دودی‌سواری تجربه کردند.

«شهرام جبارزادگان» در این ‌باره می‌گوید: «ماشین دودی بعد از کش و قوس‌های فراوان تبدیل به وسیله‌ای ارزشمند اهالی پایتخت برای سفر به شاه عبدالعظیم و زیارت و سیاحت شد. اما این ماشین دودی وضعیت آشفته‌ای داشت به قولی برای خودش بازار مکاره‌ای بود. نخستین معضل زمان سوار شدن داخل ماشین بود؛ چرا که اگر حواست نبود، کفش و کلاهت را باد برده بود! از سقف تا میان واگن‌ها و حتی داخل واگن‌ها به قولی تا خرخره پر بود از مسافر و برای پیدا کردن یک جای مناسب باید کلی تلاش می‌کردی. در این میان ممکن بود یکی کلاهش از سر بیفتد و یکی کفشش از پا دربیاید و یکی هم بقچه‌اش، اما این غیب شدن‌ها چندان مهم نبود. مهم پیدا کردن یک گوشه یا جایی برای سوار شدن یا حتی آویزان شدن برای رسیدن به مقصد بود.»

بعد از پروسه سخت جا پیدا کردن نوبت به حواشی داخل واگن‌ها و مسیر می‌رسید که برای خودش قصه‌هایی داشت که جبارزادگان آن را چنین روایت می‌کند: «وقتی مردم با ماشین دودی به سمت حرم حضرت عبدالعظیم می‌رفتند کم‌کم به این نتیجه رسیدند که در راه چایی بخورند و قلیانی چاق کنند و سایر امور زندگی‌شان را در طول مسیر انجام دهند. در همین رفت‌وآمد بخت بسیاری از دخترها و پسرها باز شد.»

او همچنین از فروشندگان دوره‌گردی باد می کند که سعی کردند در این میان برای خودشان جایی باز کنند و چه جایی بهتر و پرمشتری‌تر از ماشین دودی: «به همین ترتیب، فروش مایحتاج اولیه مانند سیب‌زمینی، پیاز، آجیل‌ و... در واگن‌های ماشین دودی شکل گرفت.

بعد از نقالان، رمال‌ها و فالگیرها و آوازه‌خان‌های دوره‌گرد، نوبت به متکدیان رسید. این قشر هم سعی کردند تا از فرصت خوب ماشین دودی‌سواری بی‌بهره ‌نمانند و از مزایای آن سهمی ببرند و به همین دلیل، بساطشان را در دل ماشین دودی پهن می‌کردند و با ترفندهای مختلف سعی می‌کردند جلب مشتری کنند. خلاصه ماشین دودی به مرور تبدیل به یک بازار سیار پرماجرا شد.»

اما اتفاق تلخی به مرور زمان دامنگیر ماشین دودی شد و آن وندالیسم ناخواسته‌ای بود که مردم برای سوار شدن به ماشین دودی تحمل می‌کردند.

این کارشناس حمل‌ونقل در ادامه اضافه می‌کند: «حضور و اجبار مردم برای سوار شدن به ماشین دودی باعث شد تا به مرور شیشه‌ها شکسته شوند و جای آن حلبی بگذارند. رویه صندلی‌ها و چوب‌هایش را کندند و آجر جایگزین آن کردند. ماشین دودی بعد از ۶۷ سال دوام آوردن سال ۱۳۳۲ از دایره خدمت‌رسانی خارج شد.»

منبع: همشهری

۱
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید