دراکولای واقعی چه کسی بود و چه سرنوشتی داشت؟

دراکولای واقعی چه کسی بود و چه سرنوشتی داشت؟

وحشیگری‌های بی‌رحمانه‌ی ولاد سوم والاچیا که از درگیری قرن پانزدهم میان پادشاهی مجارستان و امپراتوری عثمانی شکل گرفت، قرن‌ها بعد تا حدودی الهام‌بخش رمان کلاسیک «دراکولا» نوشته‌ی برام استوکر شد.

کد خبر : ۲۱۴۳۸۸
بازدید : ۲۵۳

فرادید| دراکولا، شاهزاده تاریکی، ارباب مردگان! این شخصیت اسطوره‌ای از تخیل برام استوکر، نویسنده ایرلندی در سال ۱۸۹۷ زاییده شد، اما یک شخصیت تاریخی هم‌نامِ این نماد ادبی وجود دارد که دست کمی از ترسناکی شخصیت خیالی دراکولا نداشته است. «ولاد سوم دراکولا»، وُیْوُد (رهبر نظامی) منطقۀ والاچیا بود؛ شاهزاده‌نشینی که سال ۱۸۵۹ به مولداوی پیوست و رومانی را شکل داد (بین سال‌های ۱۴۴۸ و ۱۴۷۶). او که به ولاد سوم، ولاد دراکولا (پسر اژدها) و معروف‌تر از همه به ولاد میخ‌کِشنده (ولاد تِپِس در رومانیایی) نیز شناخته میشد، یک رهبر بی‌رحم و آزارگر بود که به شکنجه کردن دشمنانش معروف بود. بر اساس برخی تخمین‌ها، او عامل مرگ بیش از ۸۰۰۰۰ نفر در طول زندگی خود بوده است (درصد زیادی از آن‌ها به وسیله به میخ کشیدن). 

به گزارش فرادید؛ بی‌رحمی ولاد سوم واقعی بود، اما شهرت او به عنوان یک شرور به لطف ماشین چاپ که ظهورش با سلطنت او همزمان شد، در اروپای قرن پانزدهم گسترش یافت. جزوه‌های تبلیغاتی که دشمنانش از او نوشته شده بودند پرفروش شد. قرن‌ها بعد، وقتی برام استوکر با نام «دراکولا» در یک کتاب تاریخی قدیمی روبرو شد و این نام را به خون‌آشام خیالی خود داد، شهرت شوم ولادِ به میخ‌کِشنده جان تازه‌ای یافت. با این حال، امروزه ولاد سوم چیزی شبیه یک قهرمان ملی در رومانی است، جایی که او را به خاطر دفاع از مردمش در برابر تهاجم خارجی، چه سربازان عثمانی و چه بازرگانان آلمانی به یاد می‌آورند. 

13

یک خلوتگاه خون‌آشام، قلعه بران که قلعه دراکولا نیز نامیده می‌شود، در قرن چهاردهم برای محافظت از مرزهای ترانسیلوانیا در برابر امپراتوری عثمانی (۶۰ سال پیش از حکومت ولاد سوم) کامل شد. اگرچه این قلعه هیچ ارتباطی با ویوُد ندارد، همچنان یک مقصد گردشگری محبوب است و به عنوان یک موزه تاریخی فعالیت می‌کند

12

 کیت شکارچی خون‌آشام، مجهز به صلیب، تپانچه، تیر چوبی و اقلام دیگر، این ابزار در یکی از اتاق‌های قلعه بران به نمایش گذاشته شده است

12

 صندلی بازجویی، در قرون وسطی، این صندلی‌ها در طول تحقیقات اولیه قضایی در اروپای مرکزی استفاده می‌شدند. متهمان در حالی که روی صندلی بسته شده و برهنه بودند، ساعت‌ها شکنجه را تحمل می‌کردند و میخ‌ها پوستشان را سوراخ می‌کرد

سابقه خانوادگی

ولاد سوم، دومین برادر از چهار برادر، احتمالاً سال ۱۴۳۱ در ترانسیلوانیا، بخشی سرسبز و صخره‌ای از رومانی کنونی به دنیا آمد. مادرش پرنسس نیژنا مولداوی بود. پدرش، ولاد دوم، پسر نامشروع یک اشرافی والاچی بود که دوران جوانی‌اش را در دربار زیگیزموند لوکزامبورگ، پادشاه مجارستان و امپراتور آینده روم مقدس گذراند. 

همان سالی که ولاد سوم متولد شد، پدرش در «فرقۀ اژدها» پذیرفته شد. این جامعه نظامی مسیحی که سال ۱۴۰۸ توسط زیگیزموند تأسیس شد، مانند دیگر فرقه‌های سلحشوری، به طور گسترده از صلیبیون قرون وسطی الگوبرداری شد. اعضای آن ۲۴ شوالیه عالی‌رتبه بودند که متعهد به مبارزه با بدعت‌ها و توقف توسعه عثمانی بودند. به ولاد دوم پس از پیوستن به این جامعه، نام خانوادگی دراکول (اژدها) داده شد. پسر او ولاد سوم به ولاد دراکولیا یا دراکولا، «پسر اژدها» شناخته میشد. سال ۱۴۳۶ زیگیزموند ولاد دوم را وُیوُد والاچیا کرد، اما ولاد دوم وفادار نماند. او به زودی جناحش را تغییر داد و با سلطان مراد دوم، رهبر عثمانی متحد شد. مراد برای تضمین وفاداری، از ولاد دوم خواست تا دو پسرش، ولاد سوم و رادو عادل را تحویل دهد. 

سال ۱۴۴۷ ولاد دوم در مقام حاکم والاچیا توسط بویارهای محلی یا اشراف برکنار و متعاقباً دستگیر و کشته شد. همان سال، برادر بزرگتر ولاد سوم، مِرسیا دوم، نابینا و زنده به گور شد. جِینوس هونیادی، نایب‌السلطنه مجارستان که ترور ولاد دوم را برانگیخته بود، ولادیسلاو دوم، یکی دیگر از نجیب‌زادگان والاچی را به عنوان وُیوُد جدید منصوب کرد. مورخان نمی‌توانند با اطمینان بگویند آیا این اتفاقات محرک عطش ولاد سوم برای انتقام بود یا خیر، اما یک چیز روشن است: اندکی پس از آزادی از اسارت عثمانی، حدود سال ۱۴۴۷، ولاد سوم مبارزه خود را برای قدرت آغاز کرد. 

سال ۱۴۴۸، ولاد سوم که آن زمان ۱۶ساله بود، با کمک عثمانی، ولادیسلاو دوم را از والاچیا اخراج کرد و بر تخت نشست. او پیش از اینکه مجارستانی‌ها ولادیسلاو را دوباره به کار خود بازگردانند، تنها دو ماه به عنوان وُیوُد دوام آورد. ولاد سوم تبعید شد. اطلاعات کمی درباره هشت سال بعدی زندگی او هنگام نقل مکان به امپراتوری عثمانی و مولداوی وجود دارد. 

 

 

به نظر می‌رسد طی این دوره، او در مناقشه عثمانی-مجارستان تغییر جناح داده و حمایت نظامی مجارستان را به دست آورده است. ولادیسلاو دوم نیز وفاداری خود را تغییر داد و به ترک‌ها پیوست، حرکتی که سبب درگیری میان دو مدعی تاج و تخت والاچیا شد. ولاد سوم در ۲۲ ژوئیه ۱۴۵۶ در حومه تارگویست با ولادیسلاو ملاقات کرد و در جریان نبرد تن به تن سر او را برید. حکومت ولاد سوم آغاز شده بود. 

حاکمیت ترس

والاچیا به واسطه درگیری‌های بی‌امان عثمانی و مجارستان و درگیری‌های داخلی میان پسران متخاصم ویران شده بود. داد و ستد متوقف شده بود، مزارع کشت‌نشده مانده بودند و بی‌قانونی سرزمین را فراگرفته بود. ولاد سوم سلطنتش را با سرکوب شدید جنایتکاران آغاز کرد و از سیاست سفت و سختی حتی برای جرائم جزئی مانند دروغگویی استفاده کرد. او مردم عادی، حتی خارجی‌ها را برای مناصب عمومی انتخاب کرد، حرکتی به سوی استحکام قدرت با ایجاد مقاماتی که کاملاً به او متکی بودند. او می‌توانست به‌عنوان وُیوُد، مقامات جدید را به میل خود منصوب، عزل و حتی اعدام کند. 

کوه‌های کارپات: دروازه اروپا

7

قلعه دراکولا در رشته‌کوه‌های کارپات جنوبی در رومانی، قلعه پوئناری، یکی از اقامتگاه‌های اصلی ولاد سوم بود

منطقه کارپات، جایی که ولاد سوم در آن زندگی می‌کرد، از نظر سیاسی و اقتصادی در طول زندگی او حیاتی بود. ترانسیلوانیا مواد معدنی صادرشده به نورنبرگ را در ۸۵۰ مایل دورتر فراهم می‌کرد و آنجا از آن برای تولید تسلیحات استفاده میشد. سپس اسلحه و پارچه در جهت دیگر مبادله می‌شد. ایالت‌های والاچیا، صربستان و بوسنی یک منطقه حائل میان پادشاهی مجارستان و ترک‌های عثمانی تشکیل می‌دادند که تا پایان قرن چهاردهم کنار رودخانه دانوب ساکن بودند. در این دوره، پادشاهی مجارستان بخش زیادی از فلات ترانسیلوانیا را شامل می‌شد که از شمال، شرق و جنوب با کوه‌های کارپات احاطه شده بود. گذرگاه‌های کوهستانی به سمت شرق که به مولداوی منتهی می‌شوند، باریک بودند و به راحتی مسدود می‌شدند. به سمت جنوب در والاچیا، دو گذرگاه راهبردی و عریض، تورنو روسو، منتهی به شهر سیبیو و پریدیل، منتهی به کرونشتات (براشوف امروزی)، دروازه مجارستان را تشکیل می‌دادند. به منظور کنترل دسترسی به مسیرهای تجاری مهم، پادشاهی مجارستان و امپراتوری عثمانی برای کنترل وُیوُدهای والاچیا رقابت داشتند. 

در مورد بویارها، یعنی اشخاص بلندپایه‌ای که پدر و برادر بزرگترش را کشته بودند، ولاد سوم نقشه‌ای کینه‌جویانه داشت. سال ۱۴۵۹ او ۲۰۰ نفر از آن‌ها را به همراه خانواده‌هایشان به یک ضیافت عید پاک دعوت کرد. آنجا، دستور داد زنان و افراد مسن را با ضربات چاقو به قتل برسانند و چهارمیخ کنند (با قلاب یا نیزه). 

برای جایگزینی بویارها، ولاد سوم نخبگان جدیدی ایجاد کرد: ویتِیجی، یک لشکر نظامی متشکل از کشاورزانی که خودشان را در میدان جنگ متمایز کرده بودند و اسلوجی‌ها، نوعی گارد ملی. او همچنین دهقانان و صنعتگران والاچیا را آزاد کرد و آن‌ها را از مالیاتی که به امپراتوری عثمانی می‌پرداختند رها کرد. 

این به آن معنا نیست که سیاست‌های داخلی ولاد سوم خیرخواهانه بود. عدالت وحشیانه‌ای که برای دشمنانش مقرر می‌کرد، گاهی شامل حال مردم خودش هم میشد. او برای خلاصی از شرّ افراد بی‌خانمان و گدا که به آن‌ها به عنوان دزد نگاه میکرد، تعداد زیادی از آن‌ها را به یک ضیافت دعوت کرد، درها را قفل کرد و همه آن‌ها را زنده زنده سوزاند. او کولی‌ها را نیز می‌کشت یا دستور می‌داد آن‌ها را به زور وارد ارتش کنند. او بارهای مالیاتی سنگینی بر جمعیت آلمان تحمیل کرد و در پاسخ به مخالفت آن‌ها از پرداخت مالیات، راه تجارت آن‌ها را بست. 

بسیاری از آلمانی‌های تحت حمایت ولاد سوم ساکسون بودند. اینها مهاجران آلمانی بودند که در قرن دوازدهم پس از تسخیر منطقه توسط مجارستان در ترانسیلوانیا ساکن شده بودند. بیشتر آن‌ها بازرگانان ثروتمند بودند، اما برای ولاد سوم، آن‌ها متحدان دشمنانش بودند. 

طی چند سال بعد، ولاد سوم کل روستاهای ساکسون را ویران کرد و هزاران نفر را چهارمیخ کرد. سال ۱۴۵۹، وقتی شهر کرونشتات (براسوف امروزی) ساکسون ترانسیلوانیا از رقیب ولاد سوم حمایت کرد، پاسخ ویوود وحشیانه بود. پس از اعمال محدودیت تجاری اولیه بر کالاهای ساکسون در والاچیا، او ۳۰۰۰۰ نفر را چهارمیخ کرد و بنا به گزارش‌ها میان آن‌ها شام خورد تا بتواند از نزدیک شاهد زجر کشیدن آن‌ها باشد. او همچنین کرونشتات را سوزاند و با خاک یکسان کرد. او در والاچیا بازرگانان ساکسونی که قوانین تجارت او را زیر پا گذاشته بودند چهارمیخ کرد. 

اگرچه ولاد همچنان خودش را با نشان معتبر اژدها معرفی می‌کرد و نامش را ولادیسلاس دراگولیا («پسر اژدها») امضا می‌کرد، دشمنانش در این زمان به او لقب نه چندان اشرافیِ تِپِس (به میخ کِشنده) دادند. 

ولاد سوم چندین حمله خونین علیه جوامع کاتولیک انجام داد و از حمایت بسیاری از مردم خود برخوردار شد که به عنوان مسیحیان ارتدوکس از سوی مجارها و کاتولیک‌های ساکسون در ترانسیلوانیا نسبت به آن‌ها تبعیض شده بود. شهرهایی از جمله سیبیو، تارا بارسی، آملاس و فاگارا پیش از تسلیم شدن در سال ۱۴۶۰ هدف قرار گرفتند و متحمل خسارت‌های زیادی شدند. این اقدامات انتقام‌جویانه مورد توجه پاپ پیوس دوم قرار گرفت و او سال ۱۴۶۲ گزارشی تهیه کرد مبنی بر اینکه ولاد سوم حدود ۴۰۰۰۰ نفر را کشته است. 

اقدامات شدید

سیاست خارجی ولاد سوم با سیاست پدرش و بسیاری از رهبران آن زمان فرق داشت. او هرگز از مخالفت با عثمانی‌ها دست نکشید. او در این زمینه از حمایت ماتیاس کوروینوس ملقب به ماتیاس اول، پسر جِینوس هونیادی و پادشاه مجارستان برخوردار بود. 

تاکتیک‌های ولاد سوم، چه در میدان نبرد و چه خارج از آن، در برابر ترک‌ها به طرز غیرعادی وحشیانه بود. سال ۱۴۵۹ محمد دوم سفیری را نزد ولاد سوم فرستاد و مدعی خراج ۱۰۰۰۰ دوکات و ۳۰۰ پسر جوان شد. وقتی دیپلمات‌ها به استناد رسوم مذهبی از برداشتن عمامه‌های خود امتناع کردند، ولاد سوم با میخ کردن کلاه‌هایشان به سرشان به فداکاری آن‌ها درود فرستاد. سال ۱۴۶۱، ترک‌ها پیشنهاد ملاقات با ولاد را کردند تا برای صلح با او گفتگو کنند. در واقع آن‌ها می‌خواستند از کمینگاه به او حمله کنند. ولاد سوم با یورش به قلمروهای عثمانی در جنوب دانوب به این نقشه واکنش نشان داد. 

5

برج ساعت سیگیسوآرا که در تصویر بالا می‌بینید، در قرن چهاردهم برای محافظت از ورودی اصلی قلعه ساخته شد. ولاد سوم احتمالاً در سیگیسوآرا، شهر کوچک قرون وسطایی که توسط مهاجران ساکسون در منطقه ترانسیلوانیا در رومانی کنونی تأسیس شد، به دنیا آمد.

در بهار ۱۴۶۲، محمد دوم ارتشی متشکل از ۹۰۰۰۰ نفر را جمع‌آوری کرد و به سمت والاچیا پیشروی کرد. پس از انجام یک سری حملات شبانه و نبردهای چریکی، ولاد سوم تاکتیک منحصربفرد خود را به کار بست و بیش از ۲۳۰۰۰ زندانی را به همراه خانواده‌هایشان چهارمیخ کرد و آن‌ها را در مسیر دشمن، خارج از شهر تارگویسته به نمایش گذاشت. ماتی کازاکو، مورخ فرانسوی نوشته که روی ستون‌های چوبی نوزادان به مادرانشان چسبیده بودند و پرندگان لانه‌هایشان را در دل و روده آن‌ها ساخته بودند. این صحنه به قدری هولناک بود که محمد دوم پس از دیدن این جنگل مردگان، به قسطنطنیه بازگشت. ولاد سوم به ماتیاس اول نوشت و توضیح داد که دهقانان، مردان و زنان، پیر و جوان را کشته است: ما ۲۳۸۸۴ ترک را کشتیم، بدون احتساب کسانی که در خانه‌ها سوزانده‌ایم یا ترک‌هایی که سربازانمان سرشان را بریده‌اند. » او برای اثبات صحت گزارشی که داده بود، گونی‌هایی پر از بینی‌ها و گوش‌های بریده تهیه کرد. همانطور که خود ولاد سوم تشخیص داد، بیشتر قربانیان دهقانان ساده بودند، مسیحیان صرب و بلغارهایی که تحت تسلط ترک‌ها بودند. 

در نهایت ترک‌ها پیروز شدند زیرا بویارهای والاچی به رادو، برادر ولاد سوم پناه آورده بودند. رادو به اشراف ضمانت داد که با جانبداری از عثمانی‌ها، امتیازاتی را که ولاد سوم از آن‌ها سلب کرده بود، به آن‌ها خواهد داد. رادو مورد حمایت جمعیتی از رومانیایی قرار گرفت که از خونخواهی ولاد سوم خسته شده بودند. 

قدرت، پول و نیروهای ولاد سوم به قدری از بین رفته بود که ماتیاس اول توانست او را سال ۱۴۶۲ اسیر کند. ولاد به مدت ۱۲ سال در مجارستان زندانی بود، در حالی که قدرت چندین بار در والاچیا از یک نفر به دیگری رسید. حدود سال ۱۴۷۵ ماتیاس اول ولاد سوم را فرستاد تا والاچیا را به مجارستان بازگرداند. در نوامبر ۱۴۷۶ ولاد سوم یک پیروزی اولیه را به ثمر رساند، اما یک ماه بعد متحمل شکست سختی شد. رقیب او با حمایت نظامیان عثمانی در کمین نشست و او را کشت و سرش را برید. بنا بر بیشتر گزارشات، سر بریده او برای محمد دوم در قسطنطنیه فرستاده شد تا آن را بالای دروازه‌های شهر به نمایش بگذارد. 

مرگ ولاد سوم 

3

مقبره دراکولا، این باور وجود دارد که کلیسای صومعه اسناگوف نزدیک بخارست، رومانی، آرامگاه ولاد سوم است. 

ولاد سوم اواخر سال ۱۴۷۶ در جریان درگیری با عثمانی‌ها به پایان عمرش رسید، اما دقیقاً روشن نیست چگونه درگذشت. یک فرضیه اینست که یکی از افراد او که از محمد دوم رشوه گرفته بود، از پشت به ولاد سوم نزدیک شد و سر او را برید. در مورد محل دفن او نیز بین محققان اختلاف نظر است. طبق سنت، سر ولاد سوم مومیایی و برای سلطان در قسطنطنیه فرستاده شد. 

باقی بدن او را راهبان محلی در کلیسای صومعه اسناگوف نزدیک بخارست به خاک سپردند. سال ۱۹۳۳ باستان‌شناس رومانیایی، دینو وی. روزتی و مورخ رومانیایی، جورج دی. فلورسکو مقبره‌ای را گشودند که ۱۰ فوت زیر یک اتاق خالی بود که گمان می‌رود متعلق به ولاد سوم باشد. آنجا تابوتی یافتند که با پارچه‌ی ارغوانی طلادوزی‌شده‌ای مزین شده بود. داخل تابوت جسد مردی بود که لباس مخملی پوشیده بود و پارچه‌ای ابریشمی روی صورت داشت. بدن به سرعت پس از قرار گرفتن در معرض هوا تجزیه شد. برخی معتقدند او ولاد سوم بود، هرچند که سر داشت. نظریه دیگری که اثبات نشده اینست که ولاد در صومعه کومانا در جنوب رومانی که سال ۱۴۶۱ تأسیس شد و ساختار اصلی آن نزدیک به محل مرگش است، دفن شده است. 

برام استوکر هرگز از وطن ولاد بازدید نکرد، اما ظاهراً سال ۱۸۹۰ با کتابی دربارۀ او برخورد کرده است. پس از آن، او چنین نوشته است: «وُیوُد (دراکولا): دراکولا در زبان والاچی به معنای شیطان است. والاچی‌ها عادت داشتند آن را به عنوان نام خانوادگی به هر فردی بدهند که اعمالش شجاعانه، ظالمانه یا حیله‌گرانه بود.» در حالی که زندگی ولاد به میخ کِشنده مدت‌ها بود به پایان رسیده بود، افسانه ماندگار دراکولا تازه شروع شده بود. 

رمان ترسناک استوکر تخیل‌های زیادی را برانگیخت و دهه‌ها بعد، سینماگران، کلمه دراکولا را با خون‌آشام مترادف کردند. امروزه مکان‌های مرتبط با افسانه دراکولا مقصدهای محبوب گردشگری شده‌اند. برخی از آن‌ها مانند قلعه پوئناری در رومانی که قلعه مهمی برای وُیوُدها بود، با ولاد سوم مرتبط هستند.

مترجم: زهرا ذوالقدر

۲
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید