آیا می دانید «دراکولا» یک شخصیت واقعی و تاریخی بود؟
حالا تیمی از شیمیدانهای اهل رومانی و ایتالیا مدعی شدهاند که ولاد میخکش به معنای واقعی کلمه، و نه استعاری، خون گریه میکرده که با این اوصاف لقب «خونآشام» را بیشتر از هر زمان دیگری مناسب او کرده است.
ولاد دراکول، فرمانروای بدنام قرون وسطا که به لقب ولاد میخکش هم میشناسندش و الهامبخش خلق شخصیت کنت دراکولا در داستانها بوده است، در تاریخ بشر به عنوان یکی از خونخوارترین حاکمان شناخته میشود.
اشک خون
در مقالهای که به تازگی در نشریه شیمی تحلیلی منتشر شده است، دانشمندانی از دانشگاههای کاتانیا، آرشیو ملی رومانیا و چند مؤسسه تحقیقاتی دیگر از رومانی و ایتالیا، شواهدی را ارائه دادهاند که نشان میدهد شخص الهامبخش و واقعی شخصیت تخیلی کنت دراکولا، یعنی ولاد میخکش، از چندین بیماری رنج میبرده است.
این مطالعه فاش کرده که اشک چشمان ولاد میخکش خونآلود بوده که دلیلش نشت خون به مجاری اشک او بوده است. این وضعیت جدیترین بیماری ولاد نبود، اما ترسناکترین اختلال او بود که امروز به نام همولاکریا شناخته میشود و وضعیتی است که در آن فرد اشکهای حاوی خون گریه میکند. احتمالا در آن زمان اشکهای خونآلود ولاد بازتابی از روح شرور او دانسته میشد نه یک بیماری.
نامههایی که خون دراکولا را مخفی کرده بودند
دانشمندان رومانیایی و ایتالیایی برای آنکه بتوانند اطلاعات بیشتری درباره وضعیت سلامتی ولاد دراکولا کسب کنند، چندین تحلیل شیمیایی را روی پروتئینها و پپتیدهای استخراجیافته از نامههایی که او در قرن پانزدهم نوشته بود، انجام دادند. شاهزاده تاریکی اصلی بین سالهای 1448 تا 1476 بر سرزمینهای سراسر والاچیا که امروز بخشهای جنوبی رومانی را تشکیل دادهاند، حکمرانی میکرد.
دانشمندان مادهای به نام اتیلن-وینیل استات را روی سطح بیرونی سه سند تاریخی مهمی که ولاد میخکش ثبت کرده بود، استعمال کردند. این ماده شیمیایی میتواند پروتئینها و پپتیدها (بلوکهای سازنده پروتئین) را از روی هر سطحی جذب و انتقال دهد و در این مورد، مولکولها در هنگام لمس نامهها توسط ولاد روی سطح آنها باقی مانده بود.
دانشمندان با استفاده از این تکنیک توانستند بقایای مواد ارگانیکی که حاوی بیش از 500 نوع پپتید و پروتئین بود و 100عدد از آنها خاستگاه انسانی داشت را کشف کنند. مفروض گرفته شد که این پپتیدها متعلق به ولاد میخکش است و به افراد دیگری که احتمالا آن را لمس کردهاند، تعلق ندارد. علت آن بود که دانشمندان نمونهها را از نواحیای که در هنگام نوشتن نامه توسط کف و کنارههای دست لمس میشود، استخراج کردند.
در میان پپتیدهای کشفشده، نوعی مولکول پیدا شد که به گروهی از اختلالات سلولی به نام سیلیوپاتی مرتبط هستند. این وضعیتهای دردسرساز میتوانند عملکرد اندامها را مختل و منجر به بیماریهایی با علائم دردناک و ناتوانکننده شوند.
سایر پپتیدها نشان میدهند که ولاد میخکش همچنین ـ لااقل در هنگام نوشتن یکی از نامهها ـ دچار بیماری دستگاه تنفسی بوده است. این بیماری میتوانسته موقتی مثل سرماخوردگی یا آنفولانزا یا وضعیتی مزمن باشد که او سالها با آن درگیر بوده است.
شواهدی درباره اشکهای دراکولا
اما مهمترین کشف از منظر مشاهدهکنندگان دوران مدرن از نامهای به دست آمد که ولاد در سال 1475 نوشته بود. شیمیدانها از این نامه نمونههایی از سه نوع پپتید را استخراج کردند که منشأ آن شبکیه و مایع اشکی بود.
این وضعیت فوق نادر است که برای همین شناسایی فردی در تاریخ که حقیقتا دچار آن بوده کشفی مهم محسوب میشود. حال آنکه او هر فردی نبود بلکه نسخه واقعی دراکولای خونآشام در ادبیات و سینما بود.
دانشمندان نمیتوانستند صرفا با مطالعه ترشحات چشم علت اصلی وضعیت همولاکریا را شناسایی کنند. این وضعیت میتواند بعد از ورم ملتحمه باکتریایی یا زمانی که جراحتی درست در نزدیک مجاری اشک رخ داده، ایجاد شود. در برخی مواقع تومور در نزدیکی چشم نیز میتواند این وضعیت را ایجاد کند.
مقدار خونی که به دلیل همولاکریا ایجاد میشود از فردی به فرد دیگر متغیر است. برخی اشکهایی میریزند که فقط هالهای صورتیرنگ دارد اما اشک برخی دیگر آنقدر غلظت خونش بالاست که به رنگ قرمز تیره دیده میشود.
قابل باور است اگر رنگ اشکهای ولاد میخکش به رنگ خون خالص بوده باشد. چشمان خونریز ولاد شخصیت واقعی او را آشکار میکرده و بیشک لرزه بر اندام هر دشمنی میانداخته که به قدر کافی به او نزدیک میشده تا اشکهایش را ببیند.
ولاد میخکش واقعی بسیار بیشتر از شخصیت تخیلی کنت دراکولا خونخوار بود. مورخان مرگ بیش از 80000 سرباز دشمن و غیرنظامی بیگناه را در تلاش برای حفظ استقلال والاچیا در مقابل امپراتوری عثمانی به او نسبت دادهاند. برچسب «میخکش» به اعدام مورد علاقه ولاد اشاره دارد.
اتفاقاتی که در سال 1462 رخ داد عمق وضعیت روانی ولاد دراکول را نشان میدهد. آن سال، سلطان محمد دوم عثمانی در رأس سپاهی متشکل از 90000نفر به سمت والاچیا در حرکت بود. این لشگرکشی بخشی از برنامه این سلطان برای فتح سرزمینهای رومانی و جذب آن به قلمرو پادشاهی خودش بود.
ولاد برای آنکه از پیشروی سلطان پیشگیری کند دستور دارد 23000نفر از زندانیانی که نیروهایش در شبیخونی به قلمرو عثمانی به اسارت گرفته بودند را به میخ بکشند. ارتش محمد در پیشروی به سمت والاچیا با منظره ترسناک این افراد بختبرگشته مواجه شد که در میان آنها زن و مرد و کودک دیده میشدند. همه آنها روی تیرهای چوبی که عمودی در جادهای به سمت والاچیا کاشته شده بودند، به میخ کشیده شده بودند. ارتش محمد که همگی دچار تهوع شده بودند، به سمت قسطنطنیه بازگشتند و به این ترتیب ولاد از پیشروی آنها جلوگیری کرد.
ولاد در نامهای که به پادشاه مجارستان، ماتیاس اول، مینویسد، با زبانی گزارشگر و تهی از احساسات این رویداد را توضیح میدهد. او بیان میکند که سربازانش دهقانان، مردان و زنان، پیر و جوان را کشتند.
«ما 23884 ترک را بدون احتساب آنهایی که در خانه سوزاندیم یا ترکهایی که سرشان توسط سربازانمان قطع شد، کشتیم.»
ولاد برای آنکه سندی برای ادعاهایش عرضه کرده باشد، بخشهایی از اعضای بدن قربانیان را در کیسههایی ریخت و برای پادشاه فرستاد.
اما حقیقت این بود که بسیاری از زنان و کودکان و مردانی که ولاد کشته بود ترکان عثمانی نبودند. آنها صربها و بلغاریهای غیرنظامی بودند که عثمانیها سرزمینهایشان را فتح کرده بودند و هیچ علاقهای به اشغالگران خود نداشتند.
اگر ولاد میخکش بعد از این رویداد گریه کرده باشد، گریهاش از روی شوق بوده و نه ناراحتی زیرا توانسته با این ترفند از پیشروی عثمانیها جلوگیری کند. شخصیت ولاد الهامبخش شخصیت تخیلی کنت دراکولا در رمان برام استوکر در سال 1897 شد. با نوشته شدن این داستان اطمینان حاصل شد که شاهزاده تاریکی هرگز فراموش نخواهد شد.
منبع: راهنماتو