نقش شبکههای مجازی در تغییر آرای انتخابات آمریکا
الگوریتمهای فیسبوک آنچه را که کاربران میخواهند به آنها میدهد، بهطوری که هر خبرخوان (News Feed) به یک واقعیت بیهمتا برای هر شخص تبدیل میشود؛ یک حباب فیلتری، که توهمی ایجاد میکند که کاربران از این القائات به یک درک مشترک برسند. به آنها پستهایی نشان دهد که با آن موافق و همراه هستند، اما اخیرا محققان گفتهاند که این شیوه در دو قطبی کردن فضای جامعه آمریکا تاثیر بسزایی داشته و به دموکراسی آسیب زده است.
حجاریان، علویتبار و تاجزاده در میزگردی به این پرسش پاسخ میدهند
ببینید! میشود در انتخابات حاضر شد، ولی تنها از فرصت انتخابات استفاده کرد؛ زمان انتخابات فضا باز است، سیاسیون امکان سخنرانی دارند و احزاب میتوانند سازمان حزبی خود را تقویت کنند. ذیل این راهحل میتوانیم زمین سیاست را خالی نکنیم؛ اما لزوما سیاستمداران انتخاباتی هم تعریف نشویم؛ یعنی اساسا کاندیدا معرفی نکنیم.
جادوی بچهدرسخوانها
جهانِ هری پاتر، در عین پیچیدگیهایش، بسیار ساده است. عصای جادویی همۀ کارها را انجام میدهد و کافی است مثل هری شاگرد زبر و زرنگی باشید تا قدرتِ آن را برای ازبینبردن آدمبدها به کار بگیرید. از طرف دیگر، استفاده از این عصای جادویی هیچ سازماندهی، برنامهریزی، یا فداکاریِ خاصی نیاز ندارد. بله، این الگو دقیقاً همان چیزی است که ما بهاشتباه از دنیای سیاست توقع داریم: صحنهای از آدمهای خوب و بد، که هیچیک خاکستری نیستند و میتوانند با اجیمجی دنیایمان را تغییر دهند.
اریک الین رایت، جامعهشناس مارکسیست آمریکایی، در ۷۲ سالگی درگذشت
نابرابریها تا اندازهای به این علت به وجود میآیند که استثمارگران به خاطر داشتن حقوق و قدرتهای نظارت و مالکیت انحصاری بر منابع میتوانند حاصل کار و تلاش استثمارشوندگان را تصاحب کنند
شاید سیاست بیشتر از آنچه فکر میکنیم بر زندگی ما اثر بگذارد
تحقیقات متعددی نشان دادهاند که محافظهکاران زندگی را معنادارتر از لیبرالها میدانند. وضعیت مطلوب زندگی معمولاً برایشان روشنتر است و بیشتر احتمال دارد که احساس رضایت و شادی داشته باشند. بااینحال، نمیتوان این مسئله را دلیلی برای محافظهکار شدن تلقی کرد. زیرا پژوهشگرانی در جبهۀ مقابل معتقدند این احساس رضایت شاید به دلیل آن باشد که محافظهکاران چالشهای زندگی را به اندازۀ کافی جدی نمیگیرند یا سطح خواستههایشان پایین است.
گفتاری از محمدجواد غلامرضا کاشی
برای برونرفت از مصایبی که این روزها دست به گریبان آنها هستیم، نیازمند یک اراده عمومی هستیم، براساس الگویی که در آن اخلاق و سیاست با یکدیگر پیوند خوردهاند.
آمریکاییها باید منتظر دولت اعتدال باشند؟!
هوگن در سخنرانی این هفته خود تنها به چند کنایه رضایت داد. او گفت: پدرش، لارنس هوگن «اولین جمهوری خواهی بود که با وجود مخالفتهای فراوان استارت مخالفت با ریچارد نیکسون را زد... او علایق حزبی را کنار گذاشت، به صدای وجدانش گوش داد و کاری را انجام داد که فکر میکرد برای ملتی که دوست دارد بهترین است».
بازهم این صحبتها مشخص نمیکند هوگن واقعا قصد رقابت با ترامپ را دارد یا نه!
گفتاری از اسلاوی ژیژک
آری، «حقیقت» داشت که استالین فرمان کشتارها را صادر کرد و سرزمین انقلاب را تبدیل به دولتی پلیسی کرد؛ او «حقیقتا» اعتقاد داشت که اتحاد جماهیر شوروی نمیتواند بدون گذار از مرحله سوسیالیسم اردوگاههای کار اجباری به کمونیسم برسد، اما همانطور که یکی از شاهدان عینی بهدرستی اشاره میکند، وقتی مقامات گفتن حقیقت را مفید مییابند، علتش این است که نمیتوانند دروغ بهتری پیدا کنند. این حقیقت که از دهان مقامات بیرون میآید بلافاصله بدل به دروغی میشود که امور واقع تأییدش میکنند. استالین مرد نابکاری بود؟ باشد. ولی آخر جامعه شوروی چگونه چنین آدمی را بر اریکه قدرت نشاند و یک ربع قرن او را در آن مقام نگاه داشت.
ژانویۀ ۲۰۱۰، مأموران موساد، در پوشش گردشگرهایی معمولی، هتلی را در دوبی محاصره کردند و یکی از نظامیان فلسطینی را در اتاقش ترور کردند. شاید این ترور بهخودیِخود امری نبود که بخواهد جهانی شود، اما انتشار فیلم دوربینهای هتل، روزنامههای دنیا را به ترورهای مخفیانۀ این رژیم حساس کرد. رونن برگمن، که دسترسی گستردهای به اسناد و استادبزرگهای موساد داشته، در کتاب جدیدش، نشان داده نهتنها سران عرب، که پلیسهای بریتانیایی، محققان آلمانی و دانشمندان ایرانی قربانیهای این سازماناند.
شریعتی به صرف ترجمه نظریههای غربی اصرار ندارد و برعکس بر بازگشت به خویشتن پافشاری میکند. اما بازگشت به خویشتن شریعتی نه از جنس سنتگرایی و نه از قماش تجددستیزی است، او میکوشد (به زعم خود) خوانشی انتقادی از سنت (متناسب با زمانه خود) برای تغییر در شرایط امروزش ارایه کند.
سرمایهداری برای مردم
در فروشگاه دوچرخۀ بالتیمور، چه اسمش را سوسیالیسم بگذارید یا نه، کارگران میگویند که مدل مالکیت مشارکتی آنها، میتواند هم برای شرکتهای بزرگ و هم شرکتهای کوچک، مفید باشد. در یک روز پنجشنبه، کارکن-مالکان، تازه جلسۀ خود را تمام کردهاند. بخری مشغول بررسی انبارها میشوند، دیگران به مشتریان کمک میکنند یا زنجیر دوچرخه عوض میکنند.
احساسات بخشی جداییناپذیر از حیات ما انسانها هستند، اما، در علوم انسانی، مسابقهای بیپایان برای نادیدهگرفتن آنها برپا بوده است. فیلسوفان پیدرپی مرز میان عقل و احساس را مستحکمتر کردهاند و عالمانِ علم سیاست و مورخان و اقتصاددانان احساسات را از دایرۀ تحلیلی خود بیرون کردهاند. بااینحال، نگاهی واقعگرایانه نشان میدهد، در دنیای انسانی، هیچ تحلیلی بدون درنظرگرفتن احساسات نمیتواند کامل باشد. شاید باید برگردیم و تاریخ احساسات را بنویسیم و سیاست احساسات را صورتبندی کنیم.
مباحثه داود فیرحی و سید جواد طباطبایی پیرامون "اندیشه ایرانشهری"
این سخنان به مذاق طباطبایی و دوستدارانش خوش نیامد و واکنشهای تند ایشان را در پی داشت. طباطبایی علاوه بر پیشبرد مباحث فکری خود، همواره دو جریان فکری را با ادبیاتی بسیار تند نقد کرده است: روشنفکری دینی (عبدالکریم سروش) و جریان چپ نو ایرانی (مراد فرهادپور و یوسف اباذری). اما اینبار طباطبایی در واکنش به سخنان فیرحی، باب جدیدی را علیه شاگرد قدیمی خود گشود.
«شبحی که بر فرانسه سایه افکنده، شبح دموکراسی سلبی است و فراسوی نظام حاکم، احزاب و سندیکاهای سنتی و دست و پا زدنهای بیهوده راست و چپ افراطی قرار میگیرد. به باور او، جنبش اعتراضی جاری را هیچکس نمایندگی نمیکند.»
سرنوشت سرمایهداری در گفتگو با پروفسور سمیر امین
اعلامیههایی که میگویند ما از بحران خارج میشویم چراکه نرخ رشد در آلمان و دیگر نقاط از ۱.۲ به ۱.۳ افزایش یافته، خندهدار است. این بحران مربوط به نظام است. این یک بحران «نوع اِل» است. بحران «نوع یو» که نوع عادی از بحران سرمایهگرایانه است، یعنی که همان عقلانیتی که به رکود منجر شده، پس از تغییرات ساختاری جزئی، رشد را بازمیگرداند. بحران «نوع اِل» یعنی نظام نمیتواند از رکود بیرون بیاید. این یعنی نظام باید تغییر کند.