استراتژیهای چند روانشناس
ویلیام فاکنر مینویسد: «گذشته هرگز نرفته است. حتی نگذشته است.» وقتی به اتفاقاتِ بدِ گذشته فکر میکنیم، به این نتیجه میرسیم که احتمالاً این درستترین جملهای است که میتوان درباره گذشته گفت. رویدادهای منفی با صدایی بلند در روان ما طنینانداز هستند.
نگاهی به تصاویری که در ادامه میآیند بیندازید و نخستین چیزی را که میبینید یادداشت کنید. آنچه در نخستین نگاه به نظرتان میرسد، میتواند اطلاعاتِ جدیدی درباره خودتان به شما بدهد.
در مقاله بناست به روانشناسی تاریک و رازآلود انتقام بپردازیم. هر چقدر هم که بخواهیم انکار کنیم، انتقام یکی از آن احساسات غلیظی است که به هر انسانی دست میدهد.
در این مطلب منشا این اصطلاح، نظریهی روانشناختی آن و یافتههای برخی مطالعات در زمینهی اثرات عقدهی پدر را میخوانید. سپس توجه شما را به این نکته معطوف میکنیم که چرا این اصطلاح جنسیتی شده و چرا نباید باشد. در نهایت، برای مقابله با این مسئله راهکارهایی را معرفی خواهیم کرد.
این مقاله راهنمایی است برای آنها که میخواهند رابطهای عاشقانه را شروع یا رابطه فعلیشان را محکمتر و قویتر کنند.
چرا بعضی از آدمها در مقابل حقایق مقاومت میکنند و تحت هیچ شرایطی اشتباه خودشان را نمیپذیرند؟ چه ویژگیهای روانشناختیای باعث میشود که زمانی که مثل روز روشن است خطا کردهاند، خطای خودشان را نمیپذیرند؟ و چرا چنین چیزی مدام رخ میدهد؟ چرا آنها هرگز نمیپذیرند که اشتباه کردهاند؟
در این مطلب به بررسی رابطه، تعامل و وابستگی فرااجتماعی، تفاوت میان این سه و اثرات آنها بر کاربر رسانههای اجتماعی میپردازیم.
کودکان برای تمام رویدادهایی که شاهدش هستند یا چیزهایی که برای خودشان رخ میدهد، معنا خلق میکنند و نقشهای درونی از چگونگیِ جهان را ترسیم میکنند.
در روانشناسی به این کار «پیشگوییِ خودکامبخش» میگویند. ما به روشهایی عمل میکنیم تا آنچه را که باور داریم حقیقت دارد، محقق سازیم. این همان معنای خلق واقعیت است. چه متوجه باشید چه نه، شما در خلقِ واقعیتِ خودتان مشارکت میکنید. هیچ چیز جادویی یا افسونگریای وجود ندارد. این روشی است که مغز ما بر اساس آن فعالیت میکند.
مهم نیست که کدام نوعش را دارید، چراکه درمان یکی است: فقط کافی است اجازه ندهید شما را اذیت کند و انرژیتان را بگیرد. پس وقتی اوسیدی میگوید «چشمک بزن» ساز مخالف نزنید، فقط بگویید «باشد اشکالی ندارد، چشمک میزنم». خود را اذیت نکنید فقط بدون ناراحتی و بیتفاوت چشمک را بزنید. چشمکزدن شما برای کسی اهمیتی ندارد.
آیا ترجیح میدهید کسی که با او ملاقات کردهاید در همان قرار اول مستقیم به شما بگوید که دیگر نمیخواهد شما را ببنید تا اینکه منتظر تماس تلفنیاش باشید؟ آیا حتی حاضرید به بهای از دست دادنِ وقارتان در همان روز نخست از طرف مقابل نشانههایی را طلب کنید که مبنی بر تمایلش به تعهد بلندمدت هستند؟
برخی اوقات این کارها اثربخش است و این رفتارها حس عدماطمینان و بلاتکلیفی را حل میکند، اما این افعال و رفتارها در گذر زمان میتواند به بهای از دسترفتنِ روابط، هدر رفتنِ زمان و تلاش افراد تمام شود.
چه انتظاری از رابطه عاشقانه دارید؟!
نگاهی به این تصویر، که خطای دید ایجاد میکند، بیندازید تا متوجه شوید در یک رابطه عاشقانه دوست دارید درک بشوید، مورد پذیرش قرار بگیرید یا پیوندی معنوی با طرفِ مقابلتان برقرار کنید.
دانشمندان علوم اعصاب میگویند که برای تغییر مسیر یک مکالمه احساسی فقط ۲۰دقیقه مهلت دارید؛ بعد از این مدت، شما و طرف مقابل در یک الگوی عصبی گیر میکنید که تغییر مسیر گفتگو را فقط بعد از یک دوره جدایی، امکانپذیر میکند. قدری فاصله بگیرید و سپس، اگر باز هم تمایل داشتید، دوباره با طرف مقابل دیدار و گفتگو کنید.
یک روانشناس از هلند، فوقِ حساس بودن را به یک قایق کوچک در اقیانوسی بزرگ که با کشتیهای بزرگ احاطه شده است، تشبیه میکند. او میگوید: «درحالیکه بقیه در جای خودشان ثبات دارند، شما با کوچکترین موجها تکان میخورید.»
اغلب به ما گفته میشود که افراد بعد از تجربه یک سانحه (تروما) شکوفا میشوند، اما این ادعاها ممکن است فشارهای ناخواستهای را بر نجاتیافتگان وارد کند. چرا؟