یادداشتهای علم، چهارشنبه ۲۳ دی ۱۳۴۹: به سفیر آمریکا گفتم: فکر میکنید اگر لیدر دیگری غیر از شاه بود، ممکن بود مسأله بحرین را به این آسانی حل کند؟

یادداشتهای اسدالله علم: گفتم: عجب وضع [غریبی] است، شاهنشاه در این منطقه دنیا طوری دارد آماده می شود که به درد ملک فیصل و کویت و ترکیه و پاکستان به موقع برسد و ملک فیصل برای ادای یک کلمه موافق این همه فکر میکند؟ به هر حال گفتم: شما فکر میکنید اگر لیدر دیگری غیر از شاه بود - که به وضع خود اطمینان دارد - ممکن بود مسأله بحرین را به این آسانی حل کند؟ ولی از جزایر نمی توان گذشت. در مدخل خلیج فارس است و اگر در دست اشخاص ناباب باشد، منافع همه در خطر است. از تنگه هرمز به طور متوسط هر ۱۲ دقیقه یک کشتی میگذرد و جزایر ابوموسی و تنب کاملاً این تنگه را نظارت می کنند. چه طور می توان خوابید؟
اسدالله علم (۱ مرداد ۱۲۹۸ بیرجند – ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ نیویورک)، یکی از مهمترین چهرههای سیاسی دوران محمدرضا شاه، وزیر دربار از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ و نخستوزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ بود.
چهارشنبه ۲۳ دی ۱۳۴۹: صبح شرفیاب شدم. شاهنشاه را ناراحت یافتم. معلوم شد مذاکرات نفت به هم خورده است و اعضای کنسرسیوم هم که برای مذاکره آمده بودند، بدون آن که وقت تعیین کنند، می روند. اینها آمده بودند که با کشور[های] عضو اوپک در خلیج فارس راجع به قیمت گذاری مذاکره کنند. شاهنشاه فرمودند: به وزیر دارایی دستور داده ام امروز مصاحبه کند و بگوید که ما چه میخواهیم. تو هم امشب که مهمان سفیر آمریکا هستی، باید مطالبی به او و به سفیر انگلیس که آن جا خواهد بود، بگویی بعد او امری فرمودند که من در همین جا بعداً مینویسم. مسائل دیگری صحبت شد از جمله امکان تأخیر تشریف بردن به سویس به علت مذاکرات نفت.
بعد مرخص شدم. سفیر مصر دیدنم آمد. با او مدتی درباره مسائل مختلف صحبت کردم. اولا گفتم که ما حتی وقتی با شما رابطه هم نداشتیم، سه روز بعد از شکست شما در ۱۹۶۷، شاهنشاه که از پاریس به تهران مراجعت می فرمودند، در ترکیه تصرف اراضی شما را وسیله اسرائیل تقبیح کردند، زیرا شاهنشاه پرنسیپ را رعایت می فرمایند. بعد راجع به امکانات صلح با او صحبت کردم. ناامید بود. گفتم: پس اگر تا پنجم فوریه مجدداً آتش بس تجدید نشود، ناچار باید جنگ بکنید. گفت: چاره ای نداریم - ولی مضحک است. معلوم نیست با چه میخواهند جنگ بکنند.
البته روسها وسیله همه جور به آنها داده اند ولی به قول دایان، وزیر دفاع اسرائیل [جنگ افزار جنگنده نمی سازد] Armis not the army. راجع به مذاکرات مستقیم با اسرائیل پرسیدم چرا امتناع میکنند. گفت: برای این که اسرائیلی ها میخواهند کلاه سر ما بگذارند و مذاکرات را خیلی طولانی کنند، به علاوه معلوم نیست مذاکراتی که با ما میکنند، اگر مستقیم باشد چه اطمینانی میتوان به آن داشت؟ چون شاهدی نداریم! به هر صورت خودش هم روشن نیست.
اظهار افسوس میکرد که ارتباط ما ده سال قطع بود. میگفت: باید جبران بشود. گفتم: [آیا] رئیس جمهور شما برای جشنها به ایران خواهد آمد؟ گفت: چرا نیاید؟ قرار شد دعوتنامه برای او فرستاده شود. در آخر گفتم: باید هوشیار باشید، این جنگ شما و اسرائیل نیست، جنگ روس و آمریکا هم هست. باید فکر بکنید هم شما و هم اسرائیل که آلت نشوید. خندید و گفت: حالا که شده ایم! در آخر هم گفت کشور فقیری هستیم، باید هرچه زودتر از شر این جنگ خلاص شویم.
.... شب منزل سفیر آمریکا رفتم. سفیر آمریکا در لندن نیز مهمان بود ـ برای تعطیلاتش به ایران آمده است. بعد از شام مذاکرات مفصل سه نفری انجام دادیم. من وضع خاورمیانه را تشریح کردم و بالاخره به این جا رسیدم که از هر لحاظ که حساب بکنید، ایران تنها باستیون محکم خاورمیانه است. فقط شما غربی ها که رفقای ما هستید، قدر نمی دانید. شما به خیلی کشورها کمک نظامی میکنید [ولی] کمک [به] ما را قطع کرده اید. ما حرفی نداریم، میگوییم تازه با پول خودمان اسلحه میخریم که چه کار کنیم؟
منافع غرب خود به خود در اثر حفظ منافع خود ما حفظ میشود. همین جریان نفت یا جلوگیری از نفوذ اخلالگران که هم اکنون مثل حلقه انگشتری ما را در میان گرفته اند، مگر حفظ منافع شما نیست، که از این باستیون به جنوب نمیتوانند نفوذ کنند. حالا میگوییم بیایید از منافع زیادی که اخیراً از فروش نفت ما برده اید ـ بابت اضافه قیمت - حق ما را بدهید، آن را هم که نمیدهید و تازه برای ما پشت چشم نازک میکنید.
بنابراین ما ناچاریم هر اقدامی لازم بدانیم بکنیم و عراق و عربستان سعودی هم که همراه هستند. خلاصه ای از مصاحبه وزیر دارایی برده بودم، به آنها نشان دادم... هر دو با دقت به ارقام گوش دادند و تصدیق کردند. بعد گفتند: ما مذاکرات را قطع نکرده ایم، به علت ایام کریسمس و سال نو ممکن نشده است کمپانیها تصمیم بگیرند. من گفتم: به هر حال مأموریت دارم به شما بگویم که سه شنبه آینده – ۶ روز دیگر - نمایندگان عضو اوپک خواهند آمد و ما همه متفق القول هستیم که باید بر علیه کمپانی ها اقدام دستجمعی کرد. سفیر آمریکا در تهران.. خیلی به طور علیحده از من خواهش کرد که در این امر تأمل شود، به خصوص که ریاست این جلسه اوپک با ایران میباشد. من گفتم: چاره نداریم، چون کمپانیها غیر از زبان زور چیزی نمیفهمند، چه طور در لیبی همه چیز را به گردن میگیرند، به ما که میرسد هیچ؟ صحبت جزایر ابوموسی و تنب را کردم و سفیر آمریکا گفت: میدانید انگلیسها خیلی فشار آورده اند که این کار بشود ولی الان ملک فیصل تأمل دارد.
گفتم: عجب وضع [غریبی] است، شاهنشاه در این منطقه دنیا طوری دارد آماده می شود که به درد ملک فیصل و کویت و ترکیه و پاکستان به موقع برسد و ملک فیصل برای ادای یک کلمه موافق این همه فکر میکند؟ به هر حال گفتم: شما فکر میکنید اگر لیدر دیگری غیر از شاه بود - که به وضع خود اطمینان دارد - ممکن بود مسأله بحرین را به این آسانی حل کند؟ ولی از جزایر نمی توان گذشت. در مدخل خلیج فارس است و اگر در دست اشخاص ناباب باشد، منافع همه در خطر است. از تنگه هرمز به طور متوسط هر ۱۲ دقیقه یک کشتی میگذرد و جزایر ابوموسی و تنب کاملاً این تنگه را نظارت می کنند. چه طور می توان خوابید؟
منبع: انتخاب