سفر در زمان؛ خاطرات میلسپو: کدام کارخانه‌ها در فاصله ۱۳۰۵ تا ۱۳۲۰ تاسیس شد؟

سفر در زمان؛ خاطرات میلسپو: کدام کارخانه‌ها در فاصله ۱۳۰۵ تا ۱۳۲۰ تاسیس شد؟

در پایان سلطنت رضاشاه، دولت یک کارخانه دخانیات، یک کارخانه گلیسیرین و صابون‌سازی، پنج کارخانه قند، یک کارخانه روغن‌کشی، چند کارخانه پارچه‌بافی (کتان و ابریشم و گونی)، یک کارخانه ساخت اسید سولفوریک و چندین کارخانه سیمان تأسیس کرده بود.

کد خبر : ۲۵۵۹۹۹
بازدید : ۸۹

کتاب ماموریت آمریکایی‌ها در ایران اثر آرتور میلسپو ترجمۀ حسین ابوترابیان در سال ۱۳۵۶ است. آرتور میلسپو متولد مارس ۱۸۸۳ در روستایی در میشیگان، حقوقدان و کارشناس مالی آمریکایی که در سالهای ۱۹۲۲-۱۹۲۷ و ۱۹۴۲-۱۹۴۵ برای اصلاح مالیه به استخدام دولت ایران درآمد. او دانش آموخته (دکترای) دانشگاه جانز هاپکینز و (کارشناسی ارشد) دانشگاه ایلینوی بود.

رضاشاه قبل از هر چیز یک نظامی بود. او خدمت نظام وظیفه عمومی را برقرار کرد، تعداد نفرات ارتش را از ۴۰ هزار نفر به ۹۰ هزار افزایش داد، ژاندارمری را به ارتش ملحق کرد، چند ناوچه توپدار ساخت ایتالیا برای نیروی دریایی و تعدادی هواپیما و تانک برای نیروهای هوایی و زمینی خرید. او یک ناسیونالیست افراطی بود. قبل از عزیمت من از ایران در ۱۹۲۷، حکومتی که به‌دست او اداره می‌شد به حقوق برون‌مرزی بیگانگان خاتمه داد.

به داور، که شاید یکی از لایق‌ترین مدیران ایرانی بود، اختیارات نامحدود برای تجدید تشکیلات وزارت عدلیه داده شد تا قوانین مدنی و جزایی را نوسازی کند و زندان‌های جدید بسازد. ایران تحت رهبری رضاشاه توانست استقلال گمرکی خود را به‌دست آورد که مقدمات آن را هیئت آمریکایی فراهم کرده بود.

چندی پس از آنکه ایران را ترک کردم، رضاشاه شیلات دریای خزر را به روس‌ها داد، هرچند قرار بود این صنعت مهم و دارای موقعیت استراتژیک به‌وسیله یک شرکت مختلط ایران و شوروی اداره شود. پیش از این اقدام، که ظاهراً قول و قرار آن از پیش داده شده بود، شاه دیگر هیچ میدانی به شوروی‌دوستان و هیچ اغماضی به ایرانیان طرفدار روس نشان نداد.

او امتیاز نفت جنوب را که در دست انگلیسی‌ها بود لغو کرد و قرارداد جدیدی که بیشتر به نفع ایران بود با آن‌ها منعقد کرد، ولی مدت آن را شصت سال افزایش داد. انحصار نشر اسکناس را از بانک شاهنشاهی متعلق به انگلیسی‌ها گرفت و به بانک ملی ایران داد.

رضاشاه همیشه نسبت به آمریکا و آمریکاییان سردی نشان می‌داد. او یک بار با خشم فراوان وزیر مختارش در واشینگتن را به تهران احضار کرد، به این دلیل که این شخص در حالی که در ایالت مریلند اتومبیل می‌راند، از سوی یک پلیس راه — که بیشتر با مقررات رانندگی آشنایی داشت تا مصونیت دیپلماتیک — مورد اهانت قرار گرفته بود. دولت ایران مدرسه و کالج آمریکایی را که به‌وسیله مبلغین پرسبیتری تأسیس و با لیاقت اداره شده بود، خریداری کرد.

نفرت رضاشاه از بیگانگان تا جایی پیش رفت که به اتباعش دستور داد از رفت‌وآمد به سفارتخانه‌های بیگانه خودداری کنند و عملاً به هرگونه تماس اجتماعی میان ایرانیان و دیپلمات‌های خارجی پایان داد. دولت همچنان به استخدام کارشناسان بیگانه، به‌خصوص از آلمان و سوئیس، ادامه داد ولی فقط برای مدیریت کارخانه‌ها و خدمات فنی و بدون هیچ‌گونه اختیار. به مأموریت مستخدمین بلژیکی گمرک خاتمه داده شد.

کتاب‌هایی که از کشورهای خارجی وارد ایران می‌شد، عموماً سانسور و در بعضی موارد ممنوع و در بسیاری موارد آتش زده می‌شد. علاوه بر همه این‌ها، هدف رضاشاه خودکفایی صنعتی ایران بود.

ناسیونالیسم در جهات دیگر نیز ابراز وجود می‌کرد. قبل از این‌که من ایران را ترک کنم، تقویم اصلاح شد و نام ماه‌ها از عربی به فارسی مبدل گردید. به‌زودی نام کشور نیز از «پرس» و «پرشیا» به «ایران» تغییر داده شد. دولت به تبلیغ درباره افتخارات باستانی و فرهنگ ایران پرداخت و چاپ انواع کتاب‌ها را به زبان فارسی تشویق کرد.

در حالی که ناسیونالیسم در اغلب موارد شکل واپس‌گرایانه به خود می‌گرفت، هدف رضاشاه نوسازی کشور بود. پیشانی مردان ایرانی یک لبه بدمنظره پیدا کرد و بعداً یکسره جایش را به شاپوی غربی داد. همچنین اتباع ذکور رضاشاه عباهای گشاد و موقر خود را به دور افکندند. ریش مردان نیز همین راه را دنبال کرد و ناپدید شد، و صورت‌های تراشیده — که در گذشته فقط مخصوص خواجگان بود — عمومیت یافت.

سرانجام در ۱۹۳۹ دستور داده شد که زنان کشف حجاب کنند. همزمان با این اقدامات، روحانیت محافظه‌کار مسلمان از هرگونه قدرت و اعتبار محروم شد. رعایت آداب مذهبی کاهش یافت و امور دنیوی به سرعت رو به افزایش رفت. سینماها، رستوران‌ها، کاباره‌ها و رقاص‌خانه‌ها به محیط پایتخت — که زمانی بسیار کسالت‌آور بود — شادی و طراوت بخشید.

شترها و الاغ‌ها که هنوز وسیله عمده باربری بودند، مورد بی‌لطفی شاهانه قرار گرفتند، زیرا وسیله‌ای ابتدایی به شمار می‌رفتند. وسایل موتوری جایگزین آن‌ها گردید و مقدارشان به میزان قابل ملاحظه‌ای افزایش یافت. معماران اینیه عمومی و اقامتگاه‌های خصوصی اسلوب‌های جدید را به کار بردند، ولی اغلب به نتایج خنده‌آوری نایل شدند. انواع ماشین‌ها و اشیای لوکس و تجملی وارد کشور شد که بسیاری از آن‌ها مورد نیاز نبود و هنوز ایرانیان طرز استفاده از آن‌ها را نیاموخته بودند.

تعلیم و تربیت تحت حمایت شاه قرار گرفت و چنین می‌نمود که به جوانان ایرانی کلید طلایی برای ورود به یک دنیای طلایی داده می‌شود. دولت تعداد زیادی از جوانان را برای ادامه تحصیل به اروپا فرستاد. دانشگاه که در زمان خدمت من پیشنهاد شده بود، در تهران تأسیس شد. ورزش به دستور شاه و با کمک مالی دولت پیشرفت‌هایی نایل گردید.

رضاشاه در زمینه کشاورزی، هم به خودکفایی کشور و هم به سودجویی شخصی خود توجه داشت. او کشت و زرع در زمین‌هایی را که از دیگران غصب کرده بود، ترقی داد. وزارت کشاورزی او به تأسیس مدارس کشاورزی پرداخت، فایده مزرعه‌های نمونه را نشان داد، ماشین‌ها و آزمایشگاه‌هایی برای ساخت انواع سرم‌ها تأسیس کرد، با بیماری‌های حیوانی و آفات نباتی مبارزه کرد، چند دهکده طبق نقشه با خانه‌های زیبا و سالم و آب لوله‌کشی احداث کرد. محصولات جدیدی به بازار آمد و در تولید توتون، پنبه، چای، چغندر قند و پیله ابریشم پیشرفت‌های چشمگیری مشاهده شد. بانک کشاورزی به این پیشرفت‌ها کمک می‌کرد. متأسفانه کشت تریاک در مقابل کشت گندم — که ستون فقرات کشور بود — توسعه یافت.

در زمینه اقتصادی، هنگامی که من هنوز در ایران خدمت می‌کردم، ابتکارات و سرمایه‌های خصوصی در صدد ایجاد کارخانه بودند. رضاشاه احتمالاً این حرکت را تا حدودی تشویق کرد. مجلس قانونی درباره ثبت شرکت‌ها و حمایت از اختراعات و علائم تجارتی تصویب کرد. شرکت‌های بی‌شماری تأسیس شد. تلاش‌های شاه بیشتر در برنامه تأسیس کارخانه‌های دولتی متمرکز بود. در پایان سلطنت رضاشاه، دولت یک کارخانه دخانیات، یک کارخانه گلیسیرین و صابون‌سازی، پنج کارخانه قند، یک کارخانه روغن‌کشی، چند کارخانه پارچه‌بافی (کتان و ابریشم و گونی)، یک کارخانه ساخت اسید سولفوریک و چندین کارخانه سیمان تأسیس کرده بود.

منبع: انتخاب

۲
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید