سفر در زمان؛ یادداشت‌های علم، چهارشنبه ۸ آذر ۱۳۵۱: وقتی در مذاکره با نخست وزیر یوگسلاوی، سخن از نادرشاه به میان آمد

سفر در زمان؛ یادداشت‌های علم، چهارشنبه ۸ آذر ۱۳۵۱: وقتی در مذاکره با نخست وزیر یوگسلاوی، سخن از نادرشاه به میان آمد

یادداشت‌های اسدالله علم: بعد صحبت پیشرفت‌های ایران و برنامه پنج ساله پنجم شد و البته صحبت عظمت ایران بود. بعد آن مثال جنگ ایرانیان و راهزنان افغانی و شکست آنها به دست نادر و این که یک سرباز ایرانی به نادر گفت آن وقت من بودم، اما تو نبودی، پیش آمد. حقیقت این است که من خوشم نیامد، شاهنشاه این قضیه را تعریف کردند، چون برگشت آن به خودشان بود. ولی فوری تصحیح کردند و فرمودند: البته من نمیخواهم این طور باشد. میخواهم ملت من بداند که خودش است. رئیس تأثیر زیادی نباید در او داشته باشد..

کد خبر : ۲۵۹۶۷۶
بازدید : ۱۰۰

اسدالله علم (۱ مرداد ۱۲۹۸ بیرجند – ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ نیویورک)، یکی از مهم‌ترین چهره‌های سیاسی دوران محمدرضا شاه، وزیر دربار از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ و نخست‌وزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ بود.  

درا دامه بخشی از یادداشت های او را بخوانید.

۸ آذر ۱۳۵۱: صبح شرفیاب شدم. عرض کردم: دیشب پیام شاهنشاه را به سفیر آمریکا دادم.  یواشکی یادداشتی به من دادا من فکر کردم راجع به توطئه اردن است. وقتی منزل آمدم، دیدم باز هم کار تجارتی است، که حالا تقدیم میکنم. راجع به ساختن سیم مس و  آلومینیوم است که یک شرکت آمریکایی خواسته. خنده ام گرفت. فرمودند: البته حالا  سعی میکنند که جای اسلحه که به ویتنام فروخته میشد پر کنند. به علاوه جیب  خودشان هم شاید منظور نظر باشد.  

فرمودند: بپرس این ریچاردسون که وزیر جدید دفاع شده است، چه جور آدمی است.  این [شخص] سابقاً وزیر بهداری بود، به وزارت دفاع چه کار دارد و چگونه می تواند  برنامه های به این وسعت را در دست بگیرد و نترسد؟ فرمودند: هم از سفیر آمریکا بپرس و  هم از اصلان افشار، سفیر ما در واشنگتن، بگو از کیسینجر بپرسد یا از خود رئیس جمهور  به خصوص که آیا انتصاب او صدمه به برنامه های ما میزند یا خیر؟ فرمودند: فکر نمی کنم  آمریکا با همه تظاهر به صلح خواهی، منافع اساسی خودش را و متحدین خود را از یاد  ببرد. عرض کردم : کسی با تجربه نیکسون محال است یک همچو فکر بچگانه و احمقانه  داشته باشد. فرمودند: یکی از عوامل حفظ صلح در خاورمیانه را تقویت اسرائیل دانسته  است. عرض کردم پس ملاحظه میفرمایید که در [وهم] نیست.  

عرض کردم: رئیس جدید دانشگاه آریامهر، دکتر حسین نصر، امروز برای کارهای خود  پیش من آمده بود. مطلب عجیبی میگفت که باعث تعجب چاکر شد. یکی این که بین  دانشجویان فقر زیاد است. دیگر این که مسلمانهای قشری متعصب هم زیاد است.  فرمودند: این مسلمانهای قشری متعصب به طور قطع کمونیست هستند، ولی به ظاهر  مسلمان قشری جلوه میکنند. آنها که اینها را اداره میکنند، مردمان خیلی باهوش و  عمیقی هستند و حالا مارکسیسم اسلامی را مطرح کرده اند. بگو خیلی خیلی در این  زمینه مطالعه و احتیاط بکند.  

عرض کردم: دادستان ژنو اعلامیه نهائی دائر بر بیگناهی امیر هوشنگ می دهد.  فرمودند: ترتیبی بده که زودتر عملی شود و تا علیا حضرت در زوریخ هستند، در  روزنامه های سویس در بیاید . چون پارسال این پیش آمد را علیا حضرت به من خیلی  سرزنش کردند. حالا ببینند قضایا به این سادگی نیست و بفهمند......  

به عرض رساندم، ابوظبی هم قرار نفت یمانی - رئیس شرکت نفت عربستان سعودی  را امضاء نکرد پس حالا قرار مشارکت اعراب به هم میخورد. فرمودند: سرانجام کویت و  ابوظبی [هم ] کنار می آیند حالا دارند تراز و به زمین می زنند . عرض کردم: اگر ترتیبی بدهیم که مذاکرات اوپک در لاگوس به هم بخورد، زمینه برای فرمول اعلیحضرت که ما فروشنده باشیم و شرکتها به طور کلی خریدار، فراهم تر میشود. فرمودند: اصراری

نداریم که عربها هم پیروی کنند. به طبیعت بگذاریم ببینیم چه پیش می آید، بهتر است. ولی ما کار خودمان را دنبال میکنیم. 

ناهار نخست وزیر یوگسلاوی مهمان بود. سر ناهار صحبت از دول بزرگ و کوچک بود. شاهنشاه فرمودند: دول بزرگ میگویند آن چه که ما داریم که مال ماست، آن چه شما کوچک ها دارید [قابل معامله] negotiable است. صحبت [خرابکاری] پیش آمد. فرمودند: ما در این قسمت خیلی سختگیری میکنیم هر چه [لوموند] Le monde بگوید اهمیت ندارد. اشاره هم به دنیا بود و هم به روزنامه لوموند که این روزها به ما و اتفاقاً به یوگسلاوی هم خیلی حمله میکند. شوخی قشنگی بود. بعد صحبت پیشرفتهای ایران و برنامه پنج ساله پنجم شد و البته صحبت عظمت ایران بود. بعد آن مثال جنگ ایرانیان و راهزنان افغانی و شکست آنها به دست نادر و این که یک سرباز ایرانی به نادر گفت آن وقت من بودم، اما تو نبودی، پیش آمد. حقیقت این است که من خوشم نیامد، شاهنشاه این قضیه را تعریف کردند، چون برگشت آن به خودشان بود. ولی فوری تصحیح کردند و فرمودند: البته من نمیخواهم این طور باشد. میخواهم ملت من بداند که خودش است. رئیس تأثیر زیادی نباید در او داشته باشد.....  

سر شام رفتم. تازه [ای] نبود. شاهنشاه سؤال فرمودند: اعلامیه دادستان ژنوکی صادر می شود؟ عرض کردم: امیدوارم فردا بعد از ظهر.

منبع: انتخاب

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید