سفر در زمان؛ یادداشتهای علم، یکشنبه ۱۲ آذر ۱۳۵۱: به شاه گفتم از پول مرحمتی شما که در اختیار استاندار سیستان بود، یک حبه بذر به دست مردم نرسیده

یادداشتهای اسدالله علم: صبح شرفیاب شدم. عرض کردم: موضوع بذر سیستان را که امر فرمودند تحقیق کنم، آن چه مسلم است از پول مرحمتی شاهنشاه که در اختیار استاندار بود - دو ملیون تومان - یک حبه بذر یا یک قرآن به دست مردم نرسیده. به قدری عصبانی شدند که تلفن را برداشتند و به نخست وزیر با تغیّر فرمودند: همین الان این مردکه را معزول کنید.
اسدالله علم (۱ مرداد ۱۲۹۸ بیرجند – ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ نیویورک)، یکی از مهمترین چهرههای سیاسی دوران محمدرضا شاه، وزیر دربار از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ و نخستوزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ بود.
در ادامه بخشی از یادداشت های او را بخوانید.
۱۲ آذر ۱۳۵۱: صبح شرفیاب شدم. عرض کردم: موضوع بذر سیستان را که امر فرمودند تحقیق کنم، آن چه مسلم است از پول مرحمتی شاهنشاه که در اختیار استاندار بود - دو ملیون تومان - یک حبه بذر یا یک قرآن به دست مردم نرسیده. به قدری عصبانی شدند که تلفن را برداشتند و به نخست وزیر با تغیّر فرمودند: همین الان این مردکه را معزول کنید. بیچاره برای کنفرانس استانداران به تهران آمده بود.
راجع به پاکستان، عرض کردم که طوایف بلوچ... به هندیها که در بلوچستان سکنی کرده بودند، حمله بردهاند. فرمودند: وضع آن جا خیلی خطرناک است و من نگرانم.
پیغامهایی سفیر انگلیس عرض کرده بود، در خصوص [مجموعه صنعتی نظامی]complex برای تهیه توپ و تانک و وسائل نظامی دیگر و [کارآموزی]افراد و تکنیسین و ... به عرض رساندم. فرمودند: باید پول و اعتبار را خودشان بیاورند، ولی اگر ما پول بدهیم، ساختمانها را هم خودمان در دست میگیریم. بعد [هم]راجع به تانکهای [اسکورپیون]Scorpion من علاقهمند شدهام، چون سریع هستند و شعاع عمل خوبی دارند. راجع به کارهای تجارتی و [اظهار سفیر درباره]این که دولت ایران این قدر راجع به صادرات محصولاتی که ما با هم [سرمایه گذاری]میکنیم نباید پافشاری بکند، فرمودند: به او بگو شما نمیفهمید. اگر صادرات نکنیم بازار داخلی که این قدرها نیست. راجع به آمدن فیلیپ میگفت که بر حسب امر شاهنشاه برای دیدن محیط زیست در دشت ارژن از اول تا پنجم مارس خواهد آمد. به عرض رساندم، فرمودند: من که آن وقت نخواهم بود. میخواهد بیاید. به هر حال مهمان ما خواهد بود.
بعد از ظهر در رکاب شاه برای دیدن منزلی که من به وسیله دوست خودم «م» اجاره کردهام و خیلی شبیه به قصر است رفتیم که اگر اراده فرمودند آن جا را بخریم. فرمودند: چه لزوم دارد این جا را بخریم؟ این جا را اجاره کن. عرض کردم: ده دوازده ملیون تومان صرفه جویی مخارج جشنها را برای این کار گذاشتهام. فرمودند: آن را کنار بگذار برای ساختن مسجد آریامهر. بسیار فکر عالی شاه را در دلم تمجید کردم.. ناهار منزل دخترم بودم. رئیس سازمان برنامه خداداد فرمانفرمائیان مهمان من بود. شرحی استدعا کرد که به عرض برسانم، از کار کنار برود. میگفت: با رویه دولت کار نمیتوان کرد.
منبع: انتخاب