سفر در زمان؛ یادداشتهای علم، یکشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۵۱
یادداشتهای اسدالله علم: صبح به کارهای جاری رسیدم. کمیسیونی در دفترم برای تعلیمات خاص به پیش آهنگان مرزی تشکیل بود. سفیر آمریکا به خداحافظی آمد. تمثال مبارک همایونی را به او هدیه کردم که توشیح فرموده بودند. سفیر آمریکا نسبت به مذاکرات نفت خوش بین بود.
کد خبر :
۲۶۸۸۶۶
بازدید :
۵۶۴
اسدالله علم (۱ مرداد ۱۲۹۸ بیرجند – ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ نیویورک)، یکی از مهمترین چهرههای سیاسی دوران محمدرضا شاه، وزیر دربار از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ و نخستوزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ بود.
در ادامه بخشی از یادداشت های او را بخوانید.
یکشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۵۱: صبح به کارهای جاری رسیدم. کمیسیونی در دفترم برای تعلیمات خاص به پیش آهنگان مرزی تشکیل بود. سفیر آمریکا به خداحافظی آمد. تمثال مبارک همایونی را به او هدیه کردم که توشیح فرموده بودند. سفیر آمریکا نسبت به مذاکرات نفت خوش بین بود.
ظهر اوامر رسید که چرا به سنت موریتز نمی آیی؟ عرض کردم: فردا خواهم آمد... خانم علم و دخترم ناز را پیش رودی به لندن میفرستم، که بعداً در اروپا به من بپیوندند.
عصری تمام کار کردم. فقط نیم ساعتی حضور والاحضرت همایونی و سایر والاحضرتها که دیشب آمده بودند، شرفیاب شدم، تبریک ورود عرض کنم. واقعاً به من علاقه دارند. همه سر شام بودند. هر کدام به من چیزی تعارف میکردند، یکی میگو، یکی ژیگو، یکی پلو. در ساعت ۷ بعد از ظهر که من هیچ نمیتوانستم بخورم! ولیعهد فرمودند: پس یک ویسکی بخورید. عرض کردم: آن هم زود است، چون باید بروم دفتر کار کنم. فرمودند: حالا کار؟ عرض کردم: هنوز حداقل دو سه ساعت کار خواهم کرد. هر سه گفتند: وای!
خبر خصوصی مضحک این که منشی من، خانم اویسی، که دو هفته قبل با آن تشریفات عروسی کرد، امشب قصد طلاق گرفتن داشت و با من در این خصوص مذاکره میکرد!
[علم پس از دو هفته اقامت در اروپا به تهران بازمیگردد.]
منبع: انتخاب
۲