هنرپیشهای که تروریست شد
چندی قبل دانشجویی که در بایگانی یک موزه لندن سرگرم تحقیق و بررسی بود، چشمش به دفتر خاطرات منتشر نشده یک بمبگذار زن افتاد که از اعضای جنبش حق رأی زنان بود. مشاهده این یادداشتها فرن ریدل، دانشجوی مورد بحث را به فکر فرو برد که شاید در تاریخچه این جنبش دست برده شده و مسائل ناخوش آیند و قابل اعتراض را حذف کرده باشند.
کد خبر :
۵۹۳۱۱
بازدید :
۵۷۰۹
چندی قبل دانشجویی که در بایگانی یک موزه لندن سرگرم تحقیق و بررسی بود، چشمش به دفتر خاطرات منتشر نشده یک بمبگذار زن افتاد که از اعضای جنبش حق رأی زنان بود. مشاهده این یادداشتها فرن ریدل، دانشجوی مورد بحث را به فکر فرو برد که شاید در تاریخچه این جنبش دست برده شده و مسائل ناخوش آیند و قابل اعتراض را حذف کرده باشند.
به عقیده فرن ریدل، گرچه کسانی که برای برخورداری زنان از حق رأی مبارزه میکردند پیروز شدند، ولی بعضی از آنها "تروریست" بودند. در ساعات پُرتردد صبح ۱۵ سپتامبر ۲۰۱۷، انفجاری در ایستگاه متروی پارسون گرین، در غرب لندن اتفاق افتاد که موجب زخمی شدن چندین نفر شد.
این پنجمین حملهای بود که کمتر از یک سال در بریتانیا صورت گرفته بود و ریدل، مشتاق کسب اطلاعات بیشتری در این باره بود. در حین جستجو در رسانههای اجتماعی تصویر یک سطل سفید پلاستیکی مشتعل را مشاهده کرد. بمب دست سازی را که در یک واگن مملو از جمعیت منفجر شده بود، در یک کیسه خرید پلاستیکی پیچیده و آن را داخل سطل مخفی کرده بودند.
این پنجمین حملهای بود که کمتر از یک سال در بریتانیا صورت گرفته بود و ریدل، مشتاق کسب اطلاعات بیشتری در این باره بود. در حین جستجو در رسانههای اجتماعی تصویر یک سطل سفید پلاستیکی مشتعل را مشاهده کرد. بمب دست سازی را که در یک واگن مملو از جمعیت منفجر شده بود، در یک کیسه خرید پلاستیکی پیچیده و آن را داخل سطل مخفی کرده بودند.
فرن ریدل، به طور تصادفی متوجه داستان شگفت انگیز زندگی کیتی ماریون شد. این بمب برای ریدل آشنا بود ومشاهده عکس آن تاثیر زیادی روی او گذاشت. او با خودش فکر میکرد که "این، همان بمب مبارزان حق رأی زنان است. یک بمب خانگی که با موادی که میشود از داروخانهها و مغازههای فروش آهن آلات و ابزار نجاری خرید، ساخته شده. این از نوع همان بمبی است که (طرفداران حقوق) زنان با استفاده از آن موجب ترس و وحشت مردم میشدند تا بتوانند توجه مقامات کشور را جلب کنند. "
علاقه ریدل، به کسانی که برای دادن حق رأی به زنان مبارزه میکردند از پنج سال جلوتر یعنی وقتی دوره دکترا در رشته تاریخ را میگذراند، شروع شده بود، اگر چه واکنش اولیهاش این بود که نمیخواهد ارتباطی با این موضوع داشته باشد. او میگوید: "احساس میکردم به تله افتادهام. این که به عنوان یک مورخ زن جوان ناچار بودم درباره زنان و مبارزه برای حق رأی زنان بنویسم.
او بیشتر به تماشاخانههایی که یادآور عهد ملکه ویکتوریا بودند، علاقه داشت. این تماشاخانهها برنامههای نمایشی و لطیفه گویی کوتاه و متنوع اجراء میکردند که بعضاً شوخیهای خنده آور از رفتارهای روزمرّه مردم بود، و بعضاً طنزهای جدّی در زمینۀ مسائل اجتماعی و سیاسی روز، و، چون تماشاگران این تماشاخانهها از همۀ طبقات جامعه بودند، ورودیۀ آنها هم چندان گران نبود تا پرداخت آن برای همه مقدور باشد.
اولین تجربه کیتی ماریون از زندان پس از آن بود که به دلیل پرتاب آجر به شیشههای پنجره یک پستخانه در نیوکاسل، به زندان افتاد. ریدل میگوید: "این تماشاخانهها از جنبههایی در حکم اینترنت آن زمان بودند. مثلاً به مناسبت وقایع فرهنگی در روز خاصّ آن واقعه، تصنیف و آهنگی ساخته میشد و آن را جزو برنامههای متنوع یا واریتهها در این تماشاخانه اجراء میکردند.
دنیایی که در این تماشاخانهها نشان داده میشد، ساده و بیپرده و طبیعی و هیجان انگیز بود و زندگی جامعهای را تصویر میکرد که با تصویرهایی که مورّخان از زندگی محدود و بسته و خشک قرن نوزدهم و بیستم ارائه میدادند، تفاوت داشت، مخصوصاً در مواردی که مسائل و مشکلات مربوط به زنان مطرح میشد. این برنامهها برای من خیلی گیرایی داشت، و مشتاق میشدم که بیشتر از آنها چیز یاد بگیرم. "
"ولی یک کشف اتفاقی در آرشیوهای موزه لندن که با کمک بورلی کوک، بایگان موزه میسر شده بود سبب شد که مسیر من کاملا تغییر کند. " بورلی به من گفت: "زندگی نامه منتشر نشده هنرپیشه جوانی که در تماشاخانه، برنامه اجرا میکرد در اختیار من است و تا کنون عده بسیار کمی واقعا نگاهی به آن انداختهاند. این هنرمند همچنین برای حق رأی زنان مبارزه میکرد. نمیدانم به آن علاقمندید یا نه".
"ولی یک کشف اتفاقی در آرشیوهای موزه لندن که با کمک بورلی کوک، بایگان موزه میسر شده بود سبب شد که مسیر من کاملا تغییر کند. " بورلی به من گفت: "زندگی نامه منتشر نشده هنرپیشه جوانی که در تماشاخانه، برنامه اجرا میکرد در اختیار من است و تا کنون عده بسیار کمی واقعا نگاهی به آن انداختهاند. این هنرمند همچنین برای حق رأی زنان مبارزه میکرد. نمیدانم به آن علاقمندید یا نه".
ریدل میگوید در آنموقع مانند بسیاری از مردم او هم در باره زنانی که برای حقوق زنان فعالیت میکردند تصور بخصوصی داشت؛ این که آنها شیشهها را میشکنند، با زنجیر خودشان را به میلهها میبندند، با اجبار به آنها غذا میخورانند، پوستر حمل میکنند و راه پیماییهای اعتراضی میکنند.
ریدل اضافه میکند که تصور میکرد همه چیز را در باره این زنان میداند. فرن ریدل، به طور تصادفی متوجه داستان شگفت انگیز زندگی کیتی ماریون شد. او به این فکر افتاد که قسمتهای مربوط به تماشاخانهها را مطالعه کرده، ولی بخشهای مربوط به مبارزات زنان را نادیده گرفته. دو کلاسور حاوی مطالب دستخط در اختیار او گذاشته شده بود.
موقعی که به خواندن صفحه پنجم این مطالب رسیده بود ناگهان با نوشتههای زنی که برای داشتن حق رأی مبارزه میکرد، برخورد کرد. این زن به طور آشکار در باره آتش زدنهای عمدی صحبت میکرد. سایر نوشتهها حکایت از این میکرد که او همچنین یک بمبگذار بوده. ریدل میگوید به عبارت دیگر او "یک تروریست" بود.
"نوشتهها نشان میداد که او یک سخنران قوی بوده و داستان خشونت آمیزی را برایم روایت میکرد که هرگز نشنیده بودم. بعدا با دوستانم، خانوادهام و حتی دانشگاهیانی که آنها را میشناختم در این باره صحبت کردم. آنها نیز هرگز چیزی در این باره نشنیده بودند. این بخشی از تاریخ ما بود که به نظر میرسید بسیاری از تاریخ نویسان از پرداختن به آن طفره رفته بودند و اینجا من دسترسی به یک منبع اصلی داشتم، زنی که شبیه هیچ کس دیگری که من در کتابهای تاریخ به آنها برخورد کرده بودم، نبود"
زنانی که در زندان دست به اعتصاب غذا زده بودند به زور به آنها غذا خورانده میشد. ریدل، تا ساعت تعطیل شدن بایگانی موزه همانجا ماند و در یک نشست تمام داستان کیتی ماریون را خواند.
کاترین ماریا شیفر، هنگامی که ۱۵ سال بیشتر نداشت برای نجات از آزار جنسی خانواده از آلمان فرار کرد و به لندن رفت. مادرش هنگامی که او تازه دنیا آمده بود، فوت کرده و دخترش را با یک پدر خشن و نامهربان تنها گذاشته بود.
کاترین که با خاله، دایی و فرزندان آنها در شرق لندن زندگی میکرد، به سرعت زبان انگلیسی را یاد گرفت. او به طور تصادفی وارد دنیای پرانرژی و پُرجنب و جوش تماشاخانهها شد و هنگامی که نوجوانی بیش نبود، برای اولین بار احساس کرد که به جایی تعلق دارد. او نام کیتی ماریون، را برای خود انتخاب کرد و به عنوان یک هنرپیشه و رقصنده شروع به کار کرد.
زنانی که در زندان دست به اعتصاب غذا زده بودند به زور به آنها غذا خورانده میشد. ریدل، تا ساعت تعطیل شدن بایگانی موزه همانجا ماند و در یک نشست تمام داستان کیتی ماریون را خواند.
کاترین ماریا شیفر، هنگامی که ۱۵ سال بیشتر نداشت برای نجات از آزار جنسی خانواده از آلمان فرار کرد و به لندن رفت. مادرش هنگامی که او تازه دنیا آمده بود، فوت کرده و دخترش را با یک پدر خشن و نامهربان تنها گذاشته بود.
کاترین که با خاله، دایی و فرزندان آنها در شرق لندن زندگی میکرد، به سرعت زبان انگلیسی را یاد گرفت. او به طور تصادفی وارد دنیای پرانرژی و پُرجنب و جوش تماشاخانهها شد و هنگامی که نوجوانی بیش نبود، برای اولین بار احساس کرد که به جایی تعلق دارد. او نام کیتی ماریون، را برای خود انتخاب کرد و به عنوان یک هنرپیشه و رقصنده شروع به کار کرد.
ریدل میگوید: "دنیای جدید کیتی را مسحور کرده بود. در لندنی که خصوصیات دوره ملکه ویکتوریا را حفظ کرده بود، تماشاخانهها سرزنده و پرهیجان بودند و اشخاصی از سراسر جهان در آنجا دیده میشدند. مشاهده زنانی که کار میکردند، از نظر مالی خودکفا بودند و یا با مردی که رنگ پوستش متفاوت بود ازدواج کرده بودند، در این سالنها عادی بود.
دوستان کیتی، از گروههای متفاوتی بودند- اولین سیگار را پسر یک دیپلمات چینی به او داد. کیتی خیلی زود با زنها دوست میشد زنانی قوی که معتقد به آزادی روابط جنسی بودند، درست برخلاف زنهایی که من در کتابهای تاریخ در باره آنها خوانده بودم. تصویری که از زنان عهد ملکه ویکتوریا در انگلستان داده میشد، زنان پرهیزکاری بودند که زندگی مصیبت باری در تمام عمر داشتند، نه اشخاص آزادی که من در زندگی نامهای که کیتی نوشته بود با آنان برخورد کرده بودم. "
البته به گفته ریدل، ماریون بلافاصله قهرمان مبارزه برای تساوی جنسیتی و دادن حق رأی به زنان نشد اگر چه گرایشهایی به این مسائل پیدا کرده بود.
حمله یکی از کارکنان تماشاخانه به او سبب شد که به ادامه کار در حرفهای که در کنترل مردان باقدرت بود به طور جدی فکر کند. او در زندگی نامهاش شرح میدهد چگونه یک حادثه، موجب طغیان سراسر وجودش شد. "کمتر زنی اولین باری را که به او حمله شده فراموش میکند. اولین باری که کسی فکر میکند این حق را دارد که بدون اجازه زنی او را لمس کند یا ببوسد. "
از آنجا که کیتی هنرپیشهای بود که بسیار سفر میکرد متوجه شد که او تنها زنی نیست که یک چنین تجربهای را تحمل کرده. ریدل میگوید ایده این بود که زنان باید این حق را داشته باشند که در محیط امن کار کنند، ولی باید بدون اجازه سوء استفاده از بدنشان دارای این حق باشند و همین موضوع بود که کیتی را به سمت جنبش حق رأی برای زنان کشاند.
کیتی ماریون، به جمعیت حق انتخاب برای هنرپیشگان، که اغلب نمایشنامههایی در طرفداری از حق رأی زنان به روی صحنه میآورد، ملحق شد. پس از آن به اتحادیه اجتماعی و سیاسی زنان که املین پنکهرست (از نخستین رهبران جنبش زنان بریتانیا) بانی آن بود پیوست و طولی نکشید که در تظاهرات و راهپیماییهایی شرکت کرد که نهایتا به اقدامات افراطی در چارچوب ناآرامیهای مدنی انجامید.
کیتی ماریون، مجموعهای از بریده روزنامهها در باره آتش سوزیهای عمدی را جمع کرده بود، از جمله گزارش بمبگذاریهایی که مسببین آن شناخته نشده بودند. اولین تجربهاش از زندان پس از آن بود که به دلیل پرتاب آجر به شیشههای پنجره یک پستخانه در نیوکاسل، به زندان افتاد.
البته به گفته ریدل، ماریون بلافاصله قهرمان مبارزه برای تساوی جنسیتی و دادن حق رأی به زنان نشد اگر چه گرایشهایی به این مسائل پیدا کرده بود.
حمله یکی از کارکنان تماشاخانه به او سبب شد که به ادامه کار در حرفهای که در کنترل مردان باقدرت بود به طور جدی فکر کند. او در زندگی نامهاش شرح میدهد چگونه یک حادثه، موجب طغیان سراسر وجودش شد. "کمتر زنی اولین باری را که به او حمله شده فراموش میکند. اولین باری که کسی فکر میکند این حق را دارد که بدون اجازه زنی او را لمس کند یا ببوسد. "
از آنجا که کیتی هنرپیشهای بود که بسیار سفر میکرد متوجه شد که او تنها زنی نیست که یک چنین تجربهای را تحمل کرده. ریدل میگوید ایده این بود که زنان باید این حق را داشته باشند که در محیط امن کار کنند، ولی باید بدون اجازه سوء استفاده از بدنشان دارای این حق باشند و همین موضوع بود که کیتی را به سمت جنبش حق رأی برای زنان کشاند.
کیتی ماریون، به جمعیت حق انتخاب برای هنرپیشگان، که اغلب نمایشنامههایی در طرفداری از حق رأی زنان به روی صحنه میآورد، ملحق شد. پس از آن به اتحادیه اجتماعی و سیاسی زنان که املین پنکهرست (از نخستین رهبران جنبش زنان بریتانیا) بانی آن بود پیوست و طولی نکشید که در تظاهرات و راهپیماییهایی شرکت کرد که نهایتا به اقدامات افراطی در چارچوب ناآرامیهای مدنی انجامید.
کیتی ماریون، مجموعهای از بریده روزنامهها در باره آتش سوزیهای عمدی را جمع کرده بود، از جمله گزارش بمبگذاریهایی که مسببین آن شناخته نشده بودند. اولین تجربهاش از زندان پس از آن بود که به دلیل پرتاب آجر به شیشههای پنجره یک پستخانه در نیوکاسل، به زندان افتاد.
در زندان مانند بسیاری از مبارزان حقوق زنان که زندانی شده بودند دست به اعتصاب غذا زد. ماموران زندان از طریق لولهای که داخل بینی یا دهان این زنان قرار میدادند، به بدن آنها غذا رسانده و به زور اعتصاب غذای آنها را میشکستند. کیتی در اعتراض به این کار، چراغ گاز سلول زندان را شکست و از پنبههای داخل تشک برای آتش زدن سلولش استفاده کرد.
ریدل، ساعتها و بعد روزها و ماهها و بالاخره سالها را صرف جستجو در میان انبوهی از مدارک بایگانی شده کرد. او یادداشتهای شخصی، نامهها، مدارک دادگاه و پلیس، خاطرات منتشر شده و روزنامهها را بررسی کرد تا بتواند نقش ماریون در جنبش حق رأی زنان را کاملا بفهمد. در نتیجه یک تاریخچه کمتر شناخته شده از مبارزات زنان برای گرفتن حق رأی روشن شد.
این مبارزهها در شکستن شیشهها و آتش سوزیهای عمدی خلاصه نمیشد. زنان مبارز شیشههای کوچک مملو از فسفر را پُست میکردند. این شیشهها هنگام جابجا کردن میشکستند و سبب سوختگی جدی برای پستچیها میشدند. آنها به بمبگذاری هم متوسل میشدند.
ریدل مینویسد: "با شروع سال ۱۹۱۳ مبارزان حق رأی زنان به صورت یک گروه تروریست با سازماندهی کامل، درآمده بودند. در ماه مه ۱۹۱۳ این گروه به ۵۲ مورد حمله از جمله ۲۹ فقره بمبگذاری و ۱۵ آتش سوزی عمدی در کشور دست زده بود. "
به عقیده ریدل عملیات آنها بدون تردید تمام خصوصیات آنچه را که امروز تروریسم میخوانیم، داشت. کیتی ماریون، مجموعهای از بریده روزنامهها در باره آتش سوزیهای عمدی را جمع کرده بود، از جمله گزارش بمبگذاریهایی که مسببین آن شناخته نشده بودند. ریدل معتقد است که کیتی عامل این حملات بوده. نامههای افشا کنندهای که بین مبارزان حق رأی زنان، رد و بدل شده بود نیز در این مجموعه دیده میشد.
ریدل اضافه میکند در سالهای بعد، این زنان به منظور این که هر گونه اشاره به خشونت آمیزترین حملات آنها از یادداشتهای منتشر شده حذف شود، تلاشهای هماهنگی کرده بودند. وقتی ریدل به طور علنی درباره اقدامات خشونت آمیز کیتی ماریون شروع به صحبت کرد با اعتراض برخی از مورخان مواجه شد.
ریدل میگوید با شروع جنگ جهانی اول، دولت بریتانیا این فرصت را پیدا کرد که یکی از خطرناکترین زنان در جنبش حق رأی زنان را متهم به جاسوسی برای آلمان کند. ریدل میگوید: "یک نفر نامهای به من نوشت و تحقیقات من را "خجالتآور" توصیف کرد و گفت: من نباید به این کار ادامه دهم، این نامه برای من که دانشجویی جوان و در شروع کارم بودم، بسیار تهدیدآمیز بود. ".
ولی سایر مورخان از تحقیقات ریدل دفاع کرده بودند. ریدل میگوید تنها شروع جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴ باعث شد که از عملیات خشونت آمیز طرفداران حق رأی زنان کاسته شود.
در سال ۱۹۱۳ کیتی ماریون به ظن آتش زدن جایگاه تماشاچیان یک میدان اسب دوانی در یک پارک نزدیک لندن، برای آخرین بار دستگیر شد. او به سه سال زندان محکوم شد، ولی چند ماه بعد از زندان به بیمارستان منتقل شد. به موجب قانونی که وضع شده بود زندانیانی را که در اثر اعتصاب غذا آنقدر ضعیف شده بودند که احتمال مرگ آنها میرفت، آزاد میکردند گر چه پس از بهبودی میبایستی به زندان بازگردند.
ریدل میگوید با شروع جنگ جهانی اول، دولت بریتانیا این فرصت را پیدا کرد که یکی از خطرناکترین زنان در جنبش حق رأی زنان را متهم به جاسوسی برای آلمان کند.
ولی ماریون دوستان وفاداری داشت و عدهای از چهرههای سرشناس جنبش زنان به او کمک کردند تا بجای رفتن به زندان به آمریکا برود. هنگامی که ماریون در نیویورک بود همچنان به موضوع عدالت اجتماعی فکر میکرد.
کیتی ماریون با مارگارت سنگر، دوست شد و به جنبش او که هدفش دادن حق انتخاب به زنان برای به دنیا آوردن فرزند بود پیوست. در آنجا با مارگارت سنگر، دوست شد و به جنبش او که هدفش دادن حق انتخاب به زنان برای به دنیا آوردن فرزند بود پیوست، برنامهای که امروزه برنامه تنظیم خانواده خوانده میشود.
ریدل میگوید ماریون کسی بود که زندگیاش با دو جنبش بزرگ زمان حال ارتباط داشت. ریدل بر اساس مطالعاتش در دوره دکترا کتابی نوشت به اسم "مرگ در ۱۰ دقیقه" که اخیرا منتشر شده است. از این کتاب برای تهیه یک رشته فیلم در شرح جزئیات زندگی ماریون و دوستانش که ریدل آنها را متهم به بمبگذاریها میکند، استفاده شده.
ریدل، ساعتها و بعد روزها و ماهها و بالاخره سالها را صرف جستجو در میان انبوهی از مدارک بایگانی شده کرد. او یادداشتهای شخصی، نامهها، مدارک دادگاه و پلیس، خاطرات منتشر شده و روزنامهها را بررسی کرد تا بتواند نقش ماریون در جنبش حق رأی زنان را کاملا بفهمد. در نتیجه یک تاریخچه کمتر شناخته شده از مبارزات زنان برای گرفتن حق رأی روشن شد.
این مبارزهها در شکستن شیشهها و آتش سوزیهای عمدی خلاصه نمیشد. زنان مبارز شیشههای کوچک مملو از فسفر را پُست میکردند. این شیشهها هنگام جابجا کردن میشکستند و سبب سوختگی جدی برای پستچیها میشدند. آنها به بمبگذاری هم متوسل میشدند.
ریدل مینویسد: "با شروع سال ۱۹۱۳ مبارزان حق رأی زنان به صورت یک گروه تروریست با سازماندهی کامل، درآمده بودند. در ماه مه ۱۹۱۳ این گروه به ۵۲ مورد حمله از جمله ۲۹ فقره بمبگذاری و ۱۵ آتش سوزی عمدی در کشور دست زده بود. "
به عقیده ریدل عملیات آنها بدون تردید تمام خصوصیات آنچه را که امروز تروریسم میخوانیم، داشت. کیتی ماریون، مجموعهای از بریده روزنامهها در باره آتش سوزیهای عمدی را جمع کرده بود، از جمله گزارش بمبگذاریهایی که مسببین آن شناخته نشده بودند. ریدل معتقد است که کیتی عامل این حملات بوده. نامههای افشا کنندهای که بین مبارزان حق رأی زنان، رد و بدل شده بود نیز در این مجموعه دیده میشد.
ریدل اضافه میکند در سالهای بعد، این زنان به منظور این که هر گونه اشاره به خشونت آمیزترین حملات آنها از یادداشتهای منتشر شده حذف شود، تلاشهای هماهنگی کرده بودند. وقتی ریدل به طور علنی درباره اقدامات خشونت آمیز کیتی ماریون شروع به صحبت کرد با اعتراض برخی از مورخان مواجه شد.
ریدل میگوید با شروع جنگ جهانی اول، دولت بریتانیا این فرصت را پیدا کرد که یکی از خطرناکترین زنان در جنبش حق رأی زنان را متهم به جاسوسی برای آلمان کند. ریدل میگوید: "یک نفر نامهای به من نوشت و تحقیقات من را "خجالتآور" توصیف کرد و گفت: من نباید به این کار ادامه دهم، این نامه برای من که دانشجویی جوان و در شروع کارم بودم، بسیار تهدیدآمیز بود. ".
ولی سایر مورخان از تحقیقات ریدل دفاع کرده بودند. ریدل میگوید تنها شروع جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴ باعث شد که از عملیات خشونت آمیز طرفداران حق رأی زنان کاسته شود.
در سال ۱۹۱۳ کیتی ماریون به ظن آتش زدن جایگاه تماشاچیان یک میدان اسب دوانی در یک پارک نزدیک لندن، برای آخرین بار دستگیر شد. او به سه سال زندان محکوم شد، ولی چند ماه بعد از زندان به بیمارستان منتقل شد. به موجب قانونی که وضع شده بود زندانیانی را که در اثر اعتصاب غذا آنقدر ضعیف شده بودند که احتمال مرگ آنها میرفت، آزاد میکردند گر چه پس از بهبودی میبایستی به زندان بازگردند.
ریدل میگوید با شروع جنگ جهانی اول، دولت بریتانیا این فرصت را پیدا کرد که یکی از خطرناکترین زنان در جنبش حق رأی زنان را متهم به جاسوسی برای آلمان کند.
ولی ماریون دوستان وفاداری داشت و عدهای از چهرههای سرشناس جنبش زنان به او کمک کردند تا بجای رفتن به زندان به آمریکا برود. هنگامی که ماریون در نیویورک بود همچنان به موضوع عدالت اجتماعی فکر میکرد.
کیتی ماریون با مارگارت سنگر، دوست شد و به جنبش او که هدفش دادن حق انتخاب به زنان برای به دنیا آوردن فرزند بود پیوست. در آنجا با مارگارت سنگر، دوست شد و به جنبش او که هدفش دادن حق انتخاب به زنان برای به دنیا آوردن فرزند بود پیوست، برنامهای که امروزه برنامه تنظیم خانواده خوانده میشود.
ریدل میگوید ماریون کسی بود که زندگیاش با دو جنبش بزرگ زمان حال ارتباط داشت. ریدل بر اساس مطالعاتش در دوره دکترا کتابی نوشت به اسم "مرگ در ۱۰ دقیقه" که اخیرا منتشر شده است. از این کتاب برای تهیه یک رشته فیلم در شرح جزئیات زندگی ماریون و دوستانش که ریدل آنها را متهم به بمبگذاریها میکند، استفاده شده.
ریدل میخواهد این موضوع را روشن کند که سعی ندارد وجهه زنانی را که برای داشتن حق رأی مبارزه میکردند خراب کند. ریدل میگوید: "من این زنان را تحسین میکنم، ولی ما نمیتوانیم ماهیت واقعی آنها را نادیده بگیریم. یک مثل قدیمی هست که میگوید: کسی که به چشم یک نفر تروریست است از نظر یک نفر دیگر، پیکارجوی آزادیبخش است. اینجا هم همینطور است"
ریدل که عکس کیتی ماریون را در خانهاش دارد میگوید:
"کیتی حتما میخواست داستان زندگیاش گفته شود و من افتخار میکنم که توانستم سرانجام این کار را برای او بکنم. باید همه بدانند که این زنان برای این که ما بتوانیم آزادی داشته باشیم با چه انتخابهای مشکل و پُرزحمتی مواجه بودند. "
منبع: بی بی سی
۰