الکل با مغز ما چه میکند؟
کبد تنها عضو بدن نیست که تحتتاثیر مصرف الکل قرار میگیرد. الکل بر مغز نیز تاثیرات منفی فراوانی دارد.
بسیاری از افراد گهگاه نوشیدنی الکلی مصرف میکنند. البته فقط انسانها نیستند که الکل مصرف میکنند بلکه مصرف الکل در برخی از جانوران نیز به چشم میخورد. احتمالا این موضوع را میدانید که مصرف زیاد الکل میتواند موجب بیماری کبدی شود، اما مصرف الکل چه تاثیری بر مغز دارد؟
برخی اثرات مصرف الکل واضح هستند؛ مثل زمانی که افراد تعادلشان را از دست میدهند یا به شکل نامفهوم صحبت میکنند؛ اما در بلندمدت، تأثیرات آن میتواند بهمراتب پنهانتر و خطرناکتر باشد.
اثرات کوتاهمدت الکل
گفتار
یکی از اولین نشانههای اینکه کسی بیشازحد الکل مصرف کرده، این است که دیگر نمیتوانید حرفهایش را بفهمید. این اثر معمولاً زمانی ظاهر میشود که میزان غلظت الکل خون (BAC) به ۰٫۱ درصد برسد. برای مقایسه، حد قانونی مجاز برای رانندگی در ایالات متحده برای افراد بالای ۲۱ سال، ۰٫۰۸ درصد است. این پدیده نتیجهی تعامل چندین عامل مختلف است که با هم باعث ایجاد چنین اثری میشوند.
یکی از تأثیرات کلی الکل بر مغز این است که تعادل دو انتقالدهنده عصبی اصلی را تغییر میدهد: گلوتامات که محرک است و گاما آمینوبوتیریک اسید (GABA) که بهعنوان مهارکننده عمل میکند.
زمانی که سطح گاما آمینوبوتیریک اسید افزایش پیدا میکند و سطح گلوتامات کاهش مییابد، فعالیت نورونها کندتر میشود. این تغییر دلیل اصلی اثر آرامبخش الکل است. همچنین، پس از مصرف زیاد الکل، هنگامی که این مواد شیمیایی درحال بازگشت به تعادل هستند، ممکن است احساس اضطراب شدیدی را تجربه کنید که به آن «احساس اضطراب در طول خماری» گفته میشود.
وقتی اختلال در تعادل شیمیایی مغز روی نواحی مسئول کنترل حرکت تاثیر میگذارد، توانایی حرکت ارادی عضلات زبان و صورت مختل میشود. این مشکل باعث میشود فرد نتواند به درستی کلمات را بیان کند و صحبت کردن برایش دشوار شود.
مطالعهای در سال ۲۰۱۵ همچنین به نقش الکل در تغییر عملکرد نورونهای پورکنژ در مخچه که برای حرکت و هماهنگی بدن بسیار حیاتی هستند، اشاره کرد. مایکل دی. فارست، نویسندهی آن مطالعه با استفاده از مدل کامپیوتری دقیق نشان داد الکل میتواند پمپهای سدیم-پتاسیم را که در سطح نورونهای پورکنژ قرار دارند، مختل کند. این پمپها مسئول تنظیم تعادل یونهای سدیم و پتاسیم در داخل و خارج سلولها هستند. زمانی که این پمپها به درستی کار نمیکنند، تعادل یونها به هم میخورد و نورونها نمیتوانند بهطور صحیح فعالیت کنند و این موضوع بر حرکت و هماهنگی بدن تاثیر منفی میگذارد.
الکل همچنین میتواند بر نواحی مغزی مسئول پردازش زبان و تولید گفتار، تأثیر بگذارد. بنابراین، اگر دوست شما الکل نوشیده است و دیگر حرفهایش برای شما قابلفهم نیست، احتمالاً تلاشهای شما برای برقراری ارتباط نیز خیلی کارآمد نخواهد بود.
تعادل
همانطور که اختلال در عملکرد نورونهای حرکتی میتواند بر گفتار تأثیر بگذارد، همین اختلال میتواند راهرفتن و هماهنگی بدن را نیز تحتتاثیر قرار دهد. در اینجا، مخچه نقش حیاتی دارد؛ زیرا مسئول کنترل حرکات بدن و همچنین هماهنگی اطلاعات دیداری و فضایی است که به ما کمک میکند در فضا بایستیم و تعادل خود را حفظ کنیم. این اثر معمولاً زمانی دیده میشود که سطح الکل خون فرد به حدود ۰٫۱۸ تا ۰٫۲۵ برسد. در این مرحله، الکل تقریباً روی تمام قسمتهای مغز تأثیر میگذارد.
الکل
هیچ سطح مشخصی از نوشیدن الکل بهعنوان سطح ایمن وجود ندارد.
حافظه
رفتارهای زمان مستی شما ممکن است برای دوستانتان خاطرات جالبی بسازد که بعدها به آن بخندند، اما خودتان احتمالاً روز بعد اتفاقات زیادی را فراموش خواهید کرد.
از دستدادن بخشهایی از زمان به خاطر مصرف الکل معمولاً به سیاهمستی (یادباختگی الکلی) معروف است. در این حالت، افراد ممکن است به مکان جدیدی برسند و حتی یادشان نیاید که چگونه به آنجا رسیدهاند. آنها حتی ممکن است در موقعیتهای خطرناک قرار بگیرند و اتفاقاتی را که برایشان رخ داده، به یاد نیاورند.
تصور میشود اثر الکل بر هیپوکامپ که بخش مهمی از مغز برای ساختن خاطرات جدید است، باعث مشکل یادباختگی میشود. الکل فرایند ایجاد خاطرات جدید را مختل میکند؛ بدین معنی که ما چیزی را فراموش نمیکنیم، بلکه اصلاً آن اتفاقات را به عنوان خاطره ذخیره نمیکنیم.
در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰، آزمایشهایی بحثبرانگیز به دانشمندان کمک کرد تا بفهمند چرا یادباختگی الکلی اتفاق میافتد. دونالد گودوین، پژوهشگر مسئول آزمایش، افراد معتاد به الکل را انتخاب کرد و مقدار زیادی الکل به آنها داد تا آزمایش حافظه را انجام دهد. بدیهی است که امروزه چنین آزمایشی هرگز مجوز کمیتههای اخلاق را بهدست نمیآورد.
بازدارندگی
گاهی از دستدادن حافظه میتواند به نفع ما باشد؛ بهویژه وقتی به آخرین اثر مصرف الکل فکر کنیم. وقتی تحتتأثیر الکل هستیم، ممکن است کارهایی انجام دهیم یا حرفهایی بزنیم که در حالت عادی هرگز انجام نمیدهیم.
در اینجا، الکل عملکرد قشر پیشپیشانی مغز را مختل میکند. این بخش از مغز مسئول استدلال، قضاوت و مهارتهای شناختی پیچیدهای است که انسانها را از دیگر موجودات متمایز میکند. به عبارت دیگر، این قسمت به ما کمک میکند تصمیمهای منطقی بگیریم و رفتار خود را کنترل کنیم. در حالت مستی این تواناییها ممکن است مختل شود.
الکل نمیتواند شخصیت شما را تغییر دهد اما میتواند باعث شود بدون احتیاط صحبت کنید. بدین ترتیب ممکن است حرفهایی را بزنید که در حالت عادی آنها را بر زبان نمیآورید و حرفهای شما ممکن است برای افرادی که اطراف شما هستند، خوشایند نباشد.
اثرات طولانیمدت الکل
تا اینجا، به اثراتی پرداختهایم که میتواند پس از چند نوشیدنی بر هر کدام از ما تأثیر بگذارد. اما زمانی که مصرف الکل به صورت مزمن و در سطح بالا برای مدت طولانی ادامه یابد، ممکن است آسیبهای دائمی به مغز وارد شود.
اعتیاد
در حالی که بسیاری از افراد بدون وابستهشدن، الکل مینوشند، الکل مادهای اعتیادآور است. سه مکانیسم اصلی عامل بروز اختلال مصرف الکل (AUD) عبارتاند از:
الکل مدار پاداش مغز را فعال میکند که توسط دوپامین کنترل میشود. این امر میتواند باعث شود برخی افراد مصرف الکل خود را افزایش دهند.
نوشیدن الکل میتواند به عادت تبدیل شود، بهطوریکه تصمیم به نوشیدن دیگر تحت کنترل آگاهانه نیست و این موضوع باعث میشود ترک آن بسیار سخت باشد.
الکل بهطور موقت با کاهش فعالیت آمیگدال که مسئول احساسات منفی و استرس است، درد و احساسات منفی را تسکین میدهد. وقتی این اثر از بین میرود و الکل از بدن فرد خارج میشود، ممکن است فرد به نوشیدن بیشتر ادامه دهد تا دوباره این حالت را تجربه کند.
یکی از شرایطی که افراد مبتلا به اختلال مصرف الکل مستعد آن هستند، انسفالوپاتی ورنیکه است که به دلیل کمبود ویتامین B1 یا تیامین ایجاد میشود. تیامین برای فعالیتهای مهم سلولهای عصبی ضروری است و بدون آن، سلولها ممکن است از بین بروند. الکل مانع از جذب، پردازش و ذخیرهی درست تیامین در بدن میشود.
علائم اصلی انسفالوپاتی ورنیکه شامل تغییر وضعیت ذهنی، مشکلات راهرفتن و اختلالات حرکت چشم، بهویژه نیستاگموس (حرکت ناگهانی غیرارادی و ریتمیک چشمها) است.
اگر انسفالوپاتی ورنیکه درمان نشود، میتواند موجب مرگ شود. در صورت عدم درمان یا درمان دیرهنگام، درصد زیادی از بازماندگان (تا ۸۵ درصد) دچار عارضهی مزمنی به نام سندرم کورساکوف خواهند شد.
سندرم کورساکوف
سندرم کورساکوف بیماری مزمنی است که اغلب پس از دورههای انسفالوپاتی ورنیکه رخ میدهد و معمولاً در افرادی دیده میشود که مدت طولانی از اختلال مصرف الکل رنج میبرند. این دو بیماری گاهی اوقات بهطور مشترک به نام سندرم ورنیکه- کورساکوف (WKS) شناخته میشوند.
علامت اصلی سندرم کورساکوف از دستدادن حافظهی کوتاهمدت است، اگرچه برخی افراد ممکن است مشکلاتی در حافظه بلندمدت هم داشته باشند. نکتهی عجیب این است که بسیاری از افراد مبتلا به سندرم کورساکوف، از این موضوع بیخبرند و معمولاً از توانایی رفتارهای اجتماعی، نظیر برقراری مکالمه مانند حالت پیش از ابتلا، برخوردار هستند.
اثرات مرتبط با سندرم کورساکوف میتوانند دائمی باشند و با گذشت زمان، اعصابی که دیگر عملکردهای بدن را کنترل میکنند، تحتتأثیر قرار میگیرند. درنهایت، بیماران ممکن است دچار مشکلاتی مانند فشار خون و بیماریهای قلبی-عروقی شوند.
حدود ۱۰ تا ۲۰ درصد از افرادی که به سندرم ورنیکه- کورساکوف پیشرفته مبتلا هستند، به کما میروند و جان خود را از دست میدهند.
آیا آسیب مغزی ناشی از الکل قابل جبران است؟
سندرم ورنیکه-کورساکوف از شدیدترین آسیبهایی است که الکل میتواند به مغز وارد کند و معمولاً در افرادی مشاهده میشود که مدت زیادی به اختلال مصرف الکل مبتلا هستند. بااینحال، حتی یک دوره نوشیدن زیاد الکل نیز میتواند تأثیر قابلتوجهی (اگرچه معمولاً موقت) بر مغز بگذارد.
بدن انسان انعطافپذیر است و مغز میتواند پس از توقف مصرف الکل، بهبود یابد. مطالعهای جدید نشان داد ضخامت قشر مغز افرادی که سالها از اختلال مصرف الکل رنج میبردند، پس از ۷٫۳ ماه توقف مصرف الکل به سطح مشابه گروه کنترل رسید. مطالعهای دیگر نشان داد فقط ۱۸ روز پرهیز از الکل برای بهبود عملکرد شناختی کافی است.
اگر نگران مصرف الکل خود، دوستان یا اعضای خانوادهتان هستید، توجه به این مشکل و درخواست کمک بسیار مهم است. منابع و پشتیبانیهای مختلفی وجود دارد که میتوانند به شما یا عزیزانتان در مدیریت و درمان این مشکل کمک کنند.
محتوای این مقاله جایگزین مشاوره، تشخیص یا درمان پزشکی حرفهای نیست. همیشه برای سوالات مربوط به شرایط پزشکی، از مشاوره پزشکان یا متخصصان بهداشت معتبر کمک بگیرید.
منبع: خبرآنلاین