تصاویر/ روایت رنج و امید
کمی آن سوتر از شلوغیهای پایتخت، مهران و خانواده اش با هزار امید و آرزو زندگی را در شهرستان مراوه تپه سپری میکنند.
کد خبر :
۵۴۰۵۰
بازدید :
۲۲۲۳
کمی آن سوتر از شلوغیهای پایتخت، مهران و خانواده اش با هزار امید و آرزو زندگی را در شهرستان مراوه تپه سپری میکنند.
از سالها قبل بیماری پوستی «پسوریازیس» طعم زندگی را به کام مهران تلخ کرده، اما او با معجزه عشق، دوباره با زندگی آشتی میکند و در کنار همسرش «شکوفه» تمام نگاههای سنگین و طعنههایی را که به خاطر ضایعات پوستی اش از این و آن شنیده بود به دورترین صفحههای تقویم ذهنش سپرد.
سرچشمه همه این صبر و استقامت ها، امید به در آغوش کشیدن فرزندشان بود تا او مرهمی بر تمام زجرهایی که تحمل کرده بودند باشد. اما شوربختانه فقر فرهنگی و راهنماییهای غلط، همه آرزوهای مهران را نقش بر آب کرد.
مهران تصور میکرد که در خانواده اش او تنها اسیر این جنگ نابرابر است و دخترش که به دنیا بیاید، لذت بردن از نور آفتاب، بی دغدغه حاضر شدن در جمع آدمها و داشتن پوستی صاف، آرزویش نخواهد بود غافل از اینکه زندگی باز هم با او سر ناسازگاری برداشته بود و رویاهایش رنگ واقعیت نگرفتند.
سه ماه از تولد «مهنّا» که گذشت ردپای همان بیماری بی رحم بر پوست نازک دخترک ظاهر شد و با بیشتر شدن ضایعههای پوستی شانههای نحیف مهران و شکوفه که تحمل رنجی به این سنگینی را نداشت خمیدهتر میشد. حالا که مهنّا یکساله شده در عمق چشمانش دریایی از آرامش موج میزند، اما همین که پا روی زمین میگذارد درد به جانش چنگ میاندازد و آرام و قرارش را میبرد.
پزشکها گفته اند اگر در همین سن و سال کم، روند درمانی درستی برای مهنا طی شود، بیماری اش قابل کنترل خواهد بود، اما هر روز که میگذرد دیرتر میشود. مهران توان کاری به جز مسافرکشی آن هم در ساعتهایی محدود از روز را ندارد و نمیتواند از پس مخارج درمان دخترش بر آید. شکوفه هم که با وجود ۱۸ سال سن، علاوه بر مراقبت طاقت فرسا از مهنّا نگهداری از پدر پیرش را هم بر عهده دارد.
با همه این احوال، مهران و شکوفه قصد پا پس کشیدن ندارند. آنها روی هر چه ناامیدی را سفید کرده اند و قرار است به همین زودیها طلاهای ناچیز شکوفه را بفروشند و راهی تهران شوند تا مراحل ابتدایی درمان مهنّا آغاز شود، به این امید که زندگی روی خوشش را نشانشان دهد و برای ادامه مسیر درمان مهنّا دستهای مهربان کسانی که دغدغه نشاندن گل خنده را بر لبان بیماران دارند به سوی شان گشوده شود تا بتوانند از پس هزینههای درمان او برآیند و دویدنهای سرخوشانه مهنّا زیباترین تصویری شود که در قاب چشمانشان نقش خواهد بست.
۰