۴ دانشآموز اصفهانی قربانی آزار جنسی
کودکان ما از ترس نمیتوانند صحبت کنند، گفته میشود روی دست یکی از کودکان با چاقو ردی گذاشتهاند تا فرزندان نتوانند صحبت کنند. یکی دیگر از این اولیا ادامه داد: این مدرسه ۴۰۰ دانشآموز دارد و باید از همه اولیا پرسیده شود، با اطمینان فرزند خود را به این مدرسه سپردهایم.
علی اصفهانی، دادستان عمومی و انقلاب اصفهان در این باره گفت: با شکایت چهار نفر از اولیای دانشآموزان یکی از مدارس شهر اصفهان فردی که یکی از اولیای همان مدرسه و عضو انجمن اولیا و مربیان بوده است تعدادی از دانشآموزان را مورد آزار و اذیت جنسی قرار داده و بلافاصله پس از وصول گزارش به دستگاه قضایی، تحقیقات مقدماتی و اقدامات لازم برای شناسایی و دستگیری وی انجام شد.
بچههایی که ادعای تعرض جنسی در مورد آنها اعلام شده بود به پزشکی قانونی معرفی شدند. متهم بلافاصله دستگیر شد و تحقیقات مقدماتی ادامه دارد، اما متهم تاکنون در بازجوییها اعتراف نکرده و موضوع را انکار کرده است.
دادستان عمومی و انقلاب اصفهان در گفتگو با اصفهان امروز با بیان اینکه این موضوع فعلاً در حد کودک آزاری بوده و هنوز جرم تجاوز به اثبات نرسیده است، اعلام کرد: تحقیقات تکمیلی در مورد ابعاد این ماجرا در حال پیگیری است و نتایج آن اعلام خواهد شد.
این موضوع ۱۰ آذر به دستگاه قضایی اطلاع داده شده و پس از تکمیل تحقیقات اولیه متهم دستگیرشده است.
او همچنین از خانوادههایی که درگیر این ماجرا هستند درخواست کرد که موضوع را فقط از طریق دستگاه قضایی پیگیری کنند و مطمئن باشند که دستگاه قضایی با دقت و سرعت و قاطعیت رسیدگی خواهد کرد و اگر جرمی توسط این شخص که ارتباطی با مدرسه نداشته و یکی از اولیای بچههای آن مدرسه بوده رخ داده باشد با قاطعیت رسیدگی میشود و در صورت اثبات جرم متهم مجازات خواهد شد.
علیرضا مهدی - مدیر روابط عمومی اداره کل آموزش و پرورش استان - در گفتگو با ایسنا، در خصوص این اتفاق اظهار کرد: به محض اینکه اداره کل آموزش و پرورش از این موضوع مطلع شد اداره کل و ناحیه مربوطه، بررسیهای خود را روی موضوع آغاز کردند.
همچنین یکی از اولیای دانشآموزان گفت: مگر این مدرسه دوربین نداشته که چنین اتفاقی رخ داده است، کودکان با ترس و لرز به این مدرسه وارد میشوند و از سرویس بهداشتی ترس دارند.
کودکان ما از ترس نمیتوانند صحبت کنند، گفته میشود روی دست یکی از کودکان با چاقو ردی گذاشتهاند تا فرزندان نتوانند صحبت کنند. یکی دیگر از این اولیا ادامه داد: این مدرسه ۴۰۰ دانشآموز دارد و باید از همه اولیا پرسیده شود، با اطمینان فرزند خود را به این مدرسه سپردهایم.
محمد پسرش را برای دومین سال در این مدرسه ثبتنام کرده، اما الان از این کار پشیمان است. خودش میگوید حاضر است هر کاری کند تا پسرش بتواند در مدرسه دیگری درس بخواند.
او میگوید: «از روز دوشنبه تا الان شب و روز نداریم. من و همسرم همه چیزمان، همین یک بچه است، از وقتی این خبر را شنیدم، آرامشم را از دست دادم، تا امروز که مانع رفتن او به مدرسه شدم، به مسئولان مدرسه گفتم که اصلا راضی به ادامه تحصیل او در این مدرسه نیستم. خیلیهای دیگر هم مثل من هستند، حق دارند، از صبح تا ظهر یک بچه ٩ ساله در یک مدرسه، با خودمان فکر میکردیم همه کادر این دبستان خانم هستند و برای ایلیا خوب است. نمیدانستیم که یک نفر از بیرون به این راحتی وارد مدرسه میشود و این کارها را با بچههای مردم میکند.»
ناهید هم مادر یکی دیگر از دانشآموزان این مدرسه است. پسر او ١٠سال دارد و در شیفت عصر این مدرسه تحصیل میکند. او هم مثل خیلیهای دیگر چند روز به مدرسه نرفته است.
ناهید میگوید: «واقعا نمیدانیم چه کار کنیم؟ باورکردنی نیست. خیلی وحشتناک است. من شنیدم او بچهها را به زور به سرویس بهداشتی مدرسه میبرده، اصلا نمیتوانم قبول کنم که پسرم در این محیط باشد. از سوی دیگر وسط سال است، نمیشود مدرسه را تغییر داد. مسئولان آموزشوپرورش هم که اصلا به حرف ما گوش نمیکنند، رفتار و گفتارشان واقعا غیرقابل تحمل است. فقط به ما میگویند مشکل از طرف کادر ما نبوده و متهم از بیرون از مدرسه بوده. ما به مدرسه و محیط آن اعتماد داشتیم...»
روزنامهها در مورد لزوم چنین کتابی نوشتند و تلویزیون هم برنامهای را به آن اختصاص داد. خبرنگار تلویزیون از مادرها در مورد کتاب میپرسید و همه میگفتند این کتاب کار ما را راحت کرده؛ وقتی بچه سؤال میکند کتاب را میدهیم دستش و خلاص میشویم. کتاب به چاپهای بعدی رسید و در سال ۵۵ قرار شد بشود کتاب درسی دوره دبستان.
پس بایست در تیراژ گسترده چاپ میشد. مذاکرات کانون با وزارت فرهنگ انجام شده بود که... انقلاب شد. اولین کتاب کانون که توقیف شد، همین کتاب بود و توقیف ماند تا حال. اگر پروژه کتاب درسیشدن این کتاب به انجام میرسید، میشد گفت: دستکم ۴۰ سال بچهها با مسائل روابط زن و مرد و بهوجودآمدن بچه آشنا شده بودند و با چشم و گوش بازتری به این مسائل نگاه میکردند؛ و شاید... شاید فجایعی نظیر اتفاق مدرسه غرب تهران کمتر به وجود میآمد.
من معتقدم حتما باید در دوران دبستان مسائل جنسی تعلیم داده شود و خطراتی که در انتظار بچههاست به آنها گوشزد شود.
امیدوارم مسئولان جدیتر به این مسئله توجه کنند و اینطور نباشد که فاجعه رخ دهد و تازه از پی رفعورجوعش برآیند.
علاج واقعه را باید قبل از وقوع کرد.