۷‌ چیزی که هرگز نباید به یک داغدار بگویید

۷‌ چیزی که هرگز نباید به یک داغدار بگویید

«مردم به فضایی نیاز دارند تا با احساس امنیت خودشان را ابراز کنند و صدایشان شنیده شود نه آنکه به آن‌ها گفته شود که چه بگویند و چه کار کنند.»  «فراهم کردن چنین فضایی برای آنکه سوگواری رخ بدهد مهم است، درغیراینصورت، سوگ سرکوب می‌شود و به شکل روان‌رنجوری‌هایی مانند اضطراب، افسردگی و انزوای اجتماعی بروز می‌کند.»

کد خبر : ۸۷۱۶۸
بازدید : ۵۵۰۴۵
فرادید | «با گذشت زمان حالت بهتر می‌شود» و «آن‌ها [عزیز ا‌زدست‌رفته] نمی‌خواستند شما این احساس را داشته باشید»، به گفته یک روان‌شناس استرالیایی این دو جمله بدترین جملاتی است که شما می‌توانید به یک دوست داغدار که به تازگی عزیزی را از دست داده بگویید.

به گزارش فرادید به نقل از دیلی‌میل، این ۲ جمله از ۷ جلمه‌ایست که کالی آلفارو برشمرده و نسبت به کاربرد آن برای آرام کردنِ دوستی که عزادارِ یک خویشاوند یا دوست نزدیک است،هشدار داده است. او می‌گوید این جملات بیشتر از آنکه مفید باشند، ضرر دارند.

این روان‌شناس می‌گوید گفتن جملاتی نظیر اینکه «احساس آن‌ها را درک می‌کنید»؛ تشویق کردنِ آن‌ها به «قوی بودن»، و «گریه نکردن» و پافشاری و اصرار بر اینکه «فرد فوت‌شده دوست ندارد آن‌ها را در چنین حالی ببیند» غلط و بی‌فایده است.

افراد همچنین باید از به کار بردنِ عباراتی نظیر «مرحوم زندگی عالی و مرگ راحتی داشت» که به‌منظور آرام کردن بازماندگان استفاده می‌شود، باید پرهیز کنند. آلفارو می‌گوید این عبارات دلشکستگی ناشی از فقدان را تغییر نمی‌دهد.

ممکن است جمله‌ای تکراری به نظر برسد، اما آلفارو باور دارد جمله «تسلیت می‌گویم» مهربانانه‌ترین پیامی است که شما می‌توانید برای بازماندگان ارسال کنید، زیرا تصدیق می‌کند که فرد ناگهان فرد عزیزی را از دست داده است.

آلفارو می‌گوید: «وقتی که فردی به عزا می‌نشیند، هیچ روش درست یا غلط یا حتی یک فرمول صحیح یا زمان مناسبی وجود ندارد. این پیچیده‌ترین تجربه‌ایست که یک شخص ممکن است در زندگی با آن مواجه شود.»

«پیامی که شما می‌خواهید به فرد عزادار ارسال کنید این است که "من احساسات شما را تأیید می‌کنم، بابت فقدانی که تجربه می‌کنید متأسفم، من در کنارتان خواهم بود.»

آلفارو می‌گوید مهمترین کمکی که می‌شود به فرد عزادار کرد آن است که در کنارش باشید و عملی به او کمک کنید مثلاً غذا درست کنید یا از بچه‌ها مراقبت کنید. این کار استرس و فشار مسئولیت‌های روزانه را از روی دوش آن‌ها برمی‌دارد و به آن‌ها اجازه می‌دهد بتوانند عزاداری کنند و خودشان را بازسازی کنند و کم‌کم تکه‌های زندگی‌شان را به هم بچسبانند.

آلفارو می‌گوید: «بهمن عاطفی‌ای که بر سر عزاداران آوار می‌شود انرژی زیادی از آن‌ها می‌گیرد و مردم در این شرایط معمولاً به سختی می‌توانند از عهده کار‌های روزانه بربیایند.» اینکه به عزاداران اطمینان بدهیم آن‌ها حق دارند چنین احساسی داشته باشند به آن‌ها کمک می‌کند تا از ۵ مرحله عزاداری شامل انکار، خشم، چانه‌زنی، افسردگی و پذیرش به شکلی سالم عبور کنند.
آلفارو می‌گوید شوک، آرامش و احساس گناه رایج‌ترین احساساتی هستند که افراد در عزاداری تجربه می‌کنند، اما هشدار می‌دهد که احساسات مربوط به مرگ می‌تواند پیچیده، متناقض و پیش‌بینی‌ناپذیر باشد. احساسات مربوط به غم گیج‌کننده است و می‌تواند نشانه‌های جسمانی شدید مانند درد و خستگی مفرط ایجاد کند.

او می‌گوید مهم است به خاطر داشته باشیم که احساسات به صورت موج ظاهر می‌شوند و احتمال دارد که فرد عزادار ناگهان و غیرمنتظره دچار فوران احساسات شود. بهترین راه برای ثابت کردن این امواج و پیشگیری از مشکلات ذهنی ناشی از عزاداری طولانی آن است که برای عزادار فضایی فراهم شود تا احساساتش را هر زمان که دوست داشت به اشتراک بگذارد.

او می‌گوید: «مردم به فضایی نیاز دارند تا با احساس امنیت خودشان را ابراز کنند و صدایشان شنیده شود نه آنکه به آن‌ها گفته شود که چه بگویند و چه کار کنند.» «فراهم کردن چنین فضایی برای آنکه سوگواری رخ بدهد مهم است، درغیراینصورت، سوگ سرکوب می‌شود و به شکل روان‌رنجوری‌هایی مانند اضطراب، افسردگی و انزوای اجتماعی بروز می‌کند.»

منبع: The Daily Mail
ترجمه: سایت فرادید
۰
نظرات بینندگان
  • MZ ارسالی در

    من مادرم به رحمت خدا رفته بود هنوز چهلم مادرم نشده مادر خانمم بهم میگفت باید برای پدرتون زن بگیرید ...

    • ناشناس ارسالی در

      خیلی باحال بوده

    • ناشناس ارسالی در

      آیا آنزمان پدر خانومت زنده بود ؟

    • ییلان ارسالی در

      خخخخهههه

    • ناشناس ارسالی در

      ناراحت نشین هماهنگ کرده بودن.

  • ناشناس ارسالی در

    حالا توایران مداح میارن سرقبر،میخونه:آی دختر ای مرحوم فلانی ازامروزدیگه به شما میگن یتیم،دخترابابایی اندبرای بابا نازمی کنندحالا دیگه کسی نازشما ها رونمی خره،دیدیدبدبخت شدید،موقع عروسی باباتون کنارتون نیست...شوخی نیستا خودم شنیدم.

    • ناشناس ارسالی در

      منم شنیدم

    • ناشناس ارسالی در

      من سپردم به اطرافیانم که حق ندارن توی ختم من مداح بیارن مداح ها بخاطر پول بخودشون اجازه میدن هر حرفیکه جگر سوزه رو بزنن از نحوه جان دادن متوفی تا داغ بازماندگان

  • ناشناس ارسالی در

    منم وقتی همسرمو از دست دادم،خونواده خودم و همسرم بیشتر بفکر این بودن که جلوی مردم چطوری آبروداری کنن و غذا چی فراهم کنن،هیچکس اونقدر دلسوز نبود که دختر سه ساله ام رو سرگرم کنه تا حتی بتونم گریه کنم.خودم دختر مو سرگرم میکردم تا بیشتر ضربه روحی نخوره... از همونموقع اطرافیانمو شناختم که فقط حرف مردم براشون مهمه...

    • ناشناس ارسالی در

      همه گرفتار احساسات هستیم تا واقعیت

  • دل شکسته ارسالی در

    من موقع تسایت گفتن. همه ی این مسائل رو رعایت میکنم اخه انقدر سرم اومده که درک میکنم چه فشاری روی بازمانده است سالها از مرگ عزیزانم گذشته اما هنوز گاهی دچار فشار و شوک عصبی میشم و فقط خودم میدونم دلیلش چیه یادمه برا مرگ یکی از عزیزانم چون تو سر مزامش تو حالت نرمال نبودم با گریه گفته بودم که من و ببخش هواسم بهت نبود یکی از خانواده همسرم پروفایل گذاشته بود بیشترین اشک ها و ناله ها سر مزار عزیزان مربوط به کارهایست که برایشان نکردیم ....ومن انقدر دلم شکست که فقط خدا میدونه و هیچ وقت حلالش نمیکنم

    • ناشناس ارسالی در

      اخ گفتی منم سر مزار پدرم به دلیل اینکه فرزند کوچک و تنها فرزند مجرد خانه بودم غم سنگینی امانم را گرفته بود که بعدها شنیدم یکی از همسایه های ناکس پشت سرم گفته بود این پدرش را کشته برای همین اینقد بیتاب بوده امیدوارم کارمای رفتارش گریبانش را بگیرد

  • محمد مهدی ارسالی در

    من دختری رو خواستگاری کردم چون بابا دختره هم چند سال قبلش فوت کرده بود باجناقم اجازه رفت و آمد و آشنایی بیشتر دادن چون هم واقعا آدم بزرگی در خانواده بودن و هم مدیر یک اداره بودن خودشون همه کاره بودن.بعده دو ماه بابای باجناقم فوت کرد ، فامیل همه جمع شدیم رفتیم برا عرض تسلیت همینطور چندتا بزرگترا که جلوتر بودن به نوبه با باجناق روبوسی و تسلیت می گفتن ( یکی گفت تسلیت، دیگری گفت شریک غم تون هستیم و بقیه ....) من نفر هفتم بودم خیلی دقت می کردم که پیام تسلیت تکراری نگم ، گریه کنان عجله کردم ضمن روبوسی بهشون گفتم عزیزم ببخشید که بابا تون مرد ، فوری متوجه شدم خراب کردم بابام هم بعدش در گوشم گفتن گند زدی پسر، داییم چپ چپ نگاهم می کرد برادرم اومد کنارم آروم گفت مرغ از قفس پرید ؛ از استرس زیاد تو مراسم نماندم آهسته و اشک ریزان از جماعت فاصله گرفتم رفتم دیگه اون روز برنگشتم مراسم ، بعد شب مامان دختره زنگ زد به مامانم و گفت به اون پسر خنگولت بگو دیگه اینجا تشریف نیاره ما دختر برا ایشون نداریم ، خلاصه زندگی من به هم پاشید برا عرض تسلیت نابجا .

  • بهرام ارسالی در

    سلام
    ما مسلمانیم پس دستورخداوندرابایدبدانیم.
    این مرگها هشدار وبیدار باشی است.برای بازمانده گان.
    وماهم می توانیم حداقل در حدزبان به بازمانده گان بگوییم.خداوندرحمتش کندوبه شما صبردهد.که خداونداجرصابران راضایع نمی گرداند.

  • ناشناس ارسالی در

    گفتن را باید بندازیم دور در اصل احساس وعدم احساس وجود دارد نه الفاظ

تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید