عاشقانههای مشهدی
آلبوم «اوسنه» برایند سه مؤلفه است: موسیقی ایرانی، ارکستر «گلها» و اشعاری با گویش و لهجه مشهدی. همین سه شاخصه اثری را پدید آورده است که میتوان آن را موسیقی شهری مشهد خواند.
کد خبر :
۱۰۰۳۰
بازدید :
۲۹۱۱
آلبوم «اوسنه» برایند سه مؤلفه است: موسیقی ایرانی، ارکستر «گلها» و اشعاری با گویش و لهجه مشهدی. همین سه شاخصه اثری را پدید آورده است که میتوان آن را موسیقی شهری مشهد خواند.
گرچه این نامگذاری اماواگرهای بسیاری را همراه خود میآورد، باری، ادعا و تلاش خالقان این آلبوم در این راستا بوده است. تأکید پدیدآورندگان این اثر بر تمییزدادنش نسبت به موسیقی محلی خراسان، امری بجاست، اما از سویی دیگر، این کار فارغ از ارزیابی کیفیت موسیقاییاش، اتفاقی تازه است.
مؤلفان اثر در این راه از چکامههای دو شاعر بزرگ خراسانی: ملکالشعرای بهار و عماد خراسانی بهره جستند و در ادامه مسیر، دکتر مرتضی کاخی به عنوان ادیبی خراسانی، یاریگر آنها بوده است. آن چیزی که به عنوان محتوای این آلبوم و آنچه موسیقی شهری مشهد- در روند ساخت و ساز این اثر- خوانده میشود را در قالب پرسشهایی در میان گذاشتهایم.
مزدا انصاری پیش از این، آلبومهای «مرغ حق»، «آه باران»، «شب جدایی» و «راز اشک» را با صدای کاوه دیلمی، محمدرضا شجریان، همایون شجریان و مهرشاد حاجیلو و «چکامههای ایرانی» (به عنوان موسیقی بیکلام) منتشر کرده است و غلامرضا رضایی به عنوان مدرس آواز و البته خوانندهای کمکار آلبوم «آسمانه» با آهنگسازی مجید درخشانی را ارائه داده و آلبوم «گفت و شنید» را با آهنگسازی پیمان سلطانی و اثری با آهنگسازی هامان خلیلی در دست انتشار دارد.
ایده اولیه کار از کجا آمد؟
رضایی: من و آقای انصاری دوست مشترکی به نام آقای هاشمنیا داریم که ایشان شش، هفت سال قبل، پیشنهاد این کار را داده بودند. ایشان به من گفتند: «من خیلی دوست دارم روی شعرهای مشهدی کار شود». عموما کارهایی که روی شعرهای مشهد انجام شده، در عموم مردم در قالب طنز است و به ایشان گفتم: «من در این فضاها کار نمیکنم اما اجازه دهید تا ببینیم چگونه میشود کار کرد».
با آهنگسازهای مختلف صحبت کردم اما دیدم کسی نیست که در این اقلیم زندگی کرده باشد و فضا را خوب بشناسد. مدتی از این قضیه گذشت که یک سال پیش ایشان زنگ زدند و گفتند: «آقای مزدا انصاری اینجا هستند و ایشان مشهدی هستند و...». بعد با آقای انصاری نشستیم دیدیم آنچه من در ذهن دارم، آقای انصاری میداند و آنچه ایشان در ذهن دارند، را من میدانم.
در گام اول، شعرها را انتخاب کردیم و موضوع ما شد «عاشقانههای مشهدی». ببینید مشهد با خراسان فرق میکند. ما در خراسان دو نوع موسیقی داریم: موسیقی شمال خراسان و موسیقی شرق و جنوب خراسان. اما موسیقی مشهد موسیقیای است که در اصفهان اجرا میشود... .
یعنی تفکیک بین موسیقی محلی و شهری... .
رضایی: بله دقیقا، موسیقی مشهد، موسیقیای است که در تهران وجود دارد و موسیقی شهری است و هیچ ربطی به موسیقی کُرمانجی، قوچانی، تربتی و... ندارد. ما این بخش را پیدا کردیم و شعرهایی انتخاب شد. یکسری واژههای گویش مشهدی برای ما آسان نبود با جناب انصاری به این نتیجه رسیدیم باید مشاور ادبی داشته باشیم.
با راهنمایی دوست ارجمند جناب داوود موسایی، با استاد مرتضی کاخی صحبت کردیم و ایشان بزرگوارانه پذیرفتند. شبهات و ایرادها در معنا و گویش برخی واژهها را برطرف کردیم و حضور ایشان در این بخش بسیار مؤثر بود.
در انتخاب اشعار، سه شعر («ماه عرُس»، «پیری و معرکهگیری» و «گریه شبانه») پیشتر از این، در حوزه موسیقی با کلامِ مشهدی کار شده است و در حافظه شنیداری مخاطبان موسیقی ایرانی وجود دارد. با توجه به این موضوع و درصد ریسکی که وجود داشت، چگونه این سه شعر را انتخاب کردید؟ آیا قصد خاصی در انتخابها بود؟
انصاری: روی یک شعر کارکردن نهتنها بد نیست، بلکه میتواند جالب باشد... .
البته من این را صرفا نقطه ضعف یا قوت نمیدانم... .
انصاری: بله، چون کار جدید نفی کار قبلی نیست مگر اینکه کار بخواهد ضعیف باشد که قضاوت با مخاطب خواهد بود. ولی هر آهنگسازی یک حسی نسبت به شعری خاص دارد. درحالیکه جز شعر عماد که استاد شجریان خواندند، من حتی مدتی پیش یادم آمد آقای متبسم روی شعر «ماه عرُس» بهار کار ساختهاند و دراینبین، تنها کاری که ذرهای برای من چالشبرانگیز بود، کار آقای شجریان بود... .
کاری که خیلی شنیده شده و شهره است... .
انصاری: بله، چون کاری است که ملودی خیلی روانی دارد و این برای من چالشی بود که ببینم میتوانم اثری متفاوت نسبت به آن بسازم که نخواهد تقلیدی از آن و درنهایت کاملا مجزا باشد؟ و تا جاییکه میتوانستم، تلاشم را کردهام و قضاوت را به اختیار شنوندگان میگذارم که کار را میشنوند....
رضایی: درست است که این شعرها هر کدام توسط استادان اجرا شدهاند، اما در یک مجموعه کنار هم نیامدهاند و این نکته مهمی است. وانگهی کار استاد مشکاتیان (روی شعر «گریه شبانه» بهار) دکلمهای در پایان مجموعهای بوده یا اجرای استاد شجریان کار و عمل بود که در سال ٥٣، ٥٤ اجرا شده ... .
البته کار آقای شجریان اجرای دومی هم با سهتار استاد احمد عبادی و تار استاد لطفالله مجد دارد... .
رضایی: بله، اما مقصود بنده کاری است که مردم بیشتر گوش دادهاند که با ویلن مرحوم فرود بهروز است. چالشی که داشتم این بود: یعنی کسی باید این کار را انجام دهد که اقلیم را بشناسد. شما وقتی کار آقای بهروز و استاد شجریان را میشنوید، کاملا مشهدی است اما کار با آقای عبادی فقط گویش مشهدی است و حسش به نظر من مشهدی نیست؛ مثل همان کاری که استاد متبسم انجام دادهاند، با اینکه خودشان مشهدی هستند، کار را هنرمند ارجمند جناب استاد صدیق تعریف خواندهاند که کُرد هستند.
در تولید و خلق یک اثر، این پارامترها و شاخصها باید رعایت شود. چرا ملکالشعرا میتوانسته شعر مشهدی بگوید؟ شعری قوی به اندازه یک غزل کلاسیک یا عماد خراسانی، چون نسبت به اقلیم، آگاهی وجود داشته است. اما یکی از دلایلی که شعر عماد را که استاد شجریان اجرا کردهاند انتخاب کردیم، نظری سهنفره بود (من، آقای انصاری و آقای هاشمنیا) که حالا ببینیم از نگاه یک آهنگساز، این شعر چگونه تصنیف میشود؟ و به نظرم در این زمینه اصلا نباید قیاس کرد.
جناب انصاری؛ یک گرایش پررنگ در کارهای گذشته شما به سمت موسیقی «گلها» و به طور مشخص ارکستر گلها دیده میشود و با توجه به اینکه شعرهای آلبوم «اوسنه» شعر فارسی و یا ترانه فارسی نبود، چالشهای پیشِرو چه بود؟ و آیا این اتفاق برای شما در ساختوساز و رنگآمیزی تصانیف موقعیتی ایجاد کرد؟
انصاری: مخاطبانی که کارهای من را گوش میدهند، میدانند دغدغه اصلی من موسیقی گلهاست، یعنی چیزی که من سالها برایش وقت گذاشتم و در این زمینه کار کردهام. البته من حتی کارهای مدرن هم دارم مثلا: کنسرتو پیانو و... اما از بچگی موسیقی گلها را گوش میدادم و شخصا برنامهها را ضبط میکردم.
در این سالها روی دو مسئله فنی وقت گذاشتم: یکی هارمونی، که صدایی ایرانی داشته باشد و دیگری ارکستراسیونی نوین که صدای ارکستر گلها بدهد. اعتقاد دارم هنوز جا دارد به آن چیزی که میخواهم برسم. مضافا ترکیب این ارکستر با اشعار لهجه مشهدی برای خودم جذابیت داشت چون کار نویی بود و اینکه حالا اگر این اشعار در قالب این ارکستر قرار گیرد، چه میشود؟! آن چیزی که در اینجا مسلم است، بر مفهوم شعر توجه بیشتری داشتم و نه به گویش آن، اگر به گویش فکر میکردم باید سراغ موسیقی خراسانی میرفتم که نزدیک آن باشد.
با توجه به مفهوم شعر سعی کردم ارکستراسیون، تنظیم و ساخت ملودی را - البته با کمک آقای رضایی - لحاظ کنم. نه در این آلبوم، بلکه در هر کاری از وجود خواننده استفاده میکنم، چون باید ببینم خواننده ملودی را دوست دارد؟ این تحریر را میتواند اجرا کند؟ یا با کار ساختهشده ارتباط برقرار میکند یا نه؟! و همیشه هم از این فرایند، حاصل خوبی از آب درآمده است. درمجموع این ترکیبی از ارکستراسیون گلها با اشعار گویش مشهدی بوده و اگر بخواهیم خلاصه کنیم، میشود: «اشعار گویش مشهدی در قالب موسیقی ملی ایران».
آقای رضایی؛ در رپرتوارهای پیشین کارهای آقای انصاری، فرم «ساز و آواز» وجود داشته با توجه به اینکه شما گرایشی به آوازخواندن دارید،چرا در این کار این فرم را در نظر نگرفتید؟
رضایی: برایم بسیار مهم بوده و ساعتها با آقای انصاری درباره این موضوع صحبت کردهایم. همه تلاشم این بوده اگر این قسمت به مجموعه اضافه میشود سنخیت داشته باشد. هر چه فکر کردم به نتیجهای که باید ضبط میشد - با توجه به علاقهای که از طرف من به عنوان کسی که آواز را دوست دارد- نرسیده بودم. بعدها که «اوسنه» به مرحله مجوز انتشار رسیده بود، به شکلی از آوازخواندن رسیده بودم اما دیگر زمان لازم را نداشتیم.
حال اگر این مجموعه به کنسرت برسد، در آنجا ممکن است آن را تجربه کنم. مثلا در بیات اصفهان فکر کرده بودم و طرحی هم زده بودم اما درواقع دیدم شاید آن چیزی که باید بشود درنیاید و حقیقتا ترسیدم. ترجیح دادم فرم و رنگِ اثر با هم مرتبط باشند و ریسک نکنم. اما به این نوع آوازخوانی با شعر مشهدی همچنان فکر میکنم... .
انصاری: نکتهای را اضافه کنم: دلیلی که اصراری بر این قسمت نکردم این بود که آواز دربست در اختیار خواننده است و من فقط باید جواب آواز را بدهم و کاری که بهتازگی میکنند را نمیپسندم که آواز طراحی میشود. به نظر من آواز کار بداهه است و خواننده اجرا میکند و جواب آواز به متناسب حال کار داده میشود و بهایندلیل من هم اصرار نکردم.
چه چیزی دقیقا موجب شد این آواز در وهله اول جفتوجور نشود؟ و بعد از آن، چه شد که به یک شکلی دست یافتید؟
رضایی: من کار یکی از استادان آهنگساز را روی شعری مشهدی گوش میکردم دیدم در قالب ردیف ساخته شده اما در اینجا شما با اینکه موسیقی گلهایی است، اما تم موسیقی کلاسیک یا ردیفی را گوش نمیکنید.
مثلا کار دوم این اثر (ماه عرُس) که آقای انصاری ساختند، شما رُمَنس میشنوید ولی آن حس مشهدی در کار هست، حالا توسط کلام، خواننده یا مجموعه کار که بهاصطلاح نشسته است. اما من آواز را زمانی که طراحی میکردم، نتوانستم خوب بشنوم. گرچه همه تأیید میکردند اما درنهایت درون من راضی نبود. من روی تمام شعرها که تصنیف شده آواز پیاده کردم اما نهایتا آن چیزی نشد که در قالب تصنیف درآمده بود.
دوباره برمیگردم به صدادهی ارکستر و چندصدایی که در کار وجود دارد. حال با توجه به حضور سازهای ایرانی در چینش ارکستر، چقدر تلاش کردید در جهت موسیقی تصویری حرکت کنید و عناصر بومی در رنگ ارکستر وجود داشته باشد و در کنار کلام، رسانایی برای کاری در این چارچوب باشد؟
انصاری: من در شیوه تنظیم دوست دارم توصیفی کار کنم و این همیشه در کار من بوده اما دو چیزی که در این کار مدنظرم بود: یکی، خوانندههایی که در کوچهباغهای مشهد میخواندند و موضوع دیگر، زندگی و شخصیت عماد خراسانی بوده است. از این جهت که از بچگی ایشان را میشناختم و خیلی از شعرها را از زبان خودشان شنیده بودم و در من تأثیر داشت.
اما نهتنها در این کار، بلکه همیشه اعتقاد داشتم ارکستراسیون نباید مزاحم اصل ماجرا باشد و آن را بپوشاند. اگر مقدمهای مینویسم باید کمک کند تا گوش شنونده برای شنیدن صدای خواننده آماده شود. همیشه در تنظیمها و ارکستراسیونها این قضیه را در نظر میگیرم که اگر در جایی به جوابی طولانی نیاز دارم، برای توصیف و تعریف شعر این کار را انجام دهم.
مرحوم وزیری درباره جواب آواز توصیه ای به من داشتند که سعی میکنم در آهنگسازی هم رعایت کنم: «وقتی جواب آواز را عینا بدهی، میشود تقلید، یک چیز دیگری بدهی، میشود بیربط، سعی کن آن چیزی که خواننده خوانده را بتوانی توصیف کنی». استاد خودم آقای جواد معروفی اینگونه کار میکردند. حالا من سعی میکنم در کار آهنگسازی هم از این مقوله استفاده کنم و این را مدنظر داشته باشم.
حضور دکتر مرتضی کاخی به عنوان ادبشناسی خراسانی که با بزرگان ادب خراسان و مشخصا مشهد حشرونشر داشتهاند، چقدر در کار شما تأثیر داشته و فارغ از حضورشان، چه موقعیتهایی را پس از خوانش شعرها برای شما ایجاد کردند؟
انصاری: بعضی از شعرها را من اشتباه میخواندم. برای من مشخصا خواندن شعرهای ملکالشعرای بهار سخت بود و مفاهیمش دشوار به نظر میرسید. حتی در دیوانها اشتباهاتی وجود داشت که ایشان اصلاح کردند. چون درابتدا باید من مفهوم شعر را درک کنم بعد آهنگسازی کنم و در این بخش (در مفاهیم شعرها، نوع ادای کلمات و نوع ریتم شعر) کمکهای شخص ایشان برای من خیلی مؤثر و راهگشا بود.
ما چندین بار مزاحم ایشان شدیم و شعرها را برای ما خواندند و ضبط کردیم و بر مبنای آن خوانش، من توانستم آهنگ بسازم. خیلی از جاها تقطیعات شعری سخت بود. چون این آکسانگذاری، کسرهگذاری و ویرگولگذاریها با توجه به محلیبودنِ شعر، خیلی مهم بود... .
ایشان از ابتدا حضور داشتند؟
انصاری: نه، در طرح اولیه آقای کاخی نبودند و ما شعرها را انتخاب کرده بودیم اما در گویش و خوانش، ایشان کمک شایانی کردند... .
رضایی: ببینید همانطور که آهنگسازی و خوانندگی یک تخصص به شمار میآید، ادبیات هم یک تخصص است. ما سراغ دو شاعر رفتیم که در ادبیات ایران نقش مؤثری داشتند و ادیب و فاضل بودند: عماد خراسانی و ملکالشعرای بهار. سمتوسوی این بزرگانرفتن، یک همراه میخواهد که متخصص ادبیات باشد. درست است که من به عنوان آوازخوان با شعر در ارتباط هستم و کلام را میخوانم، اما این دلیل نمیشود متخصص ادبیات باشم. ما میخواستیم این بخش به نحو احسنت انجام شود.
بین استادان ادبیات که خراسانی و در قید حیات بودند، دسترسی ما به استاد مرتضی کاخی بود. زمانی که من و آقای انصاری تکلیفمان با انتخاب شعر و مجموع پروژه مشخص شد، خدمت استاد کاخی رفتیم و گفتیم این شعرها را انتخاب کردیم و رویشان کار میکنیم و شما برای ما دکلمه کنید (که آن زمان بحث دکلمه ایشان در استودیو هم مطرح نبود).
ایشان در جلسات شعرها را میخواندند و ما به مفاهیم و آکسانها توجه میکردیم مثلا ممکن بود یک بیت به سه نوع خوانده شود آن هم با سه معنای متفاوت. با توجه به اینکه جناب انصاری هم فرمودند موسیقی این کار توصیفی است و من هم در آواز توصیفی فکر میکنم (یعنی از ابتدا یک بیت تا پایانش باید توصیفی از آن موضوع باشد). ما بر مبنای خوانش دکتر کاخی متوجه شدیم چگونه این توصیف بهتر و زیباتر انجام شود... .
انصاری: مثلا یک شب در حال ضبط کردن بودیم که آقای کاخی زنگ زدند استودیو و فرمودند: این بیت شعر عماد را اشتباه نخوانید. بیت این است: «مَستِ مسته مِخَنَه مَستَنه و مِستَنه دل» یعنی مستانه میخواند و میستاند. «مَستَنه» و «مِستَنه» دو تا معنی کاملا مجزا میدهد. یا در بیت دوم شعر ماه عرُس: «او زُهرَه گه مِگی خَطَرِیه ماهرِه مِخَه» تقطیعاش کار سختی بود و در ریتمخواندنش برایم دشوار بود. در این زمینه کمکهای ایشان برای ما راهگشا بود.
مشاورههای ادبی قبل از ساخت آهنگها انجام شد یا... .
انصاری: قبل از ساخت بود.
عواید اثر شما تا پنجسال به «انجمن اماس ایران» تعلق میگیرد. ایدهاش از کجا آمده است؟
انصاری: این ایده خود تهیهکننده آقای هاشمنیا بوده و شخصا «گالری بوم» که با مدیریت ایشان است، حامی این موضوع هستند و ما فقط کار را اجرا کردیم... .
رضایی: مشخصا نظر خیرخواهانه تهیهکننده است... .
انصاری: و فقط ما خوشحالیم که توانستیم مجری این کار باشیم.
در پایان توضیحی به عنوان حسن ختام دارید؟
رضایی: ضرورت دارد از آقای داوود موسایی نام برده شود که زحمات بسیاری در این پروژه کشیدند. هماهنگی بین تهیهکننده و همه عوامل اثر، لطف ایشان بوده و خیلیخیلی مایلم از ایشان تشکر کنم، چون نیت و تلاش ایشان بود تا این آلبوم آبرومندانه به نتیجه برسد.
۰