سفر در زمان؛ یادداشتهای علم، شنبه ۱۴ امرداد ۱۳۵۱

یادداشتهای اسدالله علم: شاه از درآمدهای سرشار نفت صحبت فرمودند که حداقل در سال سه چهار میلیارد دلار خواهد بود و امسال هم پول زیادی داریم. عرض کردم: خدا سایه شاه را از سر این کشور زوال نیاورد. با بودن اعلیحضرت همه چیز داریم و اگر نباشی هیچ نداریم.
اسدالله علم (۱ مرداد ۱۲۹۸ بیرجند – ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ نیویورک)، یکی از مهمترین چهرههای سیاسی دوران محمدرضا شاه، وزیر دربار از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ و نخستوزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ بود.
در ادامه بخشی از یادداشت های او را بخوانید.
۱۴ امرداد ۱۳۵۱: حدود ساعت ۱۲ شاهنشاه به اتفاق ملک حسین از شمال تشریف آوردند. ملک حسین بلافاصله از فرودگاه به عمان رفت.
من در رکاب شاه له سعد آباد آمدم و ناهار را در حضور شاهنشاه و ملکه مادر خوردم. فقط سه نفری بودیم. شاهنشاه سر حال بودند. در خصوص اعتصاب باراندازهای انگلیس صحبت شد. قضیه این است که برحسب قانون جدید که روابط کارگر و کارفرما را تعیین میکند، پنج نفر کارگر را حبس کردند، چون تخطی به حدود کارفرماکرده بودند، باراندازها اعتصاب کردند. دولت تسلیم شد و آن پنج نفر را مرخص کرد. بعد باراندازها اعتصاب کردند که ما نمیخواهیم وسایل مدرن برای تخلیه کشتیها بگذارید، دچون عدهای بیکار میشویم. حالا کار بالاکشیده و به کلی وضع انگلیس فلج شده است.
شاهنشاه فرمودند: این که حکومت نمیشود؛ در حقیقت اقلیت حکومت میکند نه اکثریت. در آمریکا هم که وزیر دادگستری سابق آمریکا میرود به ویتنام شمالی و حق را به ویتنامیهای شمالی میدهد. بعد هم مردم او را تشویق میکنند. ما هرگز نمیخواهیم از چنین دموکراسی تقلید کنیم و نخواهیم کرد. من عرض کردم راه دیگری نیست، چون حالا خدا خواسته، پادشاه عاقل و بزرگواری داریم، دیکتاتوری هم میکند، به نفع جامعه میکند. اگر نباشد چه کنیم؟ یا باید سیستم [توتالیتر]را قبول کرد، یا هم طور دیگری میشر نیست. تصدیق فرمودند. صحبتهای مختلف بود، من جمله چغندر کاری خراسان.
عرض کردم: متوشط تولید چغندر در خراسان ۲۵ تن در هکتار است. فرمودند: خیلی بیش از اینهاست. عرض کردم: بیش از این نیست، چون با بلژیکیها ما قرارداد برای [کشت چغندر در زمینهای]آستان قدس رضوی میبندیم و آنها برای خودشان فکر میکنند و حساب میکنند. برای گزارش کردن و خوشحال کردن شاهنشاه نیست. خیلی خیلی تعجب فرمودند.
ساعت ۴ بعد از ظهر مجددًا برای کارهای جاری شرفیاب شدم.. منجمله عرض کردم: در سلامها قضات که نماینده قوه مستقل قضائی هستند، باید مقدم بر قوه مجریه باشند و این تقاضای وزیر دادگستری هم هست. فرمودند: هر دو غلط میکنند. این روها را به اینها ندهید. اگر ما میخواستیم این مراعاتها را بکنیم کی میتوانستیم این همه پیشرفتها را در ظرف فقط ده سال بکنیم؟ این دادگستری با حقه بازی تمام سواحل شمال را به مردم داد که خراب کردند؛ حالا این جور ادعاها هم دارد؟ عرض کردم: باید آنها را اصلاح کرد، نه این که توی سرشان زد. دیگر چیزی نفرمودند.
عرض کردم سازمان برنامه اطلاع میدهد که در برنامه پنجم دویست ملیون تومان برای ساختمان دانشگاه بزرگ پهلوی گذاشته و دویست ملیون تومان هم برای دانشگاه آریا مهر که باید از تهرآن به اصفهان منتقل گردد. فرمودند: بنویس که هر دو دانشگاه باید در برنامه پنجم ساخته شود هزار میلیون تومان برای هر دانشگاه در برنامه پنجم چیزی نیست. چرا اینها این قدر نادان و احمق هستند؟ فرض کنند داریم دو فرودگاه نظامی میسازیم. من میخواهم ابن دو دانشگاه را قبل از درگذشت خودم ساخته شده ببینم.
بعد از درآمدهای سرشار نفت صحبت فرمودند که حداقل در سال سه چهار میلیارد دلار خواهد بود و امسال هم پول زیادی داریم. عرض کردم: خدا سایه شاه را از سر این کشور زوال نیاورد. با بودن اعلیحضرت همه چیز داریم و اگر نباشی هیچ نداریم. فرمودند: اینطورها هم نیست
عرض کردم: برای من که این طور است و بعد اعلیحضرت زندگی نمیخواهم و میدانید که تعارف هم نمیکنم، زندگی اصولاً برای من پشیزی ارزش ندارد. فرمودند: میدانم؛ که از چیزی نمیترسی هم برای این است. باز فرمودند: قطعا موضوع دانشگاهها را بنویس، گو این که چه خائنهایی در این دو دانشگاه دستگیر کردیم! عرض کردم: اعلیحضرت باید کار خودتان را بفرمایید. فرمودند: بعدها خواهند فهمید که من چه کردهام.
سرشب من برای تبریک عید مشروطیت به مجلس رفتم. از آنجا که برگشتم، کاخ شهوند رفتم. دیدم آن جا تشریف دارند. تعظیمب کردم، اجازه گرفتم مرخص شده، منزل آمدم...
منبع: انتخاب