۱۱ افسانه درباره «زئوس»؛ بزرگترین خدای یونان باستان

۱۱ افسانه درباره «زئوس»؛ بزرگترین خدای یونان باستان

زئوس خدای آسمان یونان باستان و خدای برتر در پانتئون بود. یازده اسطوره درباره قدرتمندترین خدای یونان باستان را در این نوشتار میخوانید.

کد خبر : ۲۴۷۹۴۸
بازدید : ۳۵

فرادید|  زئوس، فرمانروای خدایان المپ‌نشین و برادر پوزئیدون و هادس بود. او در سراسر جهان یونانی پرستش می‌شد و مهم‌ترین پرستشگاه‌های او در شهرهای آتن، آکراگاس و المپیا قرار داشت. در المپیا، معبد زئوس مجسمه‌ای ۱۰ متری  از او را در خود جای داده بود که از طلا و مرمر ساخته شده بود.

به گزارش فرادید، این مجسمه، زئوس را نشسته بر تخت نشان می‌داد که در یک دستش الهه پیروزی را نگه داشته بود و در دست دیگر عصایی داشت که عقابی بر نوک آن نشسته بود. زئوس با تاجی از شاخه‌های زیتون آراسته شده و ردایی طلایی با صندل‌های طلایی به تن داشت. 

1

نیم‌تنه برنزی ژوپیتر

زئوس، ایزد آسمان و نظم جهانی بیشتر در مقام خدای آسمان و فرمانروای آب‌وهوا شناخته می‌شود، اما او در مقام خدای نظم و عدالت نیز پرستش می‌شد. در مقیاس کوچک، او عدالت را درباره مجرمان اجرا می‌کرد، از مسافران و خانه‌ها محافظت می‌کرد و به پادشاهان مشروعیت حکمرانی می‌بخشید. در مقیاس بزرگ‌تر، زئوس می‌توانست سرنوشت ملل را رقم بزند. ایلیاد هومر با این سطرها آغاز می‌شود: 

«بخوان، ای الهه، از خشم ویرانگر آشیل، فرزند پلئوس، 

که رنج‌های بی‌شمار بر آخائیان وارد آورد، 

و روح بسیاری از قهرمانان را به هادس فرستاد، 

و آن‌ها را خوراک سگ‌ها و پرندگان ساخت، 

و خواست زئوس را عملی کرد.» 

آغاز این حماسه نشان می‌دهد تمام آنچه قرارست رخ دهد از جمله سقوط تروا، همگی در راستای خواست زئوس است. او تضمین‌کننده نظم کیهانی و هم‌زمان عاملی برای اجرای آن نظم بود. 

1. تولد و پرورش

2

مجسمه زئوس در معبد المپ، نقاشی از آلفرد چالرز کونراد

زئوس کوچک‌ترین فرزند از شش فرزند خدایان تایتان، کرونوس و رئا بود. در حالی که پنج فرزند دیگر را کرونوس بلافاصله پس از تولد بلعید، رئا نوزاد خود، زئوس را پنهان کرد و به‌جای او، سنگی پیچیده در قنداق را به کرونوس داد تا بخورد. رئا سپس زئوس را به جزیره کرت برد. بر پایه روایت آپولودوروس در کتاب «کتابخانه اسطوره‌شناسی یونان» (قرن دوم میلادی)، زئوس به دو پری به نام‌های آدرستیا و آیدا سپرده شد تا او را بزرگ کنند. همچنین ایزدان کوچکی به نام کورِت‌ها با کوبیدن سپرهایشان، صدای گریه زئوس را از کرونوس پنهان می‌کردند. 

2. نبرد با تایتان‌ها 

3

عکس: ظرف طلایی که نبرد با تایتان‌ها را نشان می‌دهد، اثر الیاس درنتوت اول، دهه ۱۶۳۰

وقتی زئوس به سن بلوغ رسید، علیه پدرش شورش کرد. گایا (الهه زمین) کرونوس را متقاعد کرد فرزندان بلعیده‌شده‌اش را بالا بیاورد. در برخی روایت‌ها آمده که زئوس یا الهه مِتیس یا خود زئوس با نوشاندن معجونی به کرونوس موجب این کار شدند. سپس، زئوس با کمک برادران و خواهرانش، سیکلوپ‌ها (غول‌های تک‌چشم) را از تارتاروس آزاد کرد. در عوض، سیکلوپ‌ها صاعقه را به او هدیه دادند. 

جنگ میان زئوس و دیگر ایزدان المپ‌نشین با تایتان‌ها بیش از ده سال ادامه داشت و ابتدا به بن‌بست رسید. سپس، زئوس هِکاتونکایرها (هیولاهای صد دست و پنجاه سر) را نیز آزاد کرد و به جبهه خود آورد. آن‌ها صدها تخته‌سنگ به سوی تایتان‌ها پرتاب کردند و زئوس نیز در مرکز میدان با بارانی از صاعقه درخشید. سرانجام، توازن جنگ به نفع او تغییر کرد و کرونوس و دیگر تایتان‌ها در تارتاروس زندانی شدند. 

3. تایفون

4

عکس: کراتر (کوزه دهان گشاد با دو دسته) با نقاشی سیاه از  گیگانت‌ها، ۵۴۰ پیش از میلاد

پس از پایان جنگ با تایتان‌ها، جنگی دیگر به نام گیگانتوماخی (نبرد با غول‌ها) در گرفت. غول‌ها، فرزندان گایا، موجوداتی نیرومند بودند که بار دیگر علیه ایزدان شوریدند، اما شکست خوردند. در پایان این نبرد، گایا آخرین پسر خود را زاد. تایفون که از تارتاروس زاده شد. او چنان ترسناک بود که هسیود، شاعر یونانی قرن هفتم پیش از میلاد، در اثر خود تئوگونی چنین توصیفش می‌کند: 

«بی‌تردید در آن روز، چیزی فراتر از هر امیدی

ممکن بود رخ دهد: او می‌توانست فرمانروای

خدایان و انسان‌ها شود، اگر 

پدر خدایان و مردمان خطر را به‌موقع درنمی‌یافت…» 

زئوس از کوه المپ پایین آمد و این هیولا را در دامنه‌ای صخره‌ای سرکوب کرد. با شکست تایفون، خدایان المپ‌نشین زئوس را در مقام شاه تازه‌ی خدایان اعلام کردند. 

در روایت هسیود، زئوس پس از پیروزی، غنائم جنگ را تقسیم کرد و برای هر خدا وظیفه‌ای و بخشی از جهان را تعیین نمود. اما در روایتی دیگر، مانند آنچه در «اسطوره‌شناسی یونان» نوشته آپولودوروس آمده، زئوس و دو برادرش قرعه‌کشی کردند تا قلمروهایشان را مشخص کنند. در هر دو روایت، زئوس آسمان‌ها، پوزئیدون دریاها و هادس دنیای زیرین (جهان مردگان) را به‌دست آوردند. 

4. آفرینش انسان‌ها

5

نقاشی سیاه رنگ جنگجویان زره‌پوش در نبرد، گروه لیگروس، ۵۱۰-۵۰۰ پ. م. 

بر پایه‌ی «کارها و روزگار» از هسیود، پیش از انسان‌های امروزی، چهار نسل متفاوت از انسان‌ها وجود داشت. 

نخستین نسل، زرین بودند. این انسان‌ها در دوران تایتان‌ها می‌زیستند، همچون خود خدایان. آن‌ها کار نمی‌کردند، رنج نمی‌بردند، بیمار یا پیر نمی‌شدند و اندوه نمی‌کشیدند. به دلایلی که روشن نیست، زئوس این نسل را زیر زمین پنهان کرد و آن‌ها به شکل ارواح به زندگی ادامه دادند. 

نسل دوم، سیمین بودند. این انسان‌ها را ایزدان المپ‌نشین آفریدند اما با نسل زرین تفاوت داشتند. آن‌ها صد سال کودک باقی می‌ماندند و پس از آن، دوران بزرگسالی‌شان بسیار کوتاه بود. آن‌ها به خدایان بی‌احترامی می‌کردند و به هم آسیب می‌رساندند. زئوس از خشم، آن‌ها را نیز به زیرزمین فرستاد. 

نسل سوم، برنزی بودند که زئوس خود آن‌ها را خلق کرد. این نسل انسان‌های نیرومند، جنگجو و خشنی بودند، اما سرانجام یکدیگر را از میان بردند. 

نسل چهارم، قهرمانان و نیمه‌خدایان بودند؛ مردمانی دادگرتر و شریف‌تر از نسل برنزی. داستان‌های قهرمانانی همچون آشیل و اولیس در این دوران رخ می‌دهد. این نسل نیز نابود شدند، اما زئوس برخی از آنان را جاودانه کرد و در کناره‌های زمین برایشان منزلگاهی فراهم کرد. 

نسل پنجم، نسل آهنین، همان انسان‌های امروزی هستند. به گفته‌ی هسیود، این نسل محکوم به کار همیشگی، فرسودگی و مرگ است. زئوس روزی این نسل را هم نابود خواهد کرد. 

5. تولد آتنا 

6

تصویری از زئوس در حال زایش آتنا، نقاشی سیاه‌نگاره روی آمفورا، حدود ۵۲۰ ق. م 

نخستین همسر زئوس، مِتیس (الهه خرد) بود، اما این ازدواج کوتاه‌مدت بود. گایا و اورانوس پیش‌بینی کردند مِتیس دختری خواهد زایید که در خرد با زئوس برابر است و پس از آن پسری که فرمانروای خدایان و انسان‌ها خواهد شد. زئوس برای جلوگیری از این سرنوشت، همسرش را در حالی که باردار بود، بلعید. با این کار، او توانست حکومت بلامنازع خود را بر جهان حفظ کند. 

با این حال، یکی از عوارض جانبی خوردن متیس، یکی از عجیب‌ترین تولدهای اساطیری بود. زئوس دچار سردرد شد. با کمک هفائستوس که سر زئوس را با چکش خود شکافت، آتنا (الهه خرد و تدبیر) از سر زئوس بیرون آمد، در حالی که زره، سپر و نیزه خود را پوشیده بود. 

6. همسران زئوس و زاده‌شدن خدایان

7

هرا، آتنا و زئوس، ناقوس آتش

زئوس همسران زیادی داشت. همان‌طور که گفته شد، نخستین همسرش مِتیس بود. دومین همسرش تِمیس بود که از او الهه‌های سرنوشت را داشت. سپس با یورینوم، دختر اقیانوس ازدواج کرد و صاحب سه دختر شد: «گریس‌ها» (الهه‌های زیبایی، شادی و نیکی). پس از آن، دِمِتِر را به همسری گرفت و از او پِرسِفون زاده شد. سپس با نماسینی (الهه حافظه) ازدواج کرد که از او ۹ الهه‌ی شعر و هنر (میوزها) متولد شدند. ششمین همسر زئوس، لِتو بود و از او صاحب دو فرزند دیگر، دوقلوهای آپولو و آرتمیس شد. 

هفتمین و مشهورترین همسر او هِرا بود. زئوس در طول زندگی مشترکشان با روابط متعدد، همچنان او را طرد می‌کرد. نخستین مشاجره آن‌ها زمانی رخ داد که زئوس از جمجمه خود، دخترش، آتنا را از متیس به دنیا آورد. هرا در خشم و «بدون عشق» پسری به نام هفایستوس به دنیا آورد. 

۷. به چالش کشیدن فرمانروایی زئوس

8

آمفورای سیاه‌رنگ که ازدواج زئوس و هرا را به تصویر می‌کشد، منسوب به نقاش برلینی

در کتاب نخست ایلیاد اثر هومر، سه ایزد المپ‌نشین (هرا، پوزئیدون و آتنا) سعی کردند زئوس را سرنگون کنند. آن‌ها او را زنجیر کرده و بستند. اما تتیس (مادر آشیل) برای نجات زئوس، بریارئوس (یکی از موجودات صددست که در جنگ یا تایفون به زئوس کمک کرده بود) را فراخواند تا به المپ بیاید و از او محافظت کند. با دیدن عظمت بریارئوس، سه ایزد توطئه‌گر ترسیدند و نقشه‌شان را کنار گذاشتند و زئوس آزاد شد. 

8. پرسه زنی‌های ایو

9

ژوپیتر بر تخت نشسته، اثر هاینریش فریدریش فوگر، قرن ۱۸ و ۱۹ میلادی

ایو شاهزاده‌ای از تبار خاندان سلطنتی آرگوس بود و به عنوان کاهنه هرا خدمت میکرد. زئوس در خفا او را اغوا کرد، اما وقتی هرا متوجه شد، زئوس برای پنهان‌کاری، ایو را به گاوی سفید تبدیل کرد و قسم خورد هرگز با او رابطه نداشته است. 

هرا باور نکرد و گاو را از زئوس خواست؛ سپس آن را زندانی کرد و آرگوس، هیولای صدچشم را نگهبان او کرد. 

زئوس به هرمس دستور داد تا ایو را نجات دهد. هرمس، آرگوس را کشت، اما هرا مگس گزنده‌ای را به دنبال ایو فرستاد تا او را در مسیر فرارش بی‌امان بیازارد. ایو به خلیج ایونی رسید و سرانجام در مصر متوقف شد. آنجا دوباره به شکل انسان درآمد و فرزندی زایید. 

با این حال، هرا به کوره‌تس (همان ایزدانی که از نوزاد زئوس محافظت کرده بودند) فرمان داد فرزند ایو را بربایند. زئوس کوره‌تس‌ها را کشت و ایو به جست و جوی فرزندش به سوریه رفت. پس از یافتن او، به مصر بازگشت و باقی عمرش را آنجا سپری کرد. 

9. افسانه اروپا

10

نقاشی سرخ‌فام از زئوس در حال بردن اروپا، اثر نقاش پولیکورو، قرن چهارم پیش از میلاد

اروپا دختر پادشاهی فنیقی بود که توجه زئوس را جلب کرد. برای نزدیک شدن به او، زئوس به هرمس دستور داد گله سلطنتی را به ساحل ببرد؛ همان جایی که اروپا معمولاً بازی میکرد. سپس خودش به شکلی از یک گاو سفید زیبا درآمد. 

اروپا مجذوب زیبایی گاو شد و بر پشت آن نشست. زئوس او را سوار بر خود به داخل دریا برد و تا کرت با خود برد. آنجا اروپا پسری زایید که بعدها به مینوس، پادشاه کرت تبدیل شد. 

10. افسانه سِمِله

سمله شاهدخت تبس و دختر کادموس (برادر اروپا) بود. زئوس با او نیز در رابطه بود، اما هرا از ماجرا باخبر شد و برای انتقام‌جویی، خود را به شکل پیرزنی درآورد. او سمله را راضی کرد از زئوس بخواهد در شکل واقعی و الهی‌اش ظاهر شود. 

سمله از زئوس درخواست هدیه‌ای نامشخص کرد. زئوس، بنا بر رسم، بر رود استوکس سوگند خورد که خواسته‌اش را برآورده کند. وقتی فهمید خواسته سمله چیست، ناراحت شد، اما چاره‌ای جز پذیرش نداشت. زئوس چهره الهی خود را آشکار کرد و سِمله بر اثر نور و شکوه الهی، درجا سوخت. اما کودک در رحم او نجات یافت. زئوس او را از شکم مادر بیرون آورد و در ران خود دوخت تا دوره جنینی را کامل کند. این کودک دیونیسوس بود؛ خدای شراب، جشن و سرمستی، معروف به «دو بار زاده‌شده». 

۱۱. افسانه‌ی لایکائون 

مانند بیشتر خدایان پانتئون یونان، زئوس هم مورد عشق و هم مورد ترس بود و از بشریت انتظار تقوا و فداکاری داشت. زئوس کسانی را که آن میزان محبتی که شایسته‌اش بود نشان نمی‌دادند یا کسانی که آشکارا او را طرد می‌کردند، با دست سنگین مجازات می‌کرد. 

زئوس اوایل سلطنت خود، به زمین فرود آمد و در سرزمین‌ها قدم زد تا اینکه به آرکادیا رسید. او از راه نشانه‌ها و علائم، به مردم خبر داد خدایی میان آن‌هاست. مردم عادی دعا می‌کردند، اما پادشاه، لیکائون، تقوای آن‌ها را به سخره میگرفت و در پی آزمایش زئوس بود تا ثابت کند آیا او به راستی یک خداست یا خیر. نخستین آزمایش، تلاش برای قتل زئوس در خواب بود، اما وقتی این روش شکست خورد، لیکائون هنوز راضی نبود. پادشاه گروگانی را که توسط مولوسی‌ها برایش فرستاده شده بود، کشت و او را تکه تکه کرد، سپس او را پخت و به زئوسِ مبدل داد. زئوس خشمگین، صاعقه‌ای پرتاب کرد و خانه پادشاه را ویران کرد. لیکائون به مزارع گریخت، جایی که زئوس او را به گرگ تبدیل کرد. 

مترجم: زهرا ذوالقدر

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید