ببینید؛ سفر در زمان؛ ماجرای کودتای سرطان در افغانستان

ببینید؛ سفر در زمان؛ ماجرای کودتای سرطان در افغانستان

کودتای ۲۶ تیر یا همان ماه سرطان در سال ۱۳۵۲ را باید مقطعی بسیار مهم در تاریخ افغانستان دانست؛ رخدادی معروف به «کودتای سرطان» که به سرنگونی نظام پادشاهی ۴۰ساله محمدظاهرشاه و تأسیس نخستین جمهوری در افغانستان انجامید. این کودتا که با برنامه‌ریزی دقیق اجرا شد، نه تنها ساختار سیاسی افغانستان را دگرگون کرد، بلکه زنجیر‌های از تحولات را به دنبال داشت که در نهایت به مداخله نظامی شوروی در سال ۵۸ و جنگ‌های داخلی بعدی انجامید، اما برای بررسی این رخداد باید قدری به عقب برویم.

کد خبر : ۲۵۳۵۸۰
بازدید : ۱۱۸
کودتای ۲۶ تیر یا همان ماه سرطان در سال 1352 را باید مقطعی بسیار مهم در تاریخ افغانستان دانست؛ رخدادی معروف به «کودتای سرطان» که به سرنگونی نظام پادشاهی ۴۰ساله محمدظاهرشاه و تأسیس نخستین جمهوری در افغانستان انجامید. این کودتا که با برنامه‌ریزی دقیق اجرا شد، نه تنها ساختار سیاسی افغانستان را دگرگون کرد، بلکه زنجیرهای از تحولات را به دنبال داشت که در نهایت به مداخله نظامی شوروی در سال 58 و جنگ‌های داخلی بعدی انجامید اما برای بررسی این رخداد باید قدری به عقب برویم.
 
محمدظاهرشاه در سن ۱۹ سالگی و پس از ترور پدرش محمدنادرشاه در سال ۱۹۳۳ به قدرت رسید. دوره حکومت او به طور کلی به سه دوره تقسیم می‌شود. نخست، دوره ثبات نسبی که مربوط است به سال‌های 1933 تا 1953؛ زمانی که حکومت محدرضاشاه صرفا سعی می‌کرد وضع موجود را حفظ کند و چندان هم تمایل به انجام اصلاحات نداشت. او اما از سال 1953 تا 1963 می‌کوشد اصلاحاتی محدود در ساختار حکمرانی و شیوه مدیریت کشور ایجاد کند. در این دهه که مصادف با نخست‌وزیری محمدداوود خان، پسرعموی محمد ظاهرشاه بود، برخی اصلاحات مدرنیزاسیون را در افغانستان پی گرفت؛ از جمله گسترش علمی دانشگاه کابل و تأسیس رشته‌های حقوق و علوم سیاسی در این دانشگاه.
 
 
در سال 1956 هم محمد ظاهرشاه تصمیم می‌گیرد که روابطش را با شوروی بهبود بخشد. این وضعیت ادامه داشت تا در دهه چهارهم حکومت محمدظاهر رکودی شدید در افغانستان حاکم شود؛ یعنی از سال 193 ا 1973 و زمانی که محمد داودخان به دلیل دلیل اختلافات بر سر مسئله پشتونستان از نخست‌وزیری کنار رفت و شاه شخصا زمام امور را به دست گرفت، اما نتوانست با چالش‌های فزاینده اقتصادی و سیاسی مقابله کند.
در این دوران شاهد نارضایتی‌های سیاسی، تمرکز قدرت در دربار و ضعف نهادهای دموکراتیک، رشد و گسترش اندیشه‌های چپگرایانه در میان نخبگان شهری و نظامیان، اختلافات درونی خاندان سلطنتی به ویژه بین محمدظاهرشاه و محمدداود خان، مشکلات اقتصادی-اجتماعی، رشد اقتصادی نامتوازن و وابستگی به کمک‌های خارجی، بحران کشاورزی ناشی از خشکسالی‌های متوالی در اوایل دهه 70 میلادی، گسترش فساد اداری همه و همه زمینه‌های کودتا علیه محمدظاهر را فراهم کرده بود.
 
شوروی هم نفوذ خود در افغانستان را بالا برده بود؛ مشخصا از دهه ۱۹۵۰ به بعد و از محمدداود به عنوان جایگزین احتمالی شاه حمایت می‌کرد. تنش با پاکستان و مسئله پشتونستان و بسته‌شدن مرزها از سوی پاکستان در سال ۱۹۶۱ هم ضربه شدیدی به اقتصاد افغانستان وارد کرده بود. در این بین گرچه آمریکا به ظاهر از ظاهرشاه حمایت می‌کرد اما از اواخر دهه ۱۹۶۰ به بعد حتی آمریکا هم چندان پشت محمدظاهر نایستاد.
 
داودخان در چنین شرایطی و زمانی که دیگر نخست‌وزیر نبود در خفا در خفا به سازماندهی مخالفان پرداخت. او توانست با افسران ناراضی ارتش به ویژه در نیروی دریایی و واحدهای زرهی ارتباط بگیرد. از سوی دیگر حمایت برخی از اعضای جناح پرچم دموکراتیک خلق را هم به دست آورد. با مقامات شوروی هم ارتباط پنهانی داشت تا بتواند حمایتشان را کسب کند. چنین اقداماتی ادامه داشت تا در بهار ۱۹۷۳ طرح عملیاتی کودتا اجرا شد. محمد داود برای آماده‌سازی نهایی طرح کودتا با فرماندهان کلیدی در منزل شخصی خود جلسات مخفی برگزار کرد و مشخص کرد که دقیقا مسئولیت هر یک از واحدهای نظامی چیست. او به نظامیان حامی‌اش اعلام کرد که باید به سرعت مراکز حساس پایتخت تحت کنترل درآید.
 
هنگامی‌که محمدظاهر شاه پس از امضا و تصویب معاهده هیرمند برای مداوای چشم و استراحت به جنوب ایتالیا رفته بود و براساس حکم قانون اساسی پسر ارشدش، سردار احمدشاه، را جانشین خود کرده بود، داودخان که در انتظار چنین فرصتی به سر می‌برد، در نیمه ‌شب ۲۶ تیر سال 52 برابر با جولای ۱۹۷۳ با کمک نیروهای چپ و نظامی‌های حامی‌اش کودتا را آغاز کرد. ساعت 4 صبح واحدهای زرهی تحت فرمان سرهنگ عبدالقادر به سمت مرکز شهر حرکت کردند و ساعت ۵ نیروی هوایی فرودگاه کابل را تصرف کرد. یک ساعت بعد ساختمان رادیو و تلویزیون تحت کنترل قرار گرفت و در ساعت 7 صبح رادیو کابل برنامه‌های عادی خود را قطع و مارش نظامی پخش کرد و داودخان در پیامی از سقوط رژیم سلطنتی و برقراری نظام جمهوری خبر داد. 
 
کودتای داود خان، کودتایی سفید، ضد سلطنتی، آرام و با خون‌ریزی کم رخ داد به نحوی که مجموعا در جریان کودتا 9 نفر کشته شدند.
 
با وقوع کودتا، نفرات اصلی حکومت پیشین در خانه‌هایشان دستگیر شدند و ملکه حمیرا و سایر اعضای خانواده شاهی تحت‌نظر قرار گرفتند. سپس مراکز مهم دولتی، مانند مخابرات، رادیو و تلویزیون و راه‌های موصلاتی اشغال شد. مجلس هم منحل شد و کودتاگران بدون برخورد با مخالفت و ممانعت جدی پیروز و بر کشور مسلط شدند. شوروی و هند هم به سرعت حکومت جدید را به رسمیت شناختند اما پاکستان و آمریکا موضع محتاطانه‌ای در پیش گرفتند.
 
محمد داودخان در نخستین روزهای حکومت تازه ساختار حکومتی جدیدی ایجاد کرد؛ از جمله شورای انقلابی، متشکل از ۲۰ عضو شامل نظامیان و چهره‌های سیاسی، کابینه وزیران که ترکیبی از تکنوکرات‌ها و نظامیان بود، و حزبی با عنوان حزب انقلاب ملی هم در سال 1974 تأسیس کرد و به عنوان تنها حزب قانونی کشور معرفی کرد.
 
دوره تازه افغانستان به ریاست محمد داودخان به دلیل اصلاحات ارضی، اصلاحات اقتصادی-اجتماعی، ملی‌سازی برخی صنایع بزرگ، سرمایه‌گذاری در پروژه‌های زیربنایی، تلاش برای بهبود روابط با پاکستان در مورد مسئله پشتونستان، تنظیم مجدد روابط با شوروی و آمریکا و توسعه روابط با کشورهای عربی به ویژه عربستان سعودی توانست ثباتی نسبی در افغانستان به وجود آورد اما در دراز مدت چنین شرایطی پایداری نماد و به تدریج میان داودخان و متحدان چپ‌گرایش اختلاف و بلکه تنش به وجود آمد و او با حزب دموکراتیک خلق هم دچار مشکلاتی شدید شد. داودخان در این بین تمایل داشت از شوروی فاصله بگیرد و به سمت غرب و به ویژه آمریکا نزدیک شود که این موضوع متحدان سابقش را به شدت خشمگین کرده بود. چنین شرایطی زمینه‌های کودتای ثور اردیبهشت سال 1357 و روی کار آمدن حکومتی کمونیستی و در ادامه آغاز مداخله نظامی شوروی در سال 1358 و شروع جنگ‌های داخلی که بیش از دو دهه ادامه یافت را فراهم کرد.
 
منابع:
 
1. افغانستان در مسیر تاریخ. میرغلام‌محمد غبار
۲. افغانستان در پنج قرن اخیر، میر محمدصدیق فرهنگ
3. تاریخ افغانستان پس از اسلام، احمدعلی کهزاد

منبع: انتخاب

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید