سفر در زمان؛ یادداشت‌های علم، یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۵۱: شاه پس از شنیدن نطق دوره تازه ریاست جمهوری نیکسون گفت «مردکه با این وصف خجالت نمیکشد به من چنین نامه‌ای مینویسد؟»

سفر در زمان؛ یادداشت‌های علم، یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۵۱: شاه پس از شنیدن نطق دوره تازه ریاست جمهوری نیکسون گفت «مردکه با این وصف خجالت نمیکشد به من چنین نامه‌ای مینویسد؟»

یادداشت‌های اسدالله علم: سؤال فرمودند: نطق [دوره تازه ریاست جمهوری] نیکسون را خواندی؟ عرض کردم: خیر، در رادیو به تفصیل شنیدم. فرمودند: آن قسمت که گفته است اصول سیاست ما این است که در امور دیگران مداخله نکنیم، خواندی؟ عرض کردم: بلی. فرمودند: مردکه با این وصف خجالت نمیکشد به من چنین نامه ای مینویسد؟

کد خبر : ۲۶۵۶۳۴
بازدید : ۱۶۲
اسدالله علم (۱ مرداد ۱۲۹۸ بیرجند – ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ نیویورک)، یکی از مهم‌ترین چهره‌های سیاسی دوران محمدرضا شاه، وزیر دربار از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ و نخست‌وزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ بود.  
 
 
در ادامه بخشی از یادداشت های او را بخوانید.
 
یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۵۱: صبح... ساعت ۱۰ برای چند دقیقه شرفیاب شدم. دیروز سفیر انگلیس پیام هیوم وزیر خارجه را تقدیم کرده بود و جواب شنیده بود ولی متن آن را رسماً برای من فرستاد... به عرض رساندم. جوابی دیکته فرمودند... کاغذ هیوم خیلی مؤدب بود و دیکته [ای] که فرمودند هم خیلی دوستانه است. هیچ ارتباطی با آن لحن تندی که جواب نیکسون را مرحمت کردند، ندارد... فرمودند: به هر صورت به سفیر انگلیس گفتم که من ناچارم [سیاست] خودم را در مورد نفت و [اصلی را] که تعقیب میکنم، به ملتم بگویم. ولی البته وارد جزئیات نخواهم شد و خلاصه قابلیت مانور شما را نخواهم گرفت. واقعاً شاه مدبّر است.
 
سؤال فرمودند: نطق [دوره تازه ریاست جمهوری] نیکسون را خواندی؟ عرض کردم: خیر، در رادیو به تفصیل شنیدم. فرمودند: آن قسمت که گفته است اصول سیاست ما این است که در امور دیگران مداخله نکنیم، خواندی؟ عرض کردم: بلی. فرمودند: مردکه با این وصف خجالت نمیکشد به من چنین نامه ای مینویسد؟ عرض کردم: من از همان جواب سخت شاهنشاه لذت بردم، ولی برای مصلحت که روابط به تیرگی نکشد، جسارت کرده آن جملات را اضافه کردم، با آن که از قلبم نبود. فرمودند: من هم به زحمت حرف تو را قبول کردم... فرمودند: سفیر آمریکا را بخواه به او بگو جواب نامه نیکسون که توسط سفیر ما فرستاده شده، این است ـ و قیافه جدی بگیر ـ و بگو، تعجب میکنم؛ آقای رئیس جمهور را در این کارها چه اشخاصی (brief) کرده اند؟ آیا نفتی ها بودند؟.... 
 
من برگشتم. سفیر انگلیس را پذیرفتم، چون میخواست بداند جواب شاهنشاه به هیوم چه بود؟ اجازه فرموده بودند به او نشان بدهم. گفت: جواب شاهنشاه به نیکسون چه بود؟ گفتم: نمی توانم به شما بگویم. گفت: سفیر آمریکا کاغذ نیکسون را به پیشگاه شاهانه به من نشان داد. گفتم: داده باشد، همین قدر میگویم، اگر آن نامه را دیده اید، جواب مناسب همان بود. فهمید چه میگویم. گفت: من به سر الک هیوم توصیه کرده بودم که چه بنویسد و چه جور بنویسد. گفتم: به هر صورت شما باید فرمول شاهنشاه را بپذیرید و چاره ندارید، چون راه حل نهایی است برای همه کشورهای نفت خیز. تصدیق کرد. گفت: اتفاقاً دیروز هم که حضور شاهنشاه بودم، نتوانستم در قبال منطق شاهانه مقاومت کنم. مثلاً گفتم: عراق که نفت خود را ملی کرد، سیصد ملیون دلار ضرر کرده است. شاهنشاه فرمودند: اولاً ما این ضرر را قبلاً داده ایم، ثانیاً عراق هم این ضرر را در طول زمان جبران می‌کند. گفتم کار شما به سرمایه گذاری خارجی در ایران ضرر میزند. فرمودند: خودمان پول داریم. به علاوه وقتی راه حل من را فهمیدند، سرمایه گذاران میدانند که ما راه صحیح میرویم و کسی نمی ترسد. گفتم: آدم برای اداره ندارید. فرمودند: همین [کارشناس های کنسرسیوم] را استخدام میکنیم؛ اگر اینها نماندند، از جای دیگر [می آوریم] به علاوه شما آن قدر احتیاج به نفت دارید که برای اداره کار ما، اگر بر فرض احتیاجی بود، از کره مریخ هم آدم به زمین خواهید فرستاد. مطلب دیگری که سفیر انگلیس امشب به من می‌گفت: این بود که ممکن است آمریکایی ها بگویند ما در ۱۹۷۹ می رویم _ یعنی راه حل دوم شاهنشاه را قبول کنند. گفتم ما از این بابت غصه به خود راه نمی دهیم.
 
امروز کنگره ملی برگزاری دهۀ انقلاب تشکیل شد. گویا تشکیلات خوبی نداده بودند و افتضاح بار آمده...

منبع: انتخاب

۱
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید