خودشیفته‌ها از این تاکتیک برای عاشق کردن قربانیانشان استفاده می‌کنند

خودشیفته‌ها از این تاکتیک برای عاشق کردن قربانیانشان استفاده می‌کنند

عشق فرد خودشیفته اغلب ظاهری فریبنده دارد و با شدت اولیه و کنترل مالکانه، بیشتر به تأمین نیازهای خود او خدمت می‌کند تا ایجاد رابطه‌ای سالم و پایدار.

کد خبر : ۲۷۳۰۸۹
بازدید : ۲۶

 درک نحوه ابراز «عشق» توسط افراد خودشیفته نخستین گام برای شناسایی دستکاری‌های عاطفی و حفظ استقلال در روابط است.

به گزارش فرارو به نقل از سایکولوژی تودی، رابطه با فردی که ویژگی‌های برجسته خودشیفتگی دارد، اغلب بسیار متفاوت از آن چیزی است که معمولاً «عشق» تلقی می‌کنیم. این نوع رابطه ترکیبی است از جذابیت، سردرگمی و ناپایداری عاطفی؛ احساسی که به همان اندازه که شورانگیز است، می‌تواند آسیب‌زا باشد.

خودشیفتگی خودبزرگ‌بینانه با الگوهایی شناخته می‌شود مانند احساس استحقاق، انتظار برخورد ویژه، بزرگ‌نمایی توانایی‌ها و اهمیت شخصی و اعتقاد به برتری نسبت به دیگران. از همین‌رو، وقتی فرد خودشیفته می‌گوید «دوستت دارم»، معمولاً این جمله معنایی متفاوت از آنچه دیگران در ذهن دارند پیدا می‌کند. «عشق» او اغلب بیش از هر چیز، در خدمت نیازهای شخصی و خودمحورانه‌اش قرار می‌گیرد؛ هرچند که بسیاری از شریک‌های عاطفی در مراحل ابتدایی رابطه متوجه این واقعیت نمی‌شوند.

بر اساس یک پژوهش در سال ۲۰۱۷، افراد خودشیفته در آغاز رابطه معمولاً جذاب و حتی فریبنده به نظر می‌رسند؛ اما این جذابیت کوتاه‌مدت است. رابطه با آن‌ها غالباً ناپایدار است و در نهایت با آسیب عاطفی و سردرگمی همراه می‌شود. با این حال، بسیاری از افراد همچنان جذب جذابیت ظاهری و اعتمادبه‌نفس آن‌ها می‌شوند. درک این‌که فرد خودشیفته چگونه «عشق» را نشان می‌دهد، نخستین قدم برای جلوگیری از اشتباه گرفتن دستکاری‌های او با محبت واقعی است.

در ادامه، دو شیوه رایج که افراد خودشیفته از آن برای ابراز آنچه «عشق» می‌نامند استفاده می‌کنند، تشریح می‌شود.

 

۱. بمباران عشق؛ شدت اغواکننده و فریب‌دهنده

ویژگی اصلی رابطه با یک فرد خودشیفته، شدت عجیب و خیره‌کننده مراحل اولیه آشنایی است؛ آنچه برخی آن را «رمانس طوفانی» می‌نامند. اما در واقع، طبق پژوهشی، این مرحله نتیجه فرآیندی به نام «ایده‌آل‌سازی» است.

در این دوره، فرد خودشیفته با بارانی از توجه، تحسین، هدیه، پیام‌های عاشقانه و وعده‌های بزرگ طرف مقابل را غرق می‌کند. همه‌چیز با سرعت پیش می‌رود؛ فاصله چند قرار ساده می‌تواند به ادعاهای اغراق‌آمیز تبدیل شود، مانند این‌که «تو نیمه گمشده من هستی»، «هیچ‌وقت چنین احساسی نداشتم»، یا «تو خاص‌ترین انسانی هستی که تا به حال دیده‌ام». این جملات شبیه یک افسانه عاشقانه‌اند، اما زمانی عجیب می‌شوند که به یاد می‌آورید هنوز شناخت واقعی از یکدیگر ندارید.

روان‌شناسان این رفتار را «عشق‌بارانی» یا love bombing می‌نامند؛ رفتاری که با هدف تسریع وابستگی عاطفی طراحی شده است. فرد خودشیفته با ارائه حجم زیادی از توجه و تأیید، فرآیند طبیعی شکل‌گیری رابطه را دور می‌زند و به‌سرعت پیوندی عاطفی ایجاد می‌کند.

نکته کلیدی این است که این رفتارها واقعاً برای خوشحالی شما نیستند؛ بلکه برای برآورده کردن نیازهای او هستند. در نگاه فرد خودشیفته، شریک عاطفی بیشتر یک نماد است تا یک انسان؛ نمادی از ارزش و اهمیت خود او. بنابراین، ایده‌آل‌سازی شما به‌نوعی بزرگ‌نمایی خود اوست.

تراژدی ماجرا آنجاست که این شدت پایدار نمی‌ماند. پس از آن‌که فرد خودشیفته به هدف خود رسید و احساس کرد کنترل رابطه را به دست آورده است، ابراز عشق او سرد می‌شود. دلیل این رفتار این است که شدت اولیه تنها برای جذب شما بوده، نه برای حفظ رابطه.

۲. مالکیت و کنترل؛ چهره دیگر «عشق» خودشیفته‌وار

پس از کاهش جذابیت عشق‌بارانی، فرد خودشیفته مرحله دیگری را آغاز می‌کند: عشق مبتنی بر مالکیت. در این مرحله، شریک عاطفی نه یک همراه برابر، بلکه نوعی «دارایی» محسوب می‌شود؛ چیزی برای تقویت حس برتری فرد خودشیفته.

در این نقطه، حس استحقاق و حق‌به‌جانبی او آشکارتر می‌شود. او معتقد است چون شما را «انتخاب» کرده، شما نیز باید در برابرش وفاداری و تمکین کامل نشان دهید. رفتارهایی که در ابتدا شاید محبت‌آمیز به نظر برسند، مانند درخواست برای دانستن موقعیت مکانی یا این‌که با چه کسی هستید، به‌تدریج به اشکالی از کنترل و محدودکردن تبدیل می‌شوند.

به‌مرور، این کنترل‌ها می‌توانند شدت بگیرند: تعیین این‌که چه بپوشید، چه زمانی از خانه خارج شوید، با چه کسانی معاشرت کنید یا حتی این‌که روابطتان با خانواده و دوستان چگونه باشد. توجیه همیشگی او این است که «فقط نگران تو هستم» یا «دیگران رابطه ما را نمی‌فهمند».

پژوهشی در سال ۲۰۱۸ نشان می‌دهد که افراد خودشیفته، چه از نوع بزرگ‌منش و چه آسیب‌پذیری،‌ برای رسیدن به اهداف خود از دستکاری عاطفی پرهیز نمی‌کنند. در یک رابطه عاطفی، هدف اصلی آنها حفظ قدرت و کنترل است.

به همین دلیل، رفتارهای آن‌ها ممکن است ابتدا به‌عنوان علاقه و توجه شدید دیده شود؛ اما در ادامه روشن می‌شود که این رفتارها بیشتر بیانگر نوعی مالکیت بیمارگونه است. جمله‌ای مانند «نمی‌توانم تحمل کنم از دستت بدهم» می‌تواند در واقع معنایی این‌چنین داشته باشد: «تو متعلق به منی و نمی‌خواهم با هیچ‌کس دیگری تقسیمت کنم.»

این وابستگی شدید آن‌ها به شما، شکلی از کنترل عاطفی است که معمولاً همراه با محدودکردن روابط اجتماعی، کاهش استقلال و ایجاد وابستگی کامل در طرف مقابل صورت می‌گیرد.

آنچه این رفتارها را خطرناک می‌کند، جذابیت فریبنده آن‌ها در عمل است. بسیاری افراد غیرخودشیفته نیز گاهی حسادت را نشانه علاقه می‌دانند؛ چه برسد به مواقعی که یک فرد خودشیفته به‌طور ماهرانه کنترل را با «عشق» و «محافظت» پیوند می‌زند. همین موضوع سبب می‌شود بسیاری از قربانیان تا مدت‌ها متوجه نشوند استقلال آن‌ها به‌تدریج از بین رفته است.

«عشق» خودشیفته‌ای چیست و چه نیست؟

در نهایت، چیزی که افراد خودشیفته «عشق» می‌نامند، بیشتر شکلی از کنترل، مالکیت و تأمین نیازهای خودمحورانه آن‌هاست. این نوع رابطه آزادی را محدود می‌کند، استقلال را می‌گیرد و فرد را مجبور می‌کند مطابق خواسته‌های طرف مقابل عمل کند.

عشق واقعی اما بر اصل آزادی، احترام، مهربانی و حمایت از فردیت طرف مقابل استوار است. عشق واقعی شما را کوچک نمی‌کند یا به انزوا نمی‌برد؛ بلکه باعث رشد، امنیت و آرامش می‌شود.

شناخت این تفاوت‌ها می‌تواند نخستین قدم برای خروج از روابط آسیب‌زا یا جلوگیری از گرفتار شدن در دام عشق‌نمایی‌های فریبکارانه باشد.

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید