دختر

  • وارد اتاق شدم دیدم دامادم گلوی دخترم را فشار می‌دهد و می‌خواهد او را خفه کند هرچقدر تلاش کردم که مانع این کار شوم موفق…

    ۱۱۲۹۵
  • خیلی عصبانی شدم، اصلا کارهایم دست خودم نبود. نمی‌فهمیدم دقیقا چه می‌کنم. من عاشق مینا بودم و اصلا امکان نداشت بتوانم…

    ۱۱۳۵۵
  • دخترم وارد اتاق شد و با دیدن جسد مادرش جیغ کشید. دستم را جلوی دهانش گذاشتم و او را به اتاق خودش بردم. وقتی دخترم را…

    ۱۱۵۸۲
  • هنوز چند روز از آزادی این زن و شوهر سارق نگذشته بود که بار دیگر مردی به دادسرا رفت و شکایتی مشابه مطرح کردند. تاریخ…

    ۱۴۱۶۹
  • کارگر پدرم به نام آرشیا به من گفت: بیا به خانه خاله‌ات برویم بعد هم من را ربود و به یک ویلا برد و سپس به تهران آورد.

    ۱۲۴۲۲
  • او فقط به بدرفتاری با من بسنده نمی‌کرد و بچه‌هایم را کتک می‌زد و به آن‌ها فحاشی می‌کرد، به‌همین‌خاطر من خیلی ناراحت…

    ۲۱۵۷
  • بعد از خوردن چای گیج شدم در همان حالت بی‌تعادلی دیدم که شیدا در خانه را باز کرد و دو مرد وارد شدند. آن‌ها دست و پایم…

    ۱۰۷۵۹
  • مدت‌ها بود که با دو دخترم مشکل داشتم و این اختلافات خانوادگی روز به روز بیشتر می‌شد. درنهایت تصمیم به قتل آن‌ها گرفتم.…

    ۱۴۶۹۱
  • بله قبول دارم این‌ها را من نوشتم، اما تخیلات ذهنی من است. در آن روز‌ها آن‌قدر از مرگ بچه‌هایم ناراحت بودم که می‌خواستم…

    ۱۱۸۷۱
  • وقتی دخترم برگشت من خیلی عصبانی شدم و گفتم چرا بدون اینکه به من بگوید به سفر رفته است. من و نسترن دوباره با هم دعوا…

    ۱۲۱۷۵

تازه‌ها

پربازدید

پرطرفدار