۱۶۹روز، سکوتِ قاتلِ فراری
من بازهم از او درخواست ازدواج کردم و مقتول هم همان حرفها را تکرار کرد. جر و بحثمان بالا گرفت به من توهین کرد گفت ما…
من بازهم از او درخواست ازدواج کردم و مقتول هم همان حرفها را تکرار کرد. جر و بحثمان بالا گرفت به من توهین کرد گفت ما…
او گفت من با انگیزه ناموسی مرتکب قتل شدم و از همان ابتدای پرونده نیز اعلام کردم با توجه به کارهایی که مقتول کرده بود،…
یک روز وقتی با هم جروبحث کردیم برای اینکه او را تهدید و وادارش کنم به حرفم گوش کند، به او گفتم من قبلا زن صیغهای…
مدعی شد بعد از ورود به خانه آنها و به محض دیدن مادربزرگ و نوههایش طلب مالی و مدارک خود را از این زن خواسته بود که با…
من هم یک چاقوی میوهخوری از جیبم درآوردم تا بتوانم از خودم دفاع کنم. متهم اعترافاتش را اینطور ادامه داد: در حین…
برای همین همسر اردشیر به سراغ بهلول رفت تا ردی از شوهرش بهدست بیاورد، اما زن جوان هم ناپدید شد. آن زمان فرزندان…
این درگیری وحشتناک که شیشههای شکسته نوشابه نیز به طرز هولناکی در آن خودنمایی میکرد، به زد و خورد با چاقو کشید که در…
شب حادثه ما با هم مواد مصرف کردیم. صبح حدود ساعت ۱۰ بود که از خواب بیدار شدم و دیدم که شیما نفس نمیکشد. نبضش را…
چون نیمهشب بود، از ترسم جنازه را در حاشیه شهر از ماشین بیرون انداختم. سپس از باک ماشین بنزین بیرون آوردم و آن را آتش…
به همین دلیل درگیری بین ما شروع شد که من هم با چاقو ضربهای به سینه اش زدم، اما قصد کشتن او را نداشتم! فقط میخواستم…