شتر، گاو، پلنگ
هنگامی که به رویکرد آسیبشناسانه دبیر این دوره از جشنواره تئاتر فجر دقیق میشویم، میتوان ردی از همان ابهام را در این میان نیز مشاهده کرد. مجموعه جشنواره تئاتر فجر در حالِ بناکردن عمارتی هرچند خلاقانه بر خاکِ پوکی به اسم تئاتر ایران است که توان و ظرفیت تحملش روشن نیست.
کد خبر :
۴۵۸۶۱
بازدید :
۱۷۵۱
در دو دهه گذشته تئاتر ایران دگرگونیهای بسیاری به خود دیده است. ضرباهنگ این تغییرات الگویی ناشناخته داشته و کیفیتِ ادامه حرکت آن نیز بر هیچکس روشن نیست. بهطور مثال مشخص نیست فواید و خسارتهای تأسیسِ سالنهای تئاتری تا به امروز چه بوده است؟
روشن نیست ما در یک دوران «توقف/گذار» قرار داریم یا با سرعتی فزاینده در حال پیشرفتن هستیم! هیچکس نمیتواند به این سؤال پاسخی قطعی بدهد که آیا تئاتر ایران در حال تجربه یک سقوط آزادِ کیفی است و یا در مسیرِ اعتلا، رشد و گسترش کمّی گام برمیدارد؟! چرا با چنین ابهامی روبهروییم؟
آیا انتقاد به حضورِ چهرههای سینمایی در اجراهای تئاتری، آنچنان که مدیرکلِ هنرهای نمایشی چندیپیش بیان داشت، یک بحث انحرافی است و یا آنکه باید آن را در قالب تجویز مسکنهای قوی و فوری دستهبندی کرد که شاید درد - بخوانید بالابردن تعداد مخاطبان و تضمین فروش یک اجرا - را به صورت موقت تسکین میدهد، اما عوارضِ جانبی زیانبارش همچون آمپول «دگزامتازون» میتواند یکسره به تخریب و پوکی اسکلت و استخوانبندی تئاتر ما منجر شود!
هنگامی که به رویکرد آسیبشناسانه دبیر این دوره از جشنواره تئاتر فجر دقیق میشویم، میتوان ردی از همان ابهام را در این میان نیز مشاهده کرد. مجموعه جشنواره تئاتر فجر در حالِ بناکردن عمارتی هرچند خلاقانه بر خاکِ پوکی به اسم تئاتر ایران است که توان و ظرفیت تحملش روشن نیست.
همچنان که در سالهای گذشته فقدان راهبردی روشن در زمینه مدیریت آب در کشور، ایران را در آستانه فروافتادن در مغاکِ خشکسالی قرار داده است و هر روز شاهدِ فرونشست زمین به دلیل نابودی سفرههای زیرزمینی هستیم، جشنواره تئاتر فجر هم میراثدار این خاک پوک بهشمار میرود و هرچه بر بلندای بنای خود بیفزاید - بخوانید انتشار زودهنگام فراخوان دوره آتیاش - نمیتواند از خطرِ فروافتادن در چاله آسیبهای نهادینهشده در تئاتر کشور مصون بماند.
در جامعه کوتاهمدتِ ما آنچنان که «محمدعلی همایون کاتوزیان» اقتصاددان سیاسی معاصر آشکار کرده است، فقدانِ نگاههای راهبردی و مبتنی بر سپهر آتی کشور، آفتی تباهکننده بوده است.
در هر مقطعی، دولتها سعی داشتهاند با تصمیمهایی فوری و برآمده از تفکری قالبی و یکسونگر، نسخه همه مشکلات را یکباره بپیچند، بیآنکه از ظرفیتهای پژوهشی و مطالعاتی در این حوزه بهره کافی برده باشند.
اگر اسمِ رمز در دولتهای نهم و دهم، پوپولیسم و هدایت هیئتی امور در غیابِ نگاه کارشناسی بود این آفت در دولتهای یازدهم و - این روزها - دوازدهم، تحت عنوان خصوصیسازی، برونسپاری و امثالهم ظهور کرده است و در جستوجوی راه گریزی از مشکلات جاری حوزه فرهنگ و هنر است.
رویکردی که با کنارکشیدن دولت از نقشِ راهبردیاش جایگاه آن را به یک ابزار صرفِ نظارتی تقلیل داده است. واقعا چه کسی میتواند در چنین وضعیتی به این پرسش پاسخ دهد که سکانِ تئاتر کشور در دست چه نهادی است؟
مجموعهای که زمانی بهعنوان «مرکز هنرهای نمایشی» میشناختیم چندسالی است دچار دگردیسی شده و تنها در قامتِ یک اداره کل عرض اندام میکند و بیشتر ترجیح میدهد ناظر باشد تا تأثیرگذار...؛ بهراستی متولی تئاتر در ایران چه نهادی است؟ در کدام سازمان به صورت راهبردی برای حال و آینده تئاتر کشور برنامهریزی میشود، سند بالادستی تهیه میشود و بر اجرا و آسیبهای سر راه آن نظارت میشود؟
اینگونه میشود که در غیابِ یک مرجع روشن، یک نهادِ مسئول و تصمیمگیر، مجموعهای که میبایست تمامی زادورودش بر پایه پژوهش، سنجش، آمارگیری دقیق، تحلیلِ موشکافانه و ارائه برنامه جامع برای آینده تئاتر کشور باشد، مجموعه جشنواره تئاتر فجر به میانه میدان میآید تا در نقشِ یک منجی، بارِ آسیبشناسی، رصدکردن، هدایتگری جریان تئاتر، آزمون، خطا و... را در این زمینه یکجا به دوش بکشد.
به صحبتهای «فرهاد مهندسپور»، دبیرِ جشنواره تئاتر فجر امسال از این زاویه بار دیگر توجه کنید؛ تلاش او در برگزاری جشنواره نه معطوف به اجرای یک رویداد سالانه، بلکه مبتنی بر ایجادِ نوعی پایگاه در جهتِ ارائه نگاهی آسیبشناسانه و راهبردی به تئاتر کشور است.
هنگامی که او از حرفهایشدن جشنواره حرف میزند اشارهاش به خلأیی در این زمینه در گستره تئاتر ایران است که حالا او میکوشد از طریق جشنواره به پرکردن آن مبادرت ورزد؛ اما او باهوشتر از آن است که نداند توقعاتِ گوناگون هنرمندان از این جشنواره بدون شک در ماههای آتی او را در موقعیتی پیچیده قرار خواهد داد و صدای اعتراضاتی را بلند خواهد کرد که در جستوجوی راهی برای رساندن صدای خود به پیکره بدونِ سر تئاتر ایران است.
صداهایی که نه به دبیر جشنواره بازمیگردد و نه به فرایند برگزاری جشنواره؛ اینها اعتراضاتی به وضعیت شتر، گاو، پلنگ تئاتر ایران است. به جریانی که آنقدر مبهم و ناروشن در حالِ اداره روند تئاتر کشور است که هیچکس نمیداند خطاب انتقاداتش باید به روی چه کسی باشد؟
اگر اداره کل هنرهای نمایشی نمیخواهد یا نمیتواند، اگر نهاد دانشگاه نمیتواند یا نمیخواهد، اگر مجموعه شبهصنفی خانه تئاتر نمیتواند یا نمیخواهد، اگر سازمانهایی که بودجه در اختیار دارند همچون شهرداری، بنگاههای اقتصادی و مدیریتی که یکی از وظایفشان توسعه فعالیتهای فرهنگی و هنری است، مجلس شورای اسلامی و...، نمیتوانند یا نمیخواهند در زمینه پذیرش مسئولیت برنامهریزی راهبردی و هدایت نظاممند تئاتر کشور نقشی سازنده ایفا کنند، پس چگونه میبایست توقع داشت چالشهای موجود برطرف شده و حتی با برگزاری یک جشنواره تئاتری خردمندانه و مبتنی بر فعالکردن تمام خانواده تئاتر بتواند به خودش تکانی بدهد؟
چگونه میتوان به نقشِ اصلاحی و انتقادی رسانهها دلخوش بود، هنگامی که هر مسئولی میتواند در این آشفتهبازار از زیرِ بار مسئولیت شانه خالی کند و اگر اتفاق خوبی رخ میدهد، از طریق پیوندی غریب خودش را در آن شریک بشمارد و در غیر این صورت نیروهای نامرئی و جریانهای ناشناخته را مسئول آسیبهای جاری معرفی کند؟
تئاتر ما نیاز به یک نهاد برنامهریز، سیاستگذار و مسئول دارد. نهادی که خودش را باور داشته باشد و تمامی حرکاتش بر یک نگاه تخصصی و کارشناسی استوار باشد. وقتی ذوقزده میشویم از اینکه چه تعداد نمایش در این ماه روی صحنه رفته است و هرگونه انتقادی را در این زمینه انحرافی میدانیم، بر مبنای کدام مستند پژوهشی اظهارنظر میکنیم؟ بر مبنای کدام کارِ میدانی و تحلیلِ زیرساختی حرف میزنیم؟
اگر دولت خرسند است که با رهاکردن و سپردن کل جریان تئاتر به بهانه رشد اقتصادی همهچیز عالی خواهد بود، پس به این سؤال پاسخ دهد نقش و وظیفه دولت در حداقلیترین شکلش چگونه ادا میشود؟ فقط صدور مجوز اجراها؟ این را که خود اعضای خانواده تئاتر هم به خوبی میتوانند انجام دهند! چه نیازی به دستگاهی عریض و طویل برای ابلاغ نکاتی که همه ما شهروندان این سرزمین با گوشت و پوست و خونمان به آنها آگاهی داریم، وجود دارد؟
من هم برای سازمان جشنواره تئاتر فجر امسال بهترین آرزوها را میکنم، اما در کنارش این نگاه واقعبینانه را نیز دارم که معجزهای رخ نخواهد داد. آسیبها سر جایش خواهد بود تا زمانی که هرکدام از ما مجبور نباشیم برای انجامدادن وظایفمان در بخشهای مختلف تئاتر این کشور آتش را از نو اختراع کنیم و خودمان به قانونگذار و سیاستگذار و مجری و منتقد در یک زمان بدل شویم.
سخن آخر باز هم تأکیدی بر این مهم است که تئاتر ایران نیاز به یک نهاد پژوهشی و مطالعاتی دارد که وظیفهاش طراحی استراتژی و راهبردهای درازمدت باشد. نهادی که با ورزیدگی بالای خود از کوچکترین ظرفیتها و فرصتها برای توسعه تئاتر و آسیبزدایی از آن استفاده کند.
بدون شک این نهاد نمیتواند سازمان برگزاری یک جشنواره باشد. هرچند بدون شک شایستهترین کار به جای نفرین به تاریکی افروختن یکی شمع است، اما از یک جشنواره تنها و تنها به اندازه یک جشنواره توقع داریم و پیروزی یا آسیبهای آن را در امتداد فضای جاری بر تئاتر کشور ارزیابی خواهیم کرد.
۰