دادگاه حیوانات؛ آیا حیوانات هم «اخلاق» دارند؟
جانی تامسون (Jonny Thomson)، مدرس فلسفه در دانشگاه آکسفورد، در این نوشتۀ کوتاه با اشاره به موضوع جالب «محاکمۀ حیوانات» در قرون وسطی، پرسش جالب و تاملبرانگیزی را دربارۀ اخلاق حیوانات مطرح میکند.
فرادید | باور کنید یا نه، انسانها در محاکمهی حیوانات پیشینهی طولانی دارند. از قرن سیزدهم انواع و اقسام حیوانات در سرتاسر اروپا به دلیل جرائم جنایی به دادگاه میرفتند، برایشان وکیل تعیین میشد و ممکن بود حتی به مرگ محکوم شوند. مورخان توضیحات مختلفی در باب چرایی برگزاری محاکمه برای حیوانات ارائه کردهاند، اما بر اساس یک توضیح مشترک، کلیسا به هر وسیلهای خواستار انتقالِ حس کنترل بر قانون، نظم و عدالت به مردم بود.
به گزارش فرادید، سال ۱۳۸۶ در فرانسه خوکی بخاطر زیادهروی در تمایل شیطانیاش به خوردن نوزادان در خیابان اعدام شد. یک قرن بعد، برخی موشها به خاطر نابود کردن و خوردن محصولات منطقه از روی عیاشی و بیفکری به محاکمه کشیده شدند. سال ۱۴۷۴ در سوئیس، خروسی به جرم تخم گذاشتن متهم شد. آن زمان معروف بود که جادوگران و ساحران از تخم خروس برای پیشبرد مقاصد شیطانی استفاده میکنند. اتهام خروس نیز در این مثال همدستی با شیطان بود. سال ۱۷۵۰ در فرانسه، یک الاغ و یک مرد هر دو به وحشیگری متهم شدند. شاهدان به شخصیت خوب الاغ شهادت دادند و عاقبت الاغ تبرئه شد، اما مرد نه!
تمسخر این وقایعِ عجیب در تاریخِ حقوق آسان و سرگرمکننده است، اما منجر به شکلگیری یک پرسش فلسفیِ جالب دربارهی مسئولیتِ اخلاقی حیوانات میشود. برای نمونه ما سگی را بخاطر خوردن چیزی که نباید خورده شود یا اجابت مزاجش در خارج از نقطهای که برای او تعیین کردیم تنبیه میکنیم. فرض ما معمولا بر این است که حیوانات از نوعی قابلیتِ مجازات برخوردار هستند، دستکم بعد از درجهی خاصی از آموزشی که به آنها دادهایم.
پاسخ این پرسش در مورد موجوداتی با سطح هوش پایین از ویروسها گرفته تا شپشکها بسیار ساده است. وقتی صحبت از چیزی مثل سرطان یا اچآیوی میکنیم، میگوییم سرطان یا اچآیوی «میخواهد» گسترش یابد و این اصطلاح در بیشترِ حالات، انسانانگاریِ مجازی و شاعرانه است. وقتی به نردبانِ هوش (یا ادراک) حیوانات عمیقتر بیاندیشیم، ابهامها بیشتر میشود.
برتراند راسل، فیلسوف معروف انگلیسی، مشکل را این گونه مطرح میکند: «زمانی یک ماهیگیر با اطمینان به من گفت که ماهیها هیچ شعور و احساسی ندارند. من نفهمیدم او چگونه به این آگاهی و اطمینان رسیده بود ... عقل سلیم ایجاب میکند که حداقل یک کمی در اینباره (یعنی دربارهی آگاهی حیوانات) شک و تردید داشته باشیم چرا که ما از قلمروی حیوانات سرچشمه گرفتهایم، اما تا جایی که به انسانها مربوط میشود هیچ شکی در این باره پذیرفته نیست.»
نیّتهای حیوانات
از دیدگاه داروینی، تمامی حیوانات برای رسیدن به اهداف خاصی مانند جفتگیری یا خوردن استراتژیهایی دارند. آنها در ذهنشان یک غایت و هدفی دارند و برای رسیدن به آن روشی را به کار میگیرند. با این حال، این نوع «رفتارگرایی» ممکن است باعث تغییر معنای کلماتی مثل «باور» و «تمایل» شود تا حدی که درک ما از آنها را دچار ابهام کند. یک باکتری «قصدِ» انجام کاری را ندارد، بلکه به یک شیوهی بسیار سیستماتیک و واکنشی عمل میکند. آنچه ما میخواهیم بگوییم اینست که لازمهی «اختیار و اراده»، درجهای از پیچیدگی یا داشتن یک سری ویژگیهای ضروری است.
با این حال لازم نیست به قعر قلمروی حیوانات سفر کنیم تا عمق شگفتانگیز فرایندهای ذهنی آنها را درک کنیم. برای مثال، داروین شیفتهی کرمها بود. او دریافت کرمها چگونه به رغم اندازهشان، برگها، چوبها و مواد گیاهی را به درون لانههایشان میکشند. او کشف کرد کرمها نوعی آزمون و خطا روی استراتژیهای کشیدن انجام میدهند تا در نهایت یک رویکرد ترجیحی را انتخاب کنند. داروین در اینباره مینویسد: «اگر کرمها قدرت درک شکل یک شی و شکل لانهشان را دارند، هرچند ابتدایی، شایستگیِ باهوش نامیده شدن را دارند، چون میتوانند طوری عمل کند که یک انسان در همان شرایط عمل میکند.» اگر انسانها مقیاسِ آگاهی هستند و حیوانات شبیه انسانها رفتار میکنند، پس باید نوعی از آگاهی حداقلی را به آنها هم نسبت دهیم.
دلایل اخلاقی
ما معمولاً ارزش و خوبی یک عمل را بر اساس انگیزههای آن قضاوت میکنیم. اگر من از روی مهربانی به دوستی کمک کنم، خوب است. اگر شیشهی پنجرهای را بشکنم، چون از همسایگانم نفرت دارم، این بد است. اما حیوانات هم به وضوح بنا به «دلایل اخلاقی» عمل میکنند. پس از یک روز سخت کاری، ناله میکنید و به طور کلی آشفته به نظر میرسید تا این که سگ کوچک شما در حالی که دمش را تکان میدهد از راه میرسد، از دست و پای شما بالا میرود، شما را لیس میزند و پوزهاش را به دست شما میمالد. در این مورد، کارهایی که سگ انجام میدهد برای کمک به شماست، چون «میخواهد» حال شما را بهتر کند. او این کار را از روی همدردی و شقفت انجام میدهد و این بدون تردید یک «دلیل اخلاقیِ» است.
همانطور که مارک رولَندز فیلسوف استدلال میکند: «.. دستکم برخی حیوانات مجموعهی وسیعی از رفتارها را بروز میدهند که به درستی میتوان آنها را اخلاقی انگاشت. از جملهی این رفتارها تواضع و خوشبرخوردی، نشان دادن دلسوزی، ابراز اعتماد و عمل متقابل است.»
حیوانات نمیتوانند «فراشناختی» رفتار کنند، به عبارت دیگر نمیتوانند بپرسند در یک موقعیت فرضی چه کاری را باید و چه کاری را نباید انجام دهند. آنها صرفاً به واسطهی احساساتشان عمل میکنند، اما این موضوع به آن معنا نیست که حیوانات خاصی قادر به کنشگری اخلاقی نیستند. انگیزه یافتن بنا به دلایل اخلاقی و عمل کردن از روی احساساتِ اخلاقی، شما را به یک کنشگر اخلاقی تبدیل میکند و این چیزی است که به نظر میرسد در حیوانات وجود دارد.
منبع: bigthink.com
مترجم: زهرا ذوالقدر